حکایت «استیفای حقوق نفت»

۱۴۰۱/۱۲/۲۷ - ۲۳:۱۱:۵۷
کد خبر: ۲۰۱۵۰۷
حکایت «استیفای حقوق نفت»

هنگامی که دکتر مصدق آخرین پیشنهاد غربی‌ها را تحت عنوان «پیشنهاد چرچیل - آیزنهاور» برای پایان دادن به بحران ملی شدن صنعت نفت در اول اسفند سال ۱۳۳۱ دریافت کرد درواقع دیگر باید مطمئن می‌شد که با رد آن، دوره دیپلماسی به پایان می‌رسد و زمینه‌سازی برای برکناری و سقوط او در دستور کار دو قدرت جهانی و متحدان آنها در دربار و ارتش قرار می‌گیرد. بااین‌همه، مصدق به پیشنهاد چرچیل - آیزنهاور پاسخ رد داد و بعدازآن توطئه‌های پشت‌پرده یکی بعد از دیگری علیه دولت او آغاز شد.

کار نهایتاً به نقطه‌ای رسید که حتی جلسات کابینه دکتر مصدق نیز به اغتشاش و بی‌نظمی کشیده شد، به‌طوری‌که او از کوته‌فکری برخی از وزیرانش دست حسرت بر سر می‌کوبید و آه و ناله سر می‌داد. در وصف همین وضعیت اسفبار، از مهندس مهدی بازرگان نقل شده است: «کودتای ۲۸ مرداد به داد نهضت ملی و دولت دکتر مصدق رسید، وگرنه کار به‌جایی می‌رسید که آبروی کل نهضت به باد می‌رفت!»

کودتا سرانجام به وقوع پیوست و دکتر مصدق به عنوان «قهرمانی مظلوم و سازش‌ناپذیر که قربانی توطئه همدستی بیگانگان و متحدان داخلی آنها شده است»، راهی تبعیدگاه احمدآباد شد. کودتا اما فقط به معنای برکناری دولت مصدق و شخص او از مقام نخست‌وزیری نبود؛ بلکه تمام مناسبات داخلی قدرت را بر هم زد و آن تنوع و تکثر سیاسی و تعادل شکننده بین قطب‌های قدرت رسمی و اجتماعی را که پس از جنگ جهانی دوم در ایران ظهور کرده و مایه نشاط اجتماعی شده بود، به‌کلی نابود و ویران کرد.

به‌تدریج از اواخر سال ۱۳۳۱، ازنظر صادق زیباکلام بازار و کسانی که در کار اقتصادی بودند متوجه شدند توافقی صورت نمی‌گیرد و آن محبوبیت و حمایت یکپارچه‌ای که از مصدق در تیر ۱۳۳۱ بود کم شد و زمینه اجتماعی کودتا را به وجود آورد. دکتر مصدق به عنوان یک رجل ملی باید به این وجه از ماجرا توجه کامل می‌داشت، اما نگرانی او عمدتاً به ملی شدن صنعت نفت به عنوان تنها عامل اعتبار اخلاقی دولتش معطوف شده بود. درواقع با کودتای ۲۸ مرداد تمام امکانات مدنی و  سیاسی جامعه ایرانی برای تعدیل قدرت استبداد که در طول بیش از یک دهه ذره‌ذره انباشت شده بود، از میان رفت و همین جنبه داستان، کودتا نامیدن رویداد ۲۸ مرداد را موجه می‌سازد.

احمد زیدآبادی بر این نظر است که قاعدتاً دکتر مصدق از طریقِ نوعی مصالحه با احمد قوام‌السلطنه یا معرفی جایگزینی برای خود از بین نیروهای معتدل‌تر جبهه ملی از قبیل مرحوم‌اللهیار صالح می‌توانست مانع انجام کودتا شود و به حفظ تکثر و تنوع سیاسی پدید آمده در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم در جامعه ایرانی یاری رساند. با این حساب، می‌توان در دلایل و اسباب کودتای ۲۸ مرداد سهم و نقشی هم برای شادروان دکتر محمد مصدق قائل شد! حکایت «استیفای حقوق نفت» تا کودتا حدوداً شش سال ادامه یافت، شش سالی که از غرورانگیزترین و افتخارآمیزترین و درعین‌حال از پُرتنش‌ترین و پُر شر و شورترین ایام تاریخ معاصر ایران بود.

مبارزه حق‌طلبانه و استقامت و پایداری ایران در بخش اعظم این شش سال مایه مباهات بود. نام ایران و مرحوم مصدق در همه دنیا پیچیده بود و چشمِ دل ملت‌های استعمار زده به سوی ایران بود. پس چه شد که آن شهد به شرنگ مبدل گشت و سرانجام آن عزت و سرفرازی به خفت و خواری کشید؟ محمدعلی موحد در کتاب «گفته‌ها و ناگفته‌ها» که به عنوان تعلیقه‌ای بر کتاب «خواب آشفته نفت» نوشته تاثیر مشکلات ناشی از ساختار عمده فئودالیستی جامعه ایرانی و رویکردهای تاریخی نیروهای اجتماعی را در شکل‌گیری این ناکامی ملی منکر نیست؛ اما همواره عنصر اصلی این مصیبت را آن می‌داند که ایرانیان اجازه دادند تنش و غوغاگری بر آنها چیره گردد و هوش و حواس رهبرانِ جنبش را برباید. در سرتاسر این شش سال تعصب و خشونت بیداد می‌کرد. فضای سیاسی جامعه فضایی تب‌آلود و مخاصمه‌جوی و هیجان‌زده بود.

قتل، ترور، فحش، ناسزا، شعار، لجن‌پراکنی، افشاگری و مبارزه‌طلبی مجال تمکین نمی‌داد و کمتر جایی برای آینده‌نگری و مصلحت‌جویی باقی می‌گذاشت؛ لاجرم آغازی به آن شیرینی و دل‌انگیزی و پایانی چنان تلخ و جان‌گزا داشت (ص. ۵۵) . موحد در همین کتاب توصیه می‌کند نباید فراموش کرد که هیچ اختلافی در سطح دولت‌ها تا قیام قیامت دوام نمی‌آورد و روزی فیصله می‌یابد. بخت بلند، عزم آهنین و شجاعت اخلاقی می‌خواهد تا ملتی سکون و آرامش را حفظ کند و فضای سیاست را از عربده و جنجال دور نگاه دارد و رهبران و دست‌اندرکاران را یاری دهد تا دستخوش وسوسه‌ها نگردند و موقعیت‌ها را دریابند و ادب مبارزه را از دست ندهند و پوست همدیگر را نکنند و کشور را به بن‌بست نکشانند.

 

 

 

ارسال نظر