نخستین نکتهیی که در حوزه اقتصاد انرژی بهخصوص منابع پایانپذیر یاد میگیریم، این است که قمیت کالاهای انرژی بیثبات و پرنوسان است. به همین دلیل حتی در شرایط عادی نیز پیشبینی قیمت نفت مشکل خواهد بود، چه رسد به اینکه علاوه بر مسایل اقتصادی، مسایل ژئوپولیتیک نیز دخیل باشند.
در این باره اصطلاحی در اقتصاد وجود دارد مبنی بر اینکه ضریب کشش عرضه و تقاضای نفت هر دو کوچک است. برای فهم بیشتر مثلا قیمت تقاضای نفت در چین 0.05 درصد است بدان معنا که در حوزه ضریب کشش تقاضا مثلا اگر قیمتها تغییر کند، تغییر زیادی در تقاضای چین بهوجود نمیآید. درباره ضریب کشش عرضه نفت نیز به همین صورت بوده و به لحاظ قیمتی کوچک است. گاهی قیمتها تا 20درصد افزایش یافته اما عرضه تغییر نکرده است. البته درحال حاضر بهتدریج ضریب کشش قیمت عرضه درحال افزایش بوده و این خطر بزرگی برای اوپک است. سوال قابل طرح این است که چگونه میتوان نوسان قیمت نفت را تحلیل کرد و آیا میتوان کمکی به دیپلماتها در مذاکرات کرد که به نکات اقتصادی توجه کنند؟
قیمت نفت همواره در نوسان بوده هرچند طی سه سال گذشته بین 95 تا 110دلار تغییر کرده اما بهتازگی این قیمت سقوط کرده است. درحال حاضر نزدیک به 300 نوع نفت در دنیا وجود دارد اما همه آنها با سه یا چهار نفت شاخص قیمتگذاری میشوند. این نیز بهدلیل آربیتراژ (در علم اقتصاد و مالیه بهمعنای بهره گرفتن از تفاوت قیمت بین دو یا چند بازار برای کسب سود است) صورت میگیرد. به همین دلیل فاصله زیادی میان قیمتهای آنها وجود ندارد. اگر هرکدام از نفتها خریداری شود بهدلیل شاخص قرار دادن آن با نفت برنت_ زیرا 50 درصد تجارت نفت دنیا برنت است_ مانند این خواهد بود که نفت کل دنیا را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهایم. گرچه به دلایل خاصی WTI (نفت وست تگزاس اینترمیدیت) بهدلیل قرار داشتن در یک محیط بسته و انبار شدن، فاصلهیی با نفت برنت پیدا میکرد اما بهتازگی فاصله این نفت نیز با اتصال لوله کیسون از کانادا درحال کم شدن است. بنابراین اگر یکی از این نفتها را ملاک قرار دهیم با همان فرمول میتوان کموبیش نوسان را تجزیه و تحلیل کرد. همه gradeهای نفتی با هم بالا و پایین رفته و فاصله زیادی با هم نداشتهاند. با در نظر گرفتن این مساله به این
نکته اشاره میشود که قیمت کنونی نفت بهدلیل خروج از حالت تعادل و عدم تعادلهای موجود بوده است. در عین حال دلایلی نیز مبنی بر عدم بازگشت به تعادل نیز در آینده نزدیک وجود دارد. این دیدگاه صرفا از منظر مدلهای اقتصادی است که بیان میشود.
در حوزه اقتصادسنجی به این نکته اشاره دارد که قیمت کالاها بهخصوص کالاهای انرژی mean revert نیست. بدان معنی که قیمت کالا به میانگین خود بهخصوص در کوتاهمدت باز نمیگردد. این از منظر اقتصاددانهای بزرگ ثابت شده است. یک بازه دو یا سه ساله را فرض کنید. اگر قیمت کالا از میانگین خود جدا شود، ممکن است پایین برود تا اینکه بازگردد. این درحالی است که کالاهای دیگر اینگونه نیستند. علت این امر برای کالاهای انرژی پایانپذیر بودن آنهاست. ویژگی ذاتی آنها منجر به این میشود که بهزودی به موقعیت میانگین خود برنگردند.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این که قیمت منابع پایانپذیر هیچگاه در شرایط رقابتی با هزینه نهایی _ marginal cost _ برابر نمیشود. اگر قرار است جامعهیی به رفاه حداکثری دست یابد، کافی است قیمت کالا یا هزینه نهایی بهخصوص در بلندمدت برابر شود. در اقتصاد انرژی بهخصوص منابع پایانپذیر بهدلیل این نوع خصلت همیشه قیمت کالا با marginal cost برابر نمیشود. این نیز به خاطر وجود رانت است. از این رو اگر حتی قیمت نفت پایین بیاید، باید توجه منصفانه به قیمت داشت. امری که اوپک نیز بهدرستی به آن اشاره میکند. به اعتقاد غربیها اوپک کارتلی است که مانع از رسیدن قیمت به حداقل آن است.
درحال حاضر نفت به یک دارایی تبدیل شده و در بازارهای مالی میلیاردها میلیارد سرمایهگذاری روی نفت صورت میگیرد. نفت اکنون بهعنوان کالای asset class معرفی میشود. بزرگترین سرمایهگذاری پس از طلا روی نفت انجام میشود. افرادی هستند که تنها در کار خرید محمولههای نفتی بوده و کاری به پالایشگاه و نفت ندارند. آنها با خرید نفت آن را قبل از موعد بهفروش میرسانند. بهدلیل حجم قابل توجه سرمایهگذاری روی این کالا شاهد اثرگذاری آن در کوتاهمدت بر نوسانات قیمت هستیم و این پیشبینی را مشکل میکند.
برخی انتقادها مبنی بر این است که چرا پیشبینیهای صورت گرفته درخصوص قیمت نفت اشتباه شده است. پیش از این اعلام شده بود حداقل قیمت نفت 80 دلار خواهد بود. باید در نظر داشت که اساس تشکیل اوپک بر قیمتهای منصفانه بر منابع پایانپذیر و حمایت از آن استوار است. باوجود گذشت حدود 55 سال از تشکیل اوپک هدف اصلی برقراری ثبات در قیمت و تامین حداکثری منافع اعضا در بلندمدت بوده است. این دو هدف بنیادین اوپک است. وقتی بودجه کشورهای عضو براساس فروش نفت با قیمت 80دلار تدوین شده، دیدگاه کارشناسی بر این است که درصورت کاهش بیشتر قیمت نفت، اوپک در بازار دخالت میکند. بر این اساس با فرض دخالت اوپک قیمت نفت نباید از 80 دلار پایینتر بیاید. آمارها گویای این است که هرگاه عربستان تولید نفت خود را قطع کرده قیمت نیز افزایش یافته است. اما اینبار چنین چیزی را شاهد نیستیم. از این رو ممکن است قیمتها بهسمت قیمتهای رقابتی در بازار برود. البته ممکن است مقداری بالاتر از قیمت بازار قرار بگیرد زیرا اوپک در سال گذشته هیچگاه fuel capacity نداشته است.
مساله دیگر در این باره backstop technology است. درحال حاضر تولید نفت توسط کروژن که در چین، امریکا، کانادا و دیگر کشورها وجود دارد با استفاده از این روش با قیمت 150دلار در دسترس است. اما بهخاطر قیمت بالا تولید آن بهصرفه نیست. علی النعیمی، وزیر نفت عربستان در این باره گفته است: «اشتباه کردیم که قیمتها را پایین نیاوردیم زیرا همواره باید قیمت خود را زیر مسیر سرمایهگذاری در سوختهای جایگزین نگه داریم. یعنی اگر قیمت سوختهای جایگزین 80 دلار است، قیمت نفت اوپک باید 75دلار باشد تا سرمایهگذاری بهسمت ما بازگردد.» این اظهارات حاکی از آن است که اینبار مساله صرفا اقتصادی نیست بلکه انگیزههای سیاسی بسیار قوی برای کاهش قیمت نفت وجود دارد. چراکه از نظر اقتصادی، این اظهارات توجیهپذیر نیستند. از منظر اقتصادی عربستان میتوانست تصمیمی بگیرد که هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت به نفع آن باشد. شاید عربستانیها مساله امنیت ملی را مطرح کنند. اما به لحاظ تحلیلهای اقتصادی و باتوجه به ماهیت شکلگیری اوپک این مساله قابل تایید نیست. استنباط النعیمی بر این است که: «کاهش تولید یعنی افزایش قیمت و افزایش قیمت یعنی سرمایهگذاری در
حوزه سوختهای جایگزین و در نهایت بازار نفت توسط سوختهای جایگزین تسخیر میشود. حال اگر قیمتها کاهش یابد تقاضا افزایش یافته و در نهایت عرضه نیز کاهش مییابد. از این رو نباید نگران کاهش شدید قیمتها بود.» موضوعی که در این میان وجود دارد این است که دو متغیر یکی spare capacity اوپک و دیگری هم انبار تجاری نفت _ Oil CW_ وجود دارد که هر گاهspare capacity بالای سه میلیون بشکه و انبارها نیز بیش از متوسط 5 سال باشند قیمت نفت سقوط کرده است. وقتی spare capacity و انبارها کم بوده قیمتها به 140دلار رسید. این اتفاق در سال 2007 روی داد. برخی مطالعات گویای این است که اگر قیمت نفت تا 20دلار کاهش یابد حداکثر بتواند یک یا دو سال ادامه دهد. شاید برای عربستان طی یک یا دو سال مشکلی وجود نداشته باشد اما بر سایر اعضا فشار وارد میکند.
از طرفی وقتی گفته میشود تقاضا افزایش مییابد درست عکس آن را شاهد هستیم. پیش از برگزاری کنفرانس اصلی اوپک نشستی باعنوان economic commission work برگزار میشود. در آن برخی اعضا معتقد بودند که بهدلیل رشد اقتصادی 7درصد چین و 5/5 درصد هند شاهد افزایش تقاضا خواهیم بود. درحالی که ثابت شده اینگونه نیست. طی 7-6 سال گذشته باوجود بحران اقتصادی پیش آمده، دولتهای امریکا، اروپا، چین و هند بهشدت مقروض شدند و اکنون آنها درحال پس دادن قرضهای خود هستند. بنابراین رشد 7درصدی کنونی چین همانند رشد 7درصدی قبل از بحران اقتصادی دنیا نیست. شاید دولت و مردم رشد دو یا سه درصد را بپذیرند. دولت امریکا و چین بهدلیل انباشت بدهیها شروع به کاهش سیاستهای انبساطی پولی خود کردهاند و براساس آن نرخ بهره را افزایش دادهاند. این مساله منجر شده که سال آینده دو میلیون بشکه مازاد تولید نفت اوپک داشته باشیم. از منظر اقتصادی هر شوکی که به قیمت نفت وارد شود، ممکن است آن را در هر جهتی حرکت دهد. مانند اکنون که قیمت بهسمت پایین درحرکت است. اگر قیمت تعادلی 70دلار باشد بهدلیل کاهش درآمد، اقدام به تولید برای افزایش درآمد بیشتر میشود که کاهش قیمت
را در پی خواهد داشت. این موجب خروج بیشتر قیمت از تعادل میشود. به همین دلیل اقدام عربستان ریسک بسیار بزرگی است. اگر این ریسک منطق سیاسی نداشته باشد، ریسک بسیار بالایی است که در نهایت ممکن است بهنفع خود یا دیگران نباشد. از منظر اقتصادی نمیتوان کاری برای این اقدام انجام داد. تحلیل اقتصادی تنها به همین میزان نشان میدهد که وضعیت فعلی از منظر اقتصادی توجیهپذیر نیست. این اقدام با اساس اوپک در تضاد است. زیرا اوپک اقدام به جلوگیری از سقوط نفت تا آنجا که قیمت منصفانه تشخیص داده شود، صورت نداده است. حتی پیشبینی برای برگزاری جلسه اضطراری برای کاهش بیشتر قیمت نشده است. به همین خاطرنشان میدهد، موضوعی غیر از محاسبات اقتصادی وجود دارد.
منبع: دیپلماسی ایرانی