خشونت را عادی نکنیم

۱۴۰۰/۱۱/۲۱ - ۰۱:۵۲:۴۰
کد خبر: ۱۸۶۸۲۱
خشونت را  عادی نکنیم

نازنین حبیبی

بسیاری عبارت «سرت را گوش تا گوش می‌برم و بالای دیوار یا لب جوی می‌اندازم» شنیده‌ایم. این عبارات در بچه‌ها چه مفهومی را ایجاد می‌کند؟ بعضا این اصطلاحات به ویژه برای پسران و مردان آینده این جامعه نوعی تایید خشونت است و وقتی این اصطلاحات را از کودکی برای بچه‌ها به کار برده و در حضور آنها استفاده می‌کنیم در واقع در حال عادی‌سازی آن هستیم. از بچگی در حضور کودکان می‌گوییم «مردها غیرتی بشوند خون به پا می‌کنند»، «پسر بچه است و نمی‌تواند خشم خود را کنترل کند» و در بازی‌ها تفنگ و شمشیر برایشان می‌خریم و به نوعی اینگونه بخشی از فرهنگ و اصطلاحات زبانی ما درحال نرمال کردن خشونت در کودکان و نوجوانان است.  صحبت کردن درباره این خشونت‌ها می‌تواند ترسهایی را نظیر «من اگر کاری کنم بابای من هم می‌تواند آن‌قدر خطرناک شود که سرم را ببرد» در کودکان و نوجوانان ایجاد کند، این ترس برای دختر بچه‌ها این تصور را ایجاد می‌کند که مردها صدمه زننده و آسیب رسان هستند و در پسران نیز این تصور ایجاد می‌شود که چون پسر هستند به هنگام هیجانی شدن یا خشمگین شدن حق دارند خشم خود را به بدترین شکل خالی کنند و این قدرت را دارند. در واقع با این کار به بچه‌ها مجوز بروز چنین رفتارهایی را در بزرگسالی می‌دهیم. اصطلاح «اگر بابات بفهمه خون به پا می‌کنه» در چشم بچه‌ها به ویژه دختر بچه‌ها ترسناک است و این ترس می‌تواند تبدیل به تنشی از نوع جنسیت زدگی شود. برای مثال اگر به پیشینه خانوادگی دخترهایی  که در بزرگسالی تمایل به پوشیدن لباس مردانه دارند نگاه کنیم در می‌یابیم که بعضا پدرهایی عصبی داشته که منجر به پر رنگ شدن تفاوت جنسیتی در خانه شده است. به‌طوری که پسرها امکان انجام هر کاری را داشته‌اند و دائما به دختران خانواده گفته شده «چون برادرت پسر است می‌تواند این کار را انجام دهد و چون تو دختر هستی حق انجام این کار را نداری».  در واقع این یک امر الگویی در کودکی است که منجر به این می‌شود افراد در بزرگسالی به خود اجازه دهند خشونت را به بدترین شکل بروز دهند. بچه‌ها باید بدانند مردانگی به بروز خشم نیست تمام احساسات ما چه زن باشیم و چه مرد باید تحت کنترل خودمان باشد. از طرف دیگر باید در نظر داشته باشیم که قدرت پردازش هیجانی و درک منطقی کودک و نوجوان پایین بوده و از این رو کودکان و نوجوانان نمی‌توانند وقایع را به خوبی هضم کنند. این اخبار خشونت بار هیجان زیادی برای بچه‌ها داشته و چون بچه‌ها نمی‌توانند این هیجانات را تجزیه و تحلیل کنند خطر بروز استرس‌های حاد و بعضا نشانه‌هایی از تروما در کودکان و نوجوانان وجود دارد. از سوی دیگر هرچه سن کودک و نوجوان بیشتر شود این نشانه‌های تروما به شکل افسردگی و اضطراب فراگیر و اختلالات پایدار خود را نشان می‌دهند. در واقع قرار دادن کودک و نوجوان در معرض اخبار خشونت آمیز و صحبت کردن درباره آن چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم منجر به تروما و ضربه روانشناختی در بچه‌ها می‌شود که این ضربه‌ها در کوتاه‌مدت به شکل استرس حاد نظیر شب ادراری، ناخن جویدن، وابستگی به والدین و چسبندگی به آنها یا ترسیدن از چیزها و مسائل کوچک و در دراز مدت به شکل اختلال «اضطراب منتشر» و نوعی افسردگی بروز می‌کنند. باید به فرزندانمان مراقبت از خود در مقابل هر خشونت و آسیبی را یاد دهیم اما این آموزش را نباید در قالب اخبار بد به آنها ارایه داد چراکه سطح اضطراب آنها افزایش پیدا می‌کند. رساندن اخبار بد به سمع و نظر کودک و نوجوان همانند این است که بخواهیم یک لیتر آب را در یک لیوان جای دهیم که تنها نتیجه آن سر ریز شدن آب از لیوان است. این هیجانات در کودک و نوجوان سر ریز می‌شود. کودک و نوجوان مکانیسم مقابله‌ای و مهارت‌های مقابله‌ای برای این اندازه هیجان و اضطراب ندارد و قرار دادن کودکان و نوجوانان در مقابل اخبار بد تنها باعث سرریز احساسات و هیجانات آنها شده و هیچ بار آموزشی ندارد چراکه ترس و تروما و ضربه روانشناختی به آنها وارد می‌کند. والدین بدون بیان اخبار بد باید این آموزش‌ها را در اختیار بچه‌ها قرار دهند چراکه این اخبار در حد گنجایش روانشناختی و منطقی بچه‌ها نیست. برخی والدین تصور می‌کنند بچه‌ها متوجه اخبار نیستند و مفهوم برخی موضوعات نظیر قتل را نمی‌فهمند در حالی که بچه‌ها کاملا به حرف‌های بزرگ‌تر‌ها گوش داده، آگاهند و می‌فهمند، فکر نکنید بچه نمی‌فهمند، بچه‌ها کاملا آگاهند و تحت تاثیر قرار می‌گیرند. این والدین هستند که خود را گول زده و تصور می‌کنند بچه‌ها متوجه نیستند که از جمله اثرات این رفتارها بروز اضطراب‌های پنهان در کودک و نوجوان است.

 

ارسال نظر