دکتر مهدی عسلی
معاون پژوهش موسسه مطالعات بینالمللی انرژی
در سال1270 (1891 میلادی) از آنجا که وجود نفت در بخشهایی از کرمانشاه و دیگر سرزمینهای جنوبی کشور ثابت شده بود، والی کرمانشاه از سرپرست هیات باستانشناسی فرانسوی در ایران خواست که معادن نفت را در کاوشهای خود مورد توجه قرار دهد. یکسال بعد ژاک دومورگان سرپرست هیات باستانشناسی نتیجه کاوشهای خود را در مجله «معدن»، که مجلهیی فرانسهزبان بود، منتشر کرد. در سال 1900 «سرتیپ کتابچی» سرپرست هیات اعزامی ایرانی به نمایشگاه بینالمللی پاریس، تلاش ناموفقی داشت تا توجه صاحبان سرمایه فرانسوی را برای سرمایهگذاری در ایران جلب کند. چندیبعد دارسی که از احتمال وجود منابع غنی نفت در ایران آگاهی یافته بود در لندن با سرتیپ کتابچی مذاکراتی کرد و برای اطمینان دو زمینشناس را روانه ایران کرد که آنها نیز وجود منابع نفت در غرب و جنوب ایران را تایید کردند. «اتابک»، صدراعظم وقت، که احتمال قوی میداد روسیه با اعطای امتیاز بهرهبرداری از معادن ایران به یک تبعه بریتانیایی مخالفت کند تلاش کرد تا قرارداد هرچهسریعتر بسته شود.
پس از تمهید مقدماتی که سعی وزیرمختار وقت بریتانیا در تهران در آن بیتاثیر نبود و نیز دریافت مبالغی وجوه نقد و سهام شرکت از سوی صاحبمنصبانی همچون صدراعظم وقت اتابک و نیز مشیرالدوله و مهندسالممالک از نماینده دارسی در ایران، امتیاز کشف و استخراج نفت و گاز در ماه مه 1901میلادی اعطا و توسط وکیل ویلیام دارسی از یکسو و مظفرالدین شاه قاجار از سوی دیگر امضا شد. بهموجب این امتیاز که قرارداد آن در 18 بند تنظیم شده بود دارسی اجازه یافت در کل مناطق ایران (بهاستثنای پنج ایالت کشور برای ملاحظه مخالفت روسها) برای مدت 60 سال به اکتشاف و استخراج و صادرات نفت و گاز و قیر و موم بپردازد. یکی از بندهای مهم این قرارداد بند دهم آن بود که مقرر میکرد «شرکت استخراج اولیه که از سوی صاحب امتیاز تشکیل میشود موظف است یکماه بعد از تاریخ تاسیس، مبلغ 20هزار لیره نقدا و 20هزار لیره دیگر بهصورت سهام به دولت ایران بپردازد. علاوه بر آن شرکت تمام شرکتهایی که تاسیس میشوند موظف و مکلف خواهند بود که از منافع خالص خود سالانه صدیشانزده به دولت ایران پرداخت کنند. » این بند همانطور که خواهد آمد بعدها مورد اختلاف بین دولت ایران و شرکت
نفت قرار گرفت زیرا دولت ایران سود تمام شرکتهای وابسته به شرکت نفت انگلیس - ایران را در نظر داشت درحالیکه شرکت، دامنه شمول آن را تنها شرکتهای ایجادشده توسط شرکت نفت انگلیس - ایران میدانست.
اگرچه حفاریهای اولیه در منطقه کرمانشاه و سپس شوشتر وجود نفت را ثابت میکرد و لیکن برای استخراج، اقتصادی نبود. به موازات قرارداد دارسی امتیاز بهرهبرداری از معادن مختلف در مناطقی از ایالتهای شمالی کشور که از شمول قرارداد دارسی مستثنا شده بود به افراد مختلف واگذار شد که اکثر این تلاشها بهدلایل مختلف ازجمله ناآشنایی صاحبان امتیاز با فناوری استخراج و انتقال نفت، حجم عظیم سرمایهگذاریها و فقدان ماشینآلات مورد نیاز به جایی نرسید.
دارسی پس از سهسال کوشش بیثمر در اکتشاف و استخراج نفت درصدد فروش امتیاز خود برآمد چراکه تا بالغبر 220هزار پونداسترلینگ هزینه کرده بود که در زمان خود سرمایه هنگفتی بود. در این میان دولت بریتانیا که با پیشبینی جنگهای بینالملل آینده برای حفظ سیادت دریایی خود درصدد تغییر سوخت نیروی دریایی آن کشور از زغالسنگ به نفت بود از یک شرکت نفت اسکاتلندی به ریاست لرد «استراثکونا» که امتیاز بهرهبرداری از نفت برمه را داشت، خواسته بود سالانه 50هزار تن نفت در اختیار نیروی دریایی بریتانیا قرار دهد. از آنجا که میدانهای نفت در برمه دارای ظرفیت محدودی بود، این شرکت نفتی با دارسی برای خرید امتیاز بهرهبرداری از نفت ایران وارد مذاکره شد و با همدیگر سندیکای امتیازات را ایجاد کردند که لرد استراثکونا و دارسی هر دو سهامدار آن شدند. سرانجام اوایل خرداد1287 (ماه مه سال 1908) حفر چاه در مسجدسلیمان نتیجه داد و نفت از چاه فوران کرد و بهرهبرداری از نفت ایران با 500 بشکه در روز آغاز شد. چند ماه بعد شرکت آنگلو-پرشین (Anglo - Persian، بعد از این شرکت نفت انگلیس - ایران) پایهگذاری شد و لرد استراثکونا و دارسی عضو هیاتمدیره شرکت شدند و تصمیم گرفته شد پالایشگاهی در آبادان ایجاد و نفت به آنجا منتقل شود. در اینجا شرکت نفت انگلیس - ایران با استفاده از نفوذ سیاسی بریتانیا در ایران برای حفظ امنیت خطوط لولههای انتقال نفت مستقیما با سران ایلهای بختیاری وارد مذاکره شد و با آنها ازجمله با «شیخخزعل» که در خرمشهر و بخشی از خوزستان به حالت نیمهخودمختار حکومت میکرد قرارداد بست و به این ترتیب بریتانیا عملا شیخ خزعل و خانواده او را تحت حمایت خود گرفت. او هم درقبال مبالغی، امنیت خطوط لوله نفت را تضمین کرده و زمینی هم برای ساخت پالایشگاه آبادان در اختیار شرکت قرار داد. این مذاکرات و قراردادها که بدون دخالت دولت مرکزی ایران بسته شده بود و توسط سر پرسیکاکس سرکنسول بریتانیا در بوشهر هدایت میشد درواقع زیرپاگذاشتن حاکمیت دولت ایران و تضعیف او بود. این وضعیت تا موقعی که دولت مرکزی قوی در تهران با ریاست رضاخان سپس رضاشاه شکل گرفت ادامه داشت.