آسیب‌شناسی فرهنگی یک رفتار

۱۳۹۳/۱۲/۰۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۵۰۸


کمتر از سه ماه از فعالیتم در صفحه تعاون می‌گذرد اما عجیب احساس می‌کنم گویی سال‌هاست زندگیم با این واژه پنج حرفی گره خورده است. مسیر پر تکرار روزنامه تا خانه به‌عنوان میدانی برای کنش اجتماعی افراد را دقیق‌تر از گذشته رصد می‌کنم تا تعاون را در ذره‌ذره زندگی و روابط اجتماعی شهروندان بیابم. از آنجا که بلافاصله بعد از شنیدن واژه تعاون نخستین معنایی که به ذهن خطور می‌کند، مشارکت جمعی است در بررسی تمام روابط انسانی به‌دنبال یافتن نمودهای عینی از این واقعیت اجتماعی بودم. هرچند که روحیه کار جمعی و مشارکت در روابط انسانی در چند دهه گذشته جسته و گریخته مورد توجه رسانه‌ها و رفتار شناسان بوده است. این گزاره که ایرانیان از کارهای جمعی پرهیز می‌کنند، در میان عامه مردم موضوعی بدیهی است که رو به رواج است. زمانی که پای صحبت اهالی کوچه و خیابان می‌نشینی مثال‌هایی برای اثبات‌نظر خود دارند. برای نمونه ما در ورزش‌های جمعی مانند فوتبال ناکام بوده‌ایم و در ورزش‌های انفرادی توانسته‌ایم توفیقات بزرگی در میادین بین‌المللی کسب کنیم یا اینکه ورزش باستانى ما هم که یک ورزش دسته‌جمعى است، هرکسى براى خودش ورزش می‌کند حتی وقتى که در گود زورخانه می‌روند، کار دسته‌جمعى انجام نمی‌گیرد؛ بلکه فقط با هم یک حرکاتى را انجام می‌دهند. وجود اختلافات میان افراد در میان گروه‌های شغلی گوناگون از دیگر مثال‌هایی است که برای بحث مساله کار جمعی مطرح می‌کنند. وجود ضرب‌المثل‌هایی چون «دیگ شراکتی جوش نمیاد»یا «شریک اگر خوب بود خدا هم یکی داشت» این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که عدم وجود روحیه کار جمعی ریشه در فرهنگ ایرانیان دارد و ایرانیان ذاتا از انجام کار جمعی ناتوان هستند اما مردم‌شناسان در آثار گوناگون خود نشان داده‌اند درطول تاریخ در روستاهای ایران همکاری و مشارکت به‌طور جدی وجود داشته است. وجود اشکال گوناگون تعاونی‌ها و آیین‌ها و رسوم گوناگون در فرهنگ ایرانی نشان‌دهنده این واقعیت است که نمی‌توان این مساله را به گذشته ایرانی‌ها نسبت داد که ایرانی‌ها از ابتدا روحیه کار جمعی نداشته‌اند.

به اعتقاد بنده اگر بپذیریم روحیه کار جمعی در ایران ضعیف شده یا وجود ندارد باید بپذیریم که این امر پدیده‌یی مدرن در ساختار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران است. البته نه به این معنا که فرهنگ مدرن ماهیتا قابلیت شکل‌دادن به فعالیت‌های گروهی و تقویت روحیه کار جمعی ندارد، چراکه امروزه در کشورهای توسعه‌یافته صنعتی، اشکال گوناگون کار جمعی گسترده در حوزه فعالیت‌های علمی و ورزشی وجود دارد. پس لازم است برای تبیین عوامل تضعیف‌کننده روحیه کار جمعی به ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه توجه کنیم. چراکه افراد در چارچوب این ساختارها، فعالیت‌ها و رفتارهای خود را شکل می‌دهند. عدم وجود چند عامل می‌تواند در تضعیف این گزاره موثر باشد.

وجود مهارت‌های مدنی توسعه‌یافته در درون جامعه یکی از این عوامل است. این نهادها به‌دلیل اینکه افراد را به اختیار و داوطلبانه و بدون اجبار، به کار می‌گیرند، می‌توانند روحیه کار جمعی را گسترش دهند. دومین شرط، وجود سازوکارهای دموکراتیک در ساختار سیاسی و اجتماعی است. منظور شرایطی است تا مشارکت تمامی مردم در شکل‌گیری نهاها و تصمیم‌گیری در این حوزه‌ها امکان‌پذیر شود. درصورتی که نهادهای گوناگون جامعه براساس اندیشه و مشارکت اکثریت مردم اداره نشود یا درصورتی که ساختارهای اجتماعی نتوانند احساس عدالت و برابری را در بین افراد شکل دهند، افراد در چنین ساختاری نگرش، انگیزش و تمایل کافی برای کار جمعی را نخواهند داشت.

بسیاری از جامعه‌شناسان به‌ویژه «پیر بوردیو» ضمن تعریف انواع سرمایه‌ها بر سرمایه‌های اجتماعی تاکید بسیار دارند. به همین سبب سرمایه اجتماعی را می‌توان به‌عنوان سومین عامل در تبیین این موضوع برشمرد. متغیری به نام اعتماد اجتماعی نیز ارتباط تنگاتنگی با متغیر اعتماد اجتماعی است. به این معنا که هر مقدار سرمایه اجتماعی و اعتماد اجتماعی تقلیل یابد، به همین مقدار نیز روحیه کار جمعی کم می‌شود. از طرف دیگر کمرنگ شدن سنت‌ها در زندگی مدرن و آیین‌زدایی از نظام اجتماعی نیز می‌تواند به‌عنوان متغیر دیگر مطرح باشد. در دهه‌های اخیر به‌دلایل مختلف آیین‌های سنتی در جامعه یا از میان رفته‌اند یا آن تعداد اندکی هم که به جا مانده به لحاظ معنا و محتوا دچار تغییراتی شده که دیگر نمی‌تواند کارکردهای اجتماعی کار جمعی را ایفا کند.

عامل دیگری که برای گسترش کار جمعی اهمیت دارد، وجود یک نظام حقوقی است که بتواند تامین‌کننده منافع افرادی باشد که متکی به قانون هستند. درصورتی که افراد احساس کنند که قانون و نهادهای حقوقی نمی‌تواند منافع آنها را در نظام اجتماعی تضمین کند، ترغیب می‌شوند تا به‌صورت فردی فعالیت‌های خود را پیش ببرند. پدرانی که ترجیح می‌دهند تنها با پسرانشان کار کنند و غریبه‌یی را باوجود توانایی‌های بیشتر وارد ارتباطات اقتصادی خود نکنند گویای همین واقعیت است. از طرف دیگر خوب می‌دانیم که تب مدیریت در کشورمان بالاست و به قولی همه می‌خواهیم رییس باشیم. همین موضوع باعث می‌شود افراد متخصص و کاردان از صحنه کنار رفته و گروه از هم پاشیده شود.

در نهایت و به اعتقاد بنده نمی‌توان وضع کنونی جامعه ایران در زمینه ضعف کار جمعی را یک امر ذاتی برای شهروند ایرانی تعریف کرد بلکه وضع موجود در نتیجه مجموعه تحولاتی است که در سده‌های اخیر فراگیر شده است. با تمام این تفسیر بی‌انصافی است اگر فراموش کنیم که حداقل در شرایط اضطراری به خوبی هوای همدیگر را داریم و به بهترین شکل می‌توانیم در کارهای جمعی مشارکت کنیم. یادآوری حادثه تلخ زلزله بم امیدوارمان می‌کند که ما همچنان مردمانی مهربان و نوع‌دوست هستیم.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر