تو چرا میجنگی؟ / پسرم میپرسد،/ من تفنگم در مشت،/ کولهبارم بر پشت، بند پوتینم را محکم میبندم/ مادرم، آب و آیینه و قرآن در دست،روشنی در دل من میبارد/ با تمام دل خود میگویم:تا چراغ از تو نگیرد دشمن
محمدرضا عبدالملکیان
تو چرا میجنگی؟ / پسرم میپرسد،/ من تفنگم در مشت،/ کولهبارم بر پشت، بند پوتینم را محکم میبندم/ مادرم، آب و آیینه و قرآن در دست،روشنی در دل من میبارد/ با تمام دل خود میگویم:تا چراغ از تو نگیرد دشمن
محمدرضا عبدالملکیان