ریشه‌های گازی جنگ روسیه و اوکراین

۱۴۰۱/۱۲/۲۳ - ۰۱:۵۳:۵۵
کد خبر: ۲۰۱۰۷۴
ریشه‌های گازی جنگ روسیه و اوکراین

روح‌اله کهن‌هوش‌نژاد

عرضه گاز طبیعی روسیه به اروپا – که تا پیش از جنگ اخیر روسیه با اوکراین در حدود ۳۵ درصد از کل مصرف گاز اروپا را تامین می‌کرد – اساس مناقشات ژئوپلیتیکی در طول دهه‌های پیشین بوده است.

این مناقشات با پرسشی اساسی آغاز شد و آن اینکه: آیا این وابستگی و کسب و کار چند میلیارد دلاری گاز ابزاری برای افزایش قدرت و نفوذ روسیه است یا اینکه صرفاً بخشی از یک رابطه تجاری دارای نفع متقابل و وابسته به جغرافیای منطقه بود؟ و اگر هر دوی این موارد صحت داشته باشند، توازن میان این دو در کجا نهفته است؟ این تنش در هیچ کجا به اندازه رابطه پرمناقشه و خشن میان روسیه و اوکراین قابل مشاهده نیست.

پیامدهای این روابط در بازارهای جهانی، در رابطه با اروپا و در رابطه میان روسیه و امریکا طنین‌انداز شده و بر طیفی از امور از بودجه نظامی امریکا و تنشهای داخلی در مورد انتخابات سال ۲۰۱۶ امریکا تا افزایش خصومت میان این دو قدرت بزرگ هسته‌ای جهان و استیضاح دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۰ تاثیرگذار بوده و نهایتاً به جنگ سال 2022 منتهی شده است. در حقیقت، اگر قرار باشد که یک دلیل واحد و بسیار مهم برای خصومت میان روسیه و غرب – و جنگ سرد جدید – ذکر کنیم، می‌توانیم به اوکراین و مسائل حل‌نشده ناشی از تجزیه اتحاد شوروی و پیامدهای ناشی از آن اشاره کنیم. 

با فروپاشی اتحاد شوروی در پایان سال ۱۹۹۱، اوکراین برای اولین‌بار -  به جز برهه‌ای بسیار کوتاه در پایان جنگ جهانی اول- دیگر نوعی ایده، سرزمین مرزی یا استانی از یک امپراتوری نبود، بلکه تبدیل به کشوری مستقل شده بود.  اوکراین از همان زمان استقلال به صورت کشوری هسته‌ای متولد شد، چرا که 1900 کلاهک هسته‌ای را از اتحاد شوروی به ارث برده بود و در نتیجه، تبدیل به سومین کشور بزرگ هسته‌ای در جهان شد.

در سال ۱۹۹۴، این کشور با امضای تفاهمنامه موسوم به یادداشت بوداپست، این سلاح‌ها را تحویل داد و آنها را به روسیه منتقل کرد. در مقابل، روسیه، بریتانیا و امریکا متعهد شدند که به مرزهای موجود اوکراین احترام بگذارند. در روسیه فقط یک نهاد، یعنی وزارت گاز طبیعی، توانست از مهلکه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، جان به سلامت به در ببرد، هر چند آسیب‌هایی به آن وارد شد.

 اما این وزارتخانه نامش را به گازپروم تغییر داد و کنترل خطوط لوله صادراتی عظیم – و درآمدهای حاصل از صادرات – را به دست گرفت و بدین‌ترتیب، وارث رابطه دوران شوروی با شرکت‌های انرژی کشورهای مهم اروپای غربی شد. گازپروم تبدیل به بزرگ‌ترین شرکت گاز جهان تبدیل شد.

این شرکت برای حفظ چرخه اقتصاد داخلی شوروی به صادرات گاز پرداخت و حتی اگر صورت حساب‌های پرداخت نشده داشت، اما شهرت خود را به عنوان تامین‌کننده‌ای قابل اطمینان در اروپای غربی حفظ کرد و علاوه بر آن، درآمد به‌شدت مورد نیاز را به خزانه‌داری ملی منتقل کرد. در بحبوحه آشوب ناشی از فروپاشی، گازپروم نه فقط بازنماینده تداوم گذشته، بلکه نشانه‌ای از ادغام اقتصادی آتی روسیه با غرب بود.

