اثر هدفمندی یارانه‌ها بر زندگی افغان‌های مهاجر

۱۳۹۳/۱۰/۰۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۱۱۸۸

سه‌دهه بیشتر است که مهاجران افغان در ایران حضور گسترده دارند و اکثریت آنها نیز در مشاغلی که نیاز به نیروی بدنی بالا دارد شاغل هستند. ده‌ها هزار کارگر افغان که به لحاظ نوع معیشت، خورد و خوراک و استفاده از وسایل زندگی در سطح پایین‌ترین قشر خانوارهای ایرانی قرار می‌گیرند تا سال 1390 از یارانه غیرنقدی و همگانی که دولت‌های ایران پرداخت می‌کرد، استفاده کافی می‌کردند. کارگران افغان از یارانه پرداختی دولت‌های ایران به انرژی شامل بنزین، نفت سفید، نفت کوره، نفت گاز و گاز خودروها استفاده می‌کردند. علاوه بر این کارگران افغان از یارانه پرداختی به حمل و نقل عمومی نیز استفاده می‌کردند. یارانه پرداختی دولت به برق، آب و مواد غذایی به‌ویژه انواع نان علاوه بر ایرانی‌ها به افغان‌ها نیز داده می‌شد. یارانه پرداختی به مقوله سلامت شامل دارو و درمان همچنین آموزش نیز به افغان‌ها همانند ایرانیان تا سال 1389 پرداخت می‌شد.

بعد از اینکه دولت محمود احمدی‌نژاد از زمستان 1389 قانون هدفمندی یارانه‌ها را اجرا و پرداخت یارانه به همه‌چیز را حذف و قیمت‌های نسبی خرید دارو، درمان، آموزش، نان، بنزین، آب، برق و گاز را از شکل قبلی تغییر داد، همه ساکنان در ایران از جمله افغان‌های مهاجر ساکن در ایران نیز از این تغییرات قیمت‌ها آسیب دیدند. طبق آمار اعلام شده از سوی سازمان بین‌المللی مهاجرت و کمیساریای عالی پناهندگان، تعداد مهاجران افغان در ایران که در سال 1390 مجوز دریافت کرده‌اند حدود 1452513 مهاجر بوده است. سازمان ملل متحد در گزارش دیگری کل مهاجران افغان در ایران را کمی بیشتر ازدومیلیون نفر گزارش کرده است.

دکتر علی مزیکی، اقتصاددان ایرانی و مدیر گروه پژوهشی اقتصاد خانوار موسسه عالی آموزش مدیریت و برنامه‌ریزی در پژوهشی با عنوان «ارزیابی بی‌اثر هدفمندی یارانه‌ها بر زندگی مردم ایران با بررسی تفصیلی در مورد پناهندگان و مهاجران افغان»، به موضوع اجرای قانون هدفمندی بر زندگی مادی مهاجران افغان پرداخته و گزارش آن را در وب‌سایت شخصی خود منتشر کرده است. گوشه‌هایی از نتایج گزارش پژوهشی یاد شده را در ادامه می‌خوانید:


توزیع مهاجران افغان در دهک‌های درآمدی ایرانیان

باتوجه به درآمدهای اظهار شده افراد در دهک‌های مختلف ایرانی و تطابق درآمدهای اظهار شده افغان‌ها با آن، توزیع و ترکیب افغان‌ها را در دهک‌های درآمدی شهری و روستایی جمعیت ایرانیان محاسبه می‌کنیم. نتایج این کار البته به‌صورت پنجک‌های درآمدی ایرانیان در نمودار 1 و 2 ارایه شده است.

همانطور که در این نمودارها مشخص است حدود 90درصد افغان‌ها در مقایسه با خانوارهای ایرانی کم‌درآمد و حدود 10درصد آنها بسیار پردرآمد هستند. البته این نتایج از خوداظهاری افغان‌ها به‌دست آمده است و آنها ممکن است دلایل کافی برای کم‌اظهاری یا بیش اظهاری درآمد خود را داشته باشند؛ اما از آنجا که این اعداد با خوداظهاری ایرانیان مقایسه شده است انتظار می‌رود تا حد زیادی واقعیت را نشان دهد. در بخش بعد بر اساس اینکه افغان‌ها با چه ترکیبی در دهک‌ها قرار دارند تقریب مناسبی از میزان استفاده خانوارهای افغان از یارانه‌ها را برآورد خواهیم کرد.


