هفتهیی که گذشت هفته امید و انتظار برای فعالان بازار سرمایه بود. از همان لحظههای اول که خبر برکناری صالحآبادی از ریاست بر سازمان بورس در تالار شیشهیی چرخید، بیشتر از آنکه واکنشی به این رفتن داشته باشند، همه سراسیمه دنبال یافتن سرنخی از رییس جدید سازمان بورس بودند. این نخستینبار نبود که شایعه کوچ کردن رییس فعلی سازمان بورس نقل محافل بورسی میشد اما اینبار رنگ واقعیت به خود گرفت، یادمان نرفته که مدتها بود هر بار بازار سرمایه در مسیر سقوط میافتاد، گمانهزنیها از تغییر و تحولات در ویترین اقتصاد ایران، جان میگرفت.
با اینکه در چند روز آینده قطعا نام جدید رییس سازمان بورس از طرف وزیر اقتصاد ابلاغ میشود اما رسانهها غیبت وزیر و حضور در پاکستان را غنیمت شمردند و بدون آنکه برای پیشبینیهایشان منبع موثقی داشته باشند، محمد فطانتفرد را بر کرسی سازمان بورس نشاندند. در این بین توافق رسانهیی نشان میدهد این انتخاب قطعی و تحلیلهایی که این چند روز در این خصوص نوشته شده بیراه نخواهد بود. در یادداشتهای مذکور به اندازه کافی درخصوص رزومه فطانتفرد نقد و بررسی صورت گرفته اما آیا با رزومه موجود، وی میتواند رییس مطلوب بازار سرمایه باشد؟!
آقای فطانتفرد مانند آقای صالحآبادی اصطلاحا امام صادقی هستند، هر دو تا کسب درجه کارشناسی ارشد، در دانشگاه امام صادق بودهاند و سپس در دانشگاهی دیگر دکترا گرفتهاند. باتوجه به شناخت عمومی که از فضای خاص فکری دانشگاه امام صادق وجود دارد، هر دوی این افراد که پی و اساس فکری خود و نگرش به مالی و مدیریت را از این دانشگاه آموختهاند، بعید است در مبانی فکری اختلاف فاحشی داشته باشند.
هر چند صالحآبادی نخستین تجربه کاریاش در بورس بود و پس از دو سال به کرسی سازمان آنهم در عنفوان جوانی رسید اما تجارب کاری فطانتفرد مسیر متفاوتی را نشان میدهد. رییس جدید سازمان بورس یک خودرویی پرسابقه محسوب میشود که از این صنعت به دنیای مالی راه پیدا کرده است. با اینکه تجارب وی در صنعت خودرو، تجارب عملیاتی و کاربردی است اما در بازار پول و بازار سرمایه غیر از معاونت اعتباری بانک ملی در یک سال اخیر، تجربه عملیاتی ندارد. همه آگاهیم که عضویت در هیاتمدیره یا قائممقام بانک نمیتواند به شناخت دقیق و جزیی از بازار پول منجر شود و سیاستگذاری در این حوزه هم براساس اطلاعات کلی بعید است به یک دستاورد مشخص ختم شود.
بازار سرمایه اما، بهمراتب حساستر از بازار پول و حوزه بانکی است چراکه هنوز نقاط تاریک و مبهم بهوفور در این بازار وجود دارد و نیاز به یک مشعلدار برای این بازار نیمهجان، ضروری و حیاتی بهنظر میرسد.
بازار پول با دهها سال تجربه در ایران، مختصات بهمراتب متفاوتی از بازار سرمایه نوپا دارد. بازار سرمایه نیاز داشت و دارد به یک مدیر کنجکاو و البته قاطع و هوشمند که بتواند همه جوانب آن را، عیان کند. البته که تجربه بازار پولی میتواند مفید باشد اما در عین حال گمراهکننده هم خواهد بود آنهم برای کسی که اساسا یک صنعتی و یک خودرویی است. چرخهای بازار سرمایه فارغ از نزولی یا صعودی بودن دماسنجش، خوب نمیچرخد، با همه این احوال چارهیی نیست و همه باید چشم بدوزیم به یک مدیر خودرویی که با ارفاق بانکی هم هست و حالا آزمون بزرگی درپیش دارد؛ آنهم چرخاندن چرخهای بازار سرمایه.