پوپولیزم در سیاست‌گذاری

۱۳۹۸/۰۷/۲۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۵۳۹۹
پوپولیزم در سیاست‌گذاری

دکتر علی سرزعیم|

پوپولیـزم یـک رویه ظاهـری دارد کـه فهـم آن ساده اسـت. ولی یک رویه سـخت و پیچیده نیـز دارد کـه هـدف از ایـن سـخنرانی معرفـی آن رویه پیچیده اسـت. در آغـاز به عنـوان مقدمه بـه توصیـف یـک واقعیـت سـاده از دنیـای خودمـان میپردازیـم. بـر پایـه ایـن واقعیـت سـاده همه‌چیزهـای مطلـوب در دنیـای مـا کمیاب اسـت. و ایـن کمیابـی دلالت‌هایی دارد. نخسـتین دلالت آن اسـت کـه همه‌چیزهـای مطلـوب بـه همـه نمی‌رسـد. دلالت دوم نیـز آن اسـت کـه همزمـان نمی‌شود همه‌چیزهـای خـوب را داشـت و شـما مجبـور بـه انتخـاب هسـتید. سیاست‌گذاری عقلانی آن نـوع سیاست‌گذاری اسـت کـه می‌‌پذیـرد منابـع مـا کمیـاب اسـت و بـا هـر انتخابـی چیـزی را از دسـت می‌دهیـم. اگـر منافـع زیـاد را می‌خواهیـم بایـد هزینه‌های زیـاد آن را نیـز بدهیـم. بـا التفـات بـه ایـن نکتـه می‌توان بـه سـراغ تعاریـف پوپولیـزم  برویم.

پوپولیـزم از دیـد مـن در تعریـف سـاده‌اش ایـن اسـت کـه سیاسـتمدار سیاست‌ها و اقداماتی را انجـام بدهـد کـه منافـع کوتاه‌مدت ایجاد می‌کند ولـی پیامدهـای تلخـی را در بلندمدت بـه همراه دارد. امـا تعریـف پیچیده‌تر از پوپولیـزم بـا التفـات به نکته مقدماتی مان آشـکار می‌شود. تعریـف سـخت‌تر و کمـی پیچیده‌تر از پوپولیـزم ایـن اسـت کـه دنیـا را بهشـت جلـوه بدهیـم. یعنـی فـرض بکنیـم کـه آن محدودیت‌هایی کـه مـا در زندگـی ً واقعـی داریـم واقعـا در دنیـا  وجـود نـدارد. پوپولیـزم بـرای اینکه بتوانـد این کار را بکنـد حتمـا از مطالبات برجامانـده در نظام اقتصـادی و سیاسـی اسـتفاده می‌کند. ایـن امـر را بـا آمـدن ترامـپ در امریکا هـم می‌توانیـد ببینیـد. می‌توان در یـک تعبیـر کلینتـون را سـنبل همـه بدی‌های حکومـت امریکا و ترامـپ را سـمبل همـه بدی‌‌های فرهنـگِ امریکا دانسـت. یعنـی ترامـپ نمـاد عوام‌گرایـی و پوپولیزم در امریکاسـت کـه بـا دسـت گذاشـتن روی مطالبـات برجامانـده مـردم توانسـت بالا بیاید. شـیوه کار پوپولیسـت‌ها هـم معمولا به این شـکل هسـت کـه برای بـرآورده کردن ایـن مطالبات راه‌های غیراصولـی کـه معمولا سـاده و کـم‌درد هسـتند را به جای راه‌های اصولـی و دردناک پیشـنهاد می‌کنند. آنهـا بـرای ایـن منظـور مسـائل را ساده‌سازی می‌کنند و تبیین‌هایی برای آنهـا عرضـه می‌کنند که بـه راحتی بـرای عوام قابـل فهم اسـت. این تبیین‌ها واقعـا در افکار عمومـی مـا نـه‌تنهـا افـکار عمومی مـا بلکه یک کشـوری مثـل امریکا هـم جـا دارد. می‌گویند نـگاه کنیـد ترامـپ «بیزینس‌مـن» اسـت. چـون توانسـته اسـت یـک شـرکت خـوب را اداره کنند حتمـا حکومـت را هـم خـوب اداره می‌کند. نکتـه مهـم و جالـب در تقابـل بـا ایـن تبیین‌های سـاده‌انگارانه و پوپولیسـتی موضعـی اسـت کـه پـل کروکمـن اقتصـاددان مشـهور امریکایـی می‌گیرد. او کـه خـود یادداشـت‌هایی مـداوم در روزنامه‌های امریکا می‌نویسـد می‌گوید اگـر مـا اقتصاددان‌ها کـه پیچیدگـی مسـائل را می‌فهمیـم نرویـم و با جامعـه صحبت نکنیم کسـانی کـه مسـائل را سـاده می‌بیننـد آنهـا می‌رونـد و با مردم سـاده صحبـت می‌کنند و مـردم را همراه خودشـان می‌کنند.  پـس پوپولیـزم تنهـا مشـکل جامعـه مـا نیسـت بلکـه جامعـه‌ای همچـون امریکا هـم بـا آن دسـت بـه گریبـان اسـت. به‌طور کلـی می‌توان گفـت دموکراسـی‌های ناقـص به‌شدت مسـتعد وضعیـت پوپولیسـتی هسـتند. جملـه معروفـی هسـت کـه می‌گوید علـم ناقـص خیلـی خطرنـاک اسـت. عین همیـن حـرف را در مورد دموکراسـی هم می‌شود زد. دموکراسـی‌های نصفـه و نیمـه صرفـا کمـک می‌کنند کـه مطالبـات پوپولیسـتی بیشـتر شـنیده بشـوند و رأی بیاورنـد، بیشـتر بتواننـد مجـال بـروز پیـدا کننـد. در اقتصـاد سیاسـی هـم نشـان داده‌اند یـا دموکراسـی‌های کامـل یـا دیکتاتوری‌های کامـل بیشـترین رشـد را دارنـد. آنهایی کـه دموکراسـی‌های نصفـه نیمـه دارنـد ایـن وسـط‌ها هسـتند. همیـن کـه شـما ابـزار انتخابات را وارد کنیـد ولـی مثلا جامعه‌تـان کم‌سـواد اسـت نهادهای مدنی‌اش خـوب کار نمی‌کند انجمن‌ها خـوب کار نمی‌کنند پژوهشـکده‌هایش خـوب کار نمی‌کنند انتخابـات محملـی را فراهـم می‌کند بـرای اینکـه پوپولیـزم رأی بیـاورد. امـا در مقابـل کشـوری مثـل سوییس را در نظـر بگیریـد. در آنجـا کـه یـک دموکراسـی کامـل حاکـم اسـت وقتـی در مـورد دادن یارانه به مـردم رأی‌گیری می‌شود اکثریـت می‌گویند نمی‌خواهیـم. یعنـی دموکراسـی اگـر جـا بیفتد و بـا نهادهایـش حاکـم بشـود شـما می‌بینید کـه جامعـه می‌توانـد رفتاری کاملا عقلانی در برابر پیشـنهادهای وسوسـه‌انگیز داشـته باشـد. پـس به‌طور کلـی و در عرصه جهانـی دموکراسـی‌های ناقـص به‌شدت مسـتعد ظهـور پوپولیـزم هسـتند. امـا کشـور ما به صـورت ویژه چه اسـتعدادهای دیگـری برای ظهـور پوپولیزم دارد؟

مـا در ایـران دو مساله خیلـی خـاص داریـم که پوپولیـزم را خیلـی خیلی تسـهیل می‌کند و زمینـه آن را بیشـتر فراهـم می‌کند. اول درآمـد نفـت اسـت. در کشـورهایی کـه درآمـد نفـت وجـود نـدارد آدم‌هـا وقتـی نسـبت بـه دولـت می‌خواهند قضاوتـی بکننـد یـک قضـاوت نسـبتا عقلانی انجـام می‌دهند. می‌گویند امنیت شـهرمان کم اسـت پـس باید پلیـس را اضافه کنیـم. پلیـسِ بیشـتر یعنـی مالیات بیشـتر بدهیـد که تعـداد پلیس را بیشـتر کنیم یا ماشـین‌های پلیـس را بیشـتر کنیـم و... بنابرایـن آدم‌هـا می‌‌فهمنـد کـه یک رابطـه منطقی بیـن درآمدهای دولـت و هزینه‌های دولـت وجـود دارد. ولـی در کشـوری مثـل ما کـه درآمـد نفت می‌‌آید کنار درآمـد مالیـات و تـا سال‌ها بخـش درآمـد نفـت بزرگ‌تر از بخـش درآمـد مالیـات هسـت آدم‌ها همیشـه می‌گویند یـک پـول نفتـی هسـت شـما از آنجـا مساله را حـل کنیـد. دیگـر رابطـه طبیعـی بیـن درآمـد و هزینه‌های دولـت برقـرار نیسـت. تـا سال‌های سـال در ذهـن مـردم ما درآمـد نفـت یـک چـاه بی‌‌انتهـا بـود. اما رشـد جامعه مـا مردم‌مـان را به ایـن جمع‌بندی رسـانده اسـت کـه درآمـد نفتـی دولـت خیلـی محـدود اسـت. بنابرایـن کم کـم نقـش درآمـد نفـت کمی در ذهـن مـردم کمرنـگ شـده اسـت. آیـا ایـن باعث شـد کـه جامعه مـا عقلانی‌تر بشـود؟

من فکـر می‌کنم نـه. یـک چیـز جدیـد در جامعه ما درسـت شـده اسـت آن هم فسـاد اسـت. قبلا می‌‌گفتنـد دولـت از پـول نفـت خرج کنـد الان می‌گویند از بخـور بخورهایشـان کـم بکنند. ما چـرا پـول بدهیـم؟ چرا بایـد مالیات بیشـتر داد؟ از آن بخور‌بخورهـا کم بکنید بـه جامعه خدمات بیشـتر ارایه بکنیـد. بنابرایـن باز هـم آن تناظر بیـن رابطه مالـی جامعه و دولت برقرار نمی‌شود. آیـا ایـن حـرف غلـط اسـت؟ غلط نیسـت به ایـن معنـی که فسـاد هسـت و کسـی نمی‌تواند آن را انـکار بکنـد. ولـی غلـط اسـت بـه ایـن دلیل کـه حجمـش هم اینقدر نیسـت که شـما این همـه مطالبـه بـارش بکنیـد. مگـر بودجه دولـت چقدر هسـت کـه فسـادش بخواهـد جوابگوی تمـام ایـن مطالبـات باشـد. ایـن دو عامـل یعنـی درآمـد نفـت و فسـاد به نظـر من موجب شـده اسـت کـه رابطه منطقی بین جامعـه و دولت از حیث انتظاراتشـان و مشـارکت مالی‌شـان برقرار نشـود. و ایـن زمینـه‌‌ای اسـت کـه بـه اعتقاد مـن پوپولیزم جدیـد را در ایـران ایجاد کرده اسـت. پوپولیـزم قدیـم کـه آن را بـا مصـداق بیشـتر هـم خدمتتان عـرض خواهـم کـرد پوپولیزمی بود کـه سیاسـتمداری می‌توانسـت بـر مـوج درآمـد بیشـتر نفـت مانـور بکنـد و وعده‌هایی بدهد که حتمـا جامعـه هـم خوشـحال می‌شود ولـی در بلندمـدت جامعـه می‌بیند ضـرر کرده اسـت.

ولی پوپولیـزم جدیـد ایـن هسـت کـه مـا راهـی را جلو برویـم که جامعـه حاضر نباشـد بـا دولت یک رابطه مالـی متـوازن برقