مردم، قدرت و منافع (174)

۱۳۹۸/۱۲/۰۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۴۳۸۹

نوشته:  جوزف  استیگلیتز|

ترجمه:  منصور  بیطرف|

فصل یازدهم

    بازپس‌گیری امریکا

    چگونه ما به این جا کشیده شدیم

روایتی که نشان می‌دهد ما به اینجا رسیده‌ایم بسیار شناخته شده است: جهانی‌سازی، مالی‌سازی و فناوری‌های تازه‌ای که در پیش گرفته شده تا بسیاری از کارگران را کنار گذاشته شوند و راهی که آنها در پیش گرفتند عمدتا توسط سیاست‌های اقتصاد شکل داده شدند. حتی در دوران گردش گاوی سیکل تجاری 2018، اقتصاد نتوانست پیش از یورش بحران مالی، به زیستن بسیاری از مردم، احیای آنها و بازگرداندن سطح زندگی آنها به یک دهه قبل از آن، کاری از پیش ببرد. اکنون نابرابری ثروت بدتر از آنچه پیش از رکود بزرگ 2008، که همان زمان هم تقریبا بد بود، شده است؛ و با قانون مالیاتی 2017 و شیدایی که برای مقررات زدایی در دولت فعلی وجود دارد، به احتمال خیلی زیاد این وضعیت بدتر و دردناک‌تر خواهد شد. جمهوری‌خواهانی مانند جورج اچ دبلیو بوش (پدر) و دموکرات‌هایی مانند بیل کلینتون وعده بودند که سیاست‌های نئولیبرالی آزاد‌سازی و جهانی‌سازی برای همگان رفاه به بار می‌آورد. اکنون، نشان داده می‌شود که این وعده‌ها چه هستند، ابتذال (یا دروغ‌هایی) که به خودشان خدمت کرده است: تعجبی هم ندارد که سرخوردگی از نخبگان و سیستم‌هایشان رشد کند. قابل درک است که همراه با این یاس و ناامیدی و پیشرفت‌هایی که در بازاریابی و اقتصاد رفتاری رخ داده (و تا اندازه‌ای از دخالت روسیه) چطور می‌توان به نیمی از این کشور روغن مار ترامپی را فروخت. در جایی که نخبگان ما، ما را شکست دهند، دستکاری (در آرا و افکار) بالا می‌آید. ما یک‌شبه به این وضعیت مخاطره‌آمیز نرسیدیم. هشدارهایی وجود داشت که می‌گفت که امورات برای بخش‌های بزرگی از کشور خوب پیش نمی‌رود و اینکه اگر به این قصورات توجه نشود، وضعیت ما می‌تواند به راحتی سبب عوام‌فریبی شود. شاید ما ندانیم که چه چیز چالش‌هایی را که روی می‌دهد شکل می‌دهد اما می‌دانیم که خطر در این چالش‌ها است. ما انتخاب کردیم که این هشدارها را نادیده بگیریم و به همین خاطر مخمصه‌های فعلی را دست ساز خودمان است: ما اقتصاد، سیاست و ارزش‌ها را اشتباه گرفتیم.

 

ارسال نظر