ارزیابی اثر هدفمندسازی یارانه‌ها

نمودار 3 مجموع یارانه‌های انتقال یافته که توسط این مطالعه به دست آمده را نشان می‌دهد و به نظر می‌رسد که در هدفمندسازی یارانه‌ها در سال 1389 و 1390 اشتباه اشاره شده رخ داده است چرا که مجموع کل یارانه‌های انتقال یافته توسط دولت کاهش چندانی نداشته است. احتمالاً به همین دلیل است که در سال‌های بعد تورم بسیار بالا نیز در کشور تجربه شد.

برای برآورد میزان اثر قیمتی هرچند ممکن است هدفمندی اثرات غیرمستقیمی بر سایر کالاها داشته باشد اما آنچه مسلم است اگر بتوانیم ارزش واقعی یارانه‌هایی که قبلاً پرداخت می‌شده را برآورد کنیم می‌توان استناد کرد که بعد از هدفمندسازی خانوارها باید به اندازه این برآورد مبلغ بیشتری هزینه کنند؛ مگر اینکه میزان مصرف خود را کاهش دهند. براساس نتایج این مطالعه اثرات قیمتی و اثر تغییر رفتار افراد موجب تغییر در میزان انتقال یارانه‌ها به خانوارهای ایرانی و به تبع آن خانوارهای افغان شده است. براساس برآورد میزان یارانه‌ها به تفکیک بخشی که در نمودار 5 نمایش داده شده این تغییرات در نمودار 8 محاسبه شده است. این اعداد در حقیقت تفاوت بین یارانه‌های برآورد شده دریافتی افراد بین سال‌های 1388 و 1390 است. نتایج این نمودار نشان می‌دهد که حذف یارانه‌ها در جهت هدفمندی بوده است بدین معنا که کاهش یارانه انرژی همراه با افزایش یارانه حمل و نقل عمومی، آموزش و بهداشت بوده است. اما میزان افزایش یارانه‌ها در بخش‌های مذکور ناچیز بوده است و همان‌طور که در فصل‌های قبل اشاره شد، به عنوان مثال، موجب کاهش توجه افراد به سلامت خود شده است.

در نمودار 6 و نمودار 7 نیز مجموع یارانه‌های برآورد شده توسط این مطالعه، جز یارانه نقدی، به تفکیک دهک‌های ذی‌نفع در بخش‌های مختلف برای دو سال 1388 و 1390 که نماینده قبل و بعد از سیاست «حذف هدفمند یارانه‌ها» هستند آمده است. البته میزان یارانه نقدی در نمودار 8 و نمودار 9 به‌طور مجزا ارایه شده است.

در نمودار 8 اثر برآوردی حاصل شده از سیاست «حذف هدفمند یارانه‌ها» که در انتهای سال 1389 اجرا شد ارایه شده است. سپس در نمودار 9 این ارقام به تفکیک دهک‌های درآمدی محاسبه شده است. آنچه در مورد بخش‌های سلامت و آموزش در این نمودار مشهود است خانوارهای پردرآمدتر در اثر حذف یارانه‌ها کمتر به بیمارستان‌ها یا مدارس دولتی مراجعه می‌کنند و خانوارهای کم‌درآمدتر نیز باید رقم بالاتری در این مراکز پرداخت کنند هرچند دولت نیز در این بخش‌ها بیشتر هزینه کرده است.

در نهایت نمودار 9 به‌طور متوسط تغییر ایجاد شده در میزان استفاده از یارانه‌ها توسط یک افغان را که در اثر حذف هدفمند یارانه‌ها در سال 1390 ایجاد شده نمایش می‌دهد. همان‌طور که مشاهده می‌شود افغان‌ها از یارانه نقدی محروم بوده‌اند بنابراین بیشتر از ایرانیان متضرر شده‌اند. به‌طور خلاصه در اثر حذف هدفمند یارانه‌ها در سال 1390 یک ایرانی 6.503.685 ریال به‌خاطر بالا رفتن قیمت‌ها متضرر شده است اما با پرداخت یارانه نقدی 5.460.000ریال از آن جبران شده است. تمام ارقامی که اشاره شد به قیمت معادل سال 1389 بودند، بنابراین برای مقایسه آن به قیمت امروز باید به نسبت تورم متورم شوند. در مورد جمعیت افغان‌ها باید گفت که طبق محاسبات این مطالعه یک افغان 1.583.712ریال به‌خاطر بالا رفتن قیمت‌ها متضرر شده است. علاوه بر آن یک افغان از یارانه نقدی 5.460.000ریال نیز محروم بوده است. بنابراین به‌طور نسبی و در مجموع هر افغان رقمی معادل 7.043.712ریال متضرر شده است. تمام ارقامی که اشاره شد به قیمت معادل سال 1389 بودند، بنابراین برای مقایسه آن به قیمت امروز باید به نسبت تورم متورم شوند. در نهایت باید گفت حذف یارانه‌ها که در انتهای سال 1389 در ایران انجام شد هرچند موجب انتقال یارانه‌ها از منابع انرژی به سمت فعالیت‌های مفیدتر از نظر عمومی شده است اما در مواردی چون مواد غذایی، سلامت و حمل و نقل عمومی نیازمند بازبینی است. در مورد افغان‌ها نیز باید گفت که آنها نیز به‌تبع این حذف یارانه از نظر مواد غذایی تحت تاثیر منفی قرار گرفته‌اند. در مورد سلامت هرچند هزینه‌های دولت در این بخش افزایش یافته اما بررسی میزان مصارف نشان‌دهنده این حقیقت است که افراد کمتر به سلامت خود اهمیت داده‌اند. حمل و نقل عمومی نیز گرچه شاهد افزایش میزان یارانه بوده اما مقدار آن در مقایسه ناچیز است.

