فاصله میلیاردی مسوولان و مردم

۱۴۰۲/۰۲/۱۸ - ۰۴:۱۲:۴۷
کد خبر: ۲۰۵۲۸۸
فاصله میلیاردی مسوولان و مردم

به درستی که پیش از هر چیز مسوولان ما بهتر است این بیت از نظامی گنجوی را که می‌گوید «کم گوی و گزیده گوی چون دُر...» را سرلوحه تمامی کارها و زندگی و البته مصاحبه‌هایی که انجام می‌دهند، قرار دهند. اینکه مسوولان بار برخی اظهارنظرها تنها نشان می‌دهند تا چه میزان با واقعیت‌های جامعه فاصله دارند،  جز فاصله گرفتن مردم از آنها نتیجه‌ای در بر ندارد، از مسوولی که می‌گوید کارگران اگر قناعت کنند می‌توانند با همین حقوق‌هایی که دریافت می‌کنند هم زندگی کنند و تا نماینده مجلسی که در اعتراض به علنی شدن واگذاری ماشین‌های شاسی بلند به برخی نمایندگان با لفظ چرا این گدا بازی‌ها را در می‌آورید و مگر ماشین شاسی بلند چقدر قیمت دارد همه و همه نشان می‌دهد آنچه به جایی نمی‌رسد صدای مردمی است که هر روز بیشتر از روز قبل برای تامین خواست‌های حداقلی خود برای تامین معیشت و گذران زندگی فقیرتر می‌شوند در مقابل مسوولانی هستند که صحبت درباره دریافت ماشین‌های شاسی بلند میلیاردی توسط نمایندگان مجلس را کاملا طبیعی می‌دانند و از سوی دیگر وزیر کاری هست که معتقد است کارگران می‌توانند در این وانفسای تورم و گرانی با حقوق ماهی 8 میلیون تومان هم زندگی خوبی داشته باشند اگر قناعت کنند.

سوال اینجاست چه میزان قناعت می‌تواند باعث شود تا شما با ماهی 8 میلیون تومان دریافتی هم اجاره‌بهای مسکن را بپردازی و هم بتوانی معیشت خود را تامین کنی و از سوی دیگر هزینه‌هایی مثل آموزش فرزندان یا درمان بیماری‌های ساده مثل یک سرماخوردگی را هم بپردازی؟! قناعت را چطور معنا می‌کنید وقتی برای شما صحبت از ماشین‌های میلیاردی گدا بازی به حساب می‌آید و برای مردم حقوق‌های 8 میلیونی می‌تواند کفاف خرج زندگی شان را بدهد؟! قناعت را چطور معنا می‌کنید وقتی یک بیمار سرطانی برای تامین داروهای مورد نیاز یک ماه خود باید 30 میلیون تومان هزینه کند و یک کارگر در صورت اعتراض به میزان دستمزد و عدم پرداخت حقوق مزایای خود به سرعت از سوی کارفرما اخراج می‌شود؟ 

اصلا از نظر شما حرف زدن در مورد چه مسائلی می‌تواند گدا بازی به حساب نیاید؟ شما که نماینده مردم هستید و خبر از وضعیت اقتصادی و زندگی عامه مردم ندارید چه انتظاری می‌توان از مدیران رده پایین دولتی داشت که برای رفع مشکلات مردم تلاش کنند.    وقتی سرعت فقیر شدن افراد به مدد تورم  افسار گسیخته تا این حد بالا رفته و دولت همچنان معتقد است که این قطار پیشرفت می‌تواند به   ایستگاه‌های موفقیت برسد شما چطور توقع دارید یک کارگر که نه امنیت شغلی دارد و نه توانایی تامین معاش خانواده و نه حتی توانایی تامین هزینه‌های تحصیلی فرزندانش را باز هم به ایستگاه موفقیتی که دولت وعده می‌دهد دلخوش باشد. 

آمارها هر روز تلخ‌تر می‌شوند، رسمی و غیررسمی از افزایش کودکان کار می‌گویند، از افزایش دستفروشی می‌گویند از افزایش طلاق می‌گویند از افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار می‌گویند چون یا همسرانشان بدون توضیحی آنها را ترک می‌کنند یا زیر بار مسوولیت زندگی قلبشان از حرکت باز می‌ایستد. آمارها از افزایش فقر و حاشیه‌نشینی می‌گویند، از افزایش مرگ‌های خودخواسته از اینکه جوانان به جای اینکه به فکر ساختن آینده‌ای خوب در سرزمین خود باشند، در تدارک مهاجرت کردن و ساختن آینده‌ای نامعلوم در ورای این جغرافیا هستند. 

حالا دیگر از پرستار و دکتر به مهاجرت کارگر و راننده و... رسیده‌ایم. این آمارها اگر شما را تکان نمی‌دهد حداقل این است که بسیاری از ما را ناامید می‌کند و این ناامیدی می‌تواند بر آینده این سرزمین تاثیر مستقیم داشته باشد.

شاید برای نمایده مجلسی که حقوق ماهیانه‌اش حداقل 5 برابر حقوق یک کارگر است حرف زدن از ماشین‌های شاسی بلند گدا بازی باشد و برای وزیری که خود نمی‌داند چطور می‌توان با حقوق ماهی 8 میلیون تومان زندگی کرد، قناعت کارگران راهکاری مناسب باشد، اما برای مردمی که این روزها زیر بار مشکلات کمر خم کرده‌اند این فاصله‌های میلیاردی نشان از بی‌توجهی مسوولان به مشکلاتی دارد که مردم با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

 

ارسال نظر