گازپروم بر فعالیت به عنوان سازمانی تجاری تاکید داشت و علاوه بر آن، به شبح جنگ سرد میان روسیه و امریکا و تجسم اعاده قدرت روسیه و ابزاری برای اعمال قدرت این کشور بر اروپای شرقی و به تبع آن ایجاد شکاف میان اروپا و ایالات متحده امریکا مبدل شد. مسئله اوکراین در راس مشکلات گاز قرار داشت.  گاز طبیعی و خطوط لوله حامل آن، که در گذشته، این دو کشور را به یکدیگر پیوند داده، اکنون موجب دشمنی آنها شده بود.

گاز وارداتی از روسیه منبع اصلی انرژی اوکراین و برای اقتصاد و تامین سوخت صنایع سنگین این کشور حیاتی بود. به علاوه، تعرفه‌هایی که اوکراین برای انتقال گاز روسیه به اروپا از طریق خطوط لوله این کشور دریافت می‌کرد، از منابع مهم درآمد دولت بود.  اما این مسیر یک طرفه نبود. حصول اطمینان از دسترسی به اروپا برای گازپروم حیاتی بود، زیرا بازار اروپا منبع اصلی درآمد این شرکت به‌شمار می‌رفت. یعنی روسیه نیز وابسته به اوکراین بود.

تا سال ۲۰۰۵، حدود ۸۰ درصد از صادرات گاز به اروپا از طریق خطوط لوله اوکراین صورت می‌گرفت. بدیهی است که وقتی اوکراین و روسیه، هر دو، بخشی از کشوری واحد بودند، این مساله چندان مهم نبود. ولی اکنون، دیگر اتحاد شوروی از میان رفته و این مساله اهمیت زیادی پیدا کرده بود.  تجزیه اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ به سرعت، منجر به خصومت میان دو کشور شد. این خصمومت ناشی از قیمت گاز روسیه و تعرفه‌هایی بود که اوکراین بابت انتقال گاز از خطوط لوله این کشور دریافت می‌کرد.

اما این مناقشات عمدتاً تحت کنترل بود تا اینکه در سال ۲۰۰۴، جریان انتخابات ریاست‌جمهوری اوکراین پیش آمد و ادعای تقلب در انتخابات منجر به تظاهرات گسترده شد که نقطه اوج آن در میدان استقلال کیف بود و به انقلاب نارنجی مشهور شد که رنگ کارزار انتخاباتی یوشچنکو نامزد شکست خورده بود. دادگاه عالی اوکراین رای به تجدید انتخابات داد و در نهایت، یوشچنکو برنده این انتخابات شد. نتیجه انتخابات برای مسکو بسیار شوکه‌کننده بود. اکنون، اوکراین رییس‌جمهوری داشت که به سوی غرب گرایش داشت. از دیدگاه کرملین، این نتیجه هشداری جدی در مورد تهدید انقلاب‌های رنگی بود.

پیش از انقلاب نارنجی اوکراین، در گرجستان تازه استقلال یافته نیز انقلاب سرخ شکل گرفته بود و اصلاح‌طلبان ضد روسیه را به قدرت رسانده بود. از دیدگاه مسکو، سازمان‌های غیر دولتی غربی از این انقلاب‌های رنگی حمایت می‌کردند و علاوه بر آن، مسکو نیز به حمایت سرویس‌های امنیتی غربی از این انقلاب‌ها، با هدف بیرون راندن روسیه از جایگاه ممتاز خود در سایر کشورهای اتحاد شوروی سابق، بدگمان بود.

از آن بدتر اینکه انقلاب نارنجی می‌توانست به صورت بالقوه ناتو را – که کشورهای دریای بالتیک هم به آن پیوسته بودند –به مرزهای اوکراین با روسیه بیاورد. به گفته پوتین، این امر تهدیدی مستقیم علیه امنیت روسیه به شمار می‌رفت. به علاوه، خطر دیگری نیز وجود داشت و آن گسترش بیماری انقلاب‌های رنگی و رسیدنش به میدان سرخ مسکو بود.

پیروزی یوشچنکو منجر به مذاکرات جنجالی بر سر قیمت گاز طبیعی شد. اوکراین فقط یک سوم، یا حتی کمتر، از بهایی را که کشورهای اروپایی غربی می‌پرداختند پرداخت می‌کرد.

روس‌ها می‌گفتند که چرا باید با صدور گاز ارزان‌تر به اوکراین، سالانه، میلیاردها دلار یارانه به این کشور پرداخت کنند در حالی که اوکراین میلیاردها دلار نیز بابت بهای گاز به روسیه بدهکار و اکنون، رییس‌جمهوری بر آن حاکم شده بود که تمایل داشت از روسیه فاصله بگیرد؟ مسکو، علاوه بر درآمدها، هدفی دیگر نیز داشت و آن به دست گرفتن کنترل سیستم بسیار مهم خط لوله اوکراین بود که روسیه برای ارسال گاز به اروپا به آن وابستگی داشت. اما این امر قابل مذاکره نبود.  در اول ژانویه ۲۰۰۶، در حالی که طرفین هنوز به هیچ راه‌حلی دست نیافته بودند، گازپروم گازی را که به اوکراین تخصیص یافته بود قطع کرد.

در مقابل، اوکراینی‌ها گازی را که برای تحویل به اروپا در نظر گرفته شده بود برای مصرف داخلی ضبط و عرضه‌ گاز را به کشورهای اروپایی قطع کردند. این امر منجر به ایجاد بحران در روابط روسیه با اروپا شد.  روسیه ادعا کرد که قطع گاز به سیاست مربوط نیست، بلکه مربوط به اقتصاد و قیمت بازار است و اوکراینی‌ها دیگر نباید چنین تخفیف زیادی دریافت کنند.

اما از نظر اروپا و امریکا مساله این بود که مسکو مایل بود قدرتش را در زمینه انرژی خام به نمایش بگذارد. پس از چند روز، دو طرف توانستند به توافقی جدید دست یابند. ولی روسیه نتوانست کنترل سیستم خط لوله اوکراین را به دست گیرد. در اول ژانویه ۲۰۰۹، روسیه یک بار دیگر گازی را که برای مصرف داخلی اوکراین تخصیص یافته بود قطع کرد. پوتین اعلام کرد که اوکراینی‌ها گازی را که به مقصد اروپا ارسال شده بود از لوله‌ها استخراج کرده‌اند و دزدیده‌اند.

او دستور توقف ارسال محموله‌های گاز به اوکراین را صادر کرد. این به معنای قطع گاز ارسالی به اروپا بود. پس از گذشت دو هفته و طی مذاکراتی، که پوتین آن را مذاکراتی دشوار نامید، روسیه و اوکراین به توافقی جدید دست یافتند.  با این همه، جالب اینجاست که علی‌رغم هوای فوق‌العاده سرد آن سال، این بحران دوم گاز، جز در بخش‌هایی از بالکان، منجر به کمبود گاز نشد. اوکراینی‌ها ذخایر عظیمی از گاز را به دست آورده بودند و اروپایی‌ها نیز از این ذخایر گاز بهره‌برداری می‌کردند.

این بحران‌ها موجب شد امنیت انرژی روسیه و اروپا بار دیگر مورد تاکید قرار گیرد. ولی مفهوم امنیت انرژی برای روسیه و اروپا دو معنای کاملاً متضاد داشت. این مسائل نهایتاً منجر به جنگی شد که اکنون بیش از یک سال از آن می‌گذرد. جنگی که باعث شد اروپ برای کاهش وابستگی خود به گاز اروپا به سمت LNG با شتاب بیشتری حرکت کند و سرمایه‌گذاری‌های روسیه در خطو لوله‌ای همچون نورد استریم تباه گردد. 

 

ارسال نظر