پیشنهاد می‌شود در فازهای بعدی هدفمندسازی یارانه‌ها حذف یارانه انرژی موجب فشار بر مواد غذایی اقشار کم‌درآمد چون شیر و نان نیاورد و با مکانیسم مناسبی یارانه مواد غذایی اقشار کم‌درآمد حتی زیاد شود. در این‌باره باید رویکرد یکسانی در مورد افغان‌ها نیز داشت. در مورد بخش سلامت نیز هرچند هدفمندی موجب توزیع بهتر یارانه سلامت شده است اما افزایش قیمت‌های این بخش مصرف اقشار کم‌درآمد را کاهش داده است. همچنین در مورد قیمت حامل‌های انرژی از آن‌جا که به علت تورم زیاد میزان یارانه‌های این بخش در حال بازگشت به سطح قبلی است و از آنجا که اختصاص هرگونه یارانه به حامل‌های انرژی غیرمنطقی است، پیشنهاد می‌شود دولت از قیمت‌گذاری شناور بر اساس قیمت‌های جهانی استفاده کند تا دیگر این اتفاق نیفتد. با این اوصاف این سوال مطرح می‌شود که آیا پرداخت یارانه نقدی منطقی است یا خیر. برای پاسخ به این سوال باید زمینه‌های چنین پرداختی را بازبینی کنیم. پرداخت یارانه نقدی عمدتا در کشورهای ثروتمند صورت می‌گیرد و به‌دلیل درآمدهای منابع طبیعی است که اینگونه کشورها به‌دست می‌آورند. این پرداخت‌ها با این انگیزه صورت می‌گیرد که آن کشورها راه بهتری برای مصرف این منابع ندارند و در غیر این‌صورت و با انتقال غیرمستقیم این یارانه‌ها آثار جانبی بسیاری به‌وجود خواهد آمد. بنابراین کشورها به این نتیجه می‌رسند که با انتقال این یارانه‌ها به مردم تصمیم‌های بهتری در نوع هزینه آن اقلام گرفته خواهد شد. هرچند جذابیت‌های نظری و عملی بسیاری در توزیع نقدی یارانه‌ها وجود دارد اما مشکلات آن نیز کم نیست، که این مشکلات را می‌توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد: «امکان‌پذیری تامین بودجه در بازه‌های از پیش تعیین شده» و «انگیزه‌های کار، مصرف و سرمایه‌گذاری خانوارها.» مشکل اول در کشورهای با درآمد نفتی مانند شیلی، کویت و ایران از اهمیت کمتری برخوردار است اما در مورد مشکل دوم بسیار مهم است که یارانه‌ها به صورت هدفمند انجام گیرد و حتی ممکن است در مواردی بهتر باشد که یارانه نقدی پرداخت نشده و توسط دولت سرمایه‌گذاری شود.

به دلیل مشکلات ذکر شده پیشنهاد می‌شود که بخشی از یارانه (و نه لزوماً تمام آن) از طریق سیستم تامین اجتماعی و به گروه‌های نیازمند تعلق گیرد. احتمالاً از طریق نظام تامین اجتماعی بهتر بتوان همزمان نیازهای غذایی، آموزش، سلامت و مالی خانوارهای نیازمندتر را تامین کرد. طبعاً دولت می‌تواند میزان باقی مانده از درآمدهایی که می‌توانسته به صورت یارانه پرداخت کند را سرمایه‌گذاری کند. البته پر واضح است اگر سیستم تامین اجتماعی و مکانیسم سرمایه‌گذاری کشور به خوبی طراحی نشده باشد شاید همان بهتر باشد که مبلغ یارانه به صورت مستقیم به مردم پرداخت شود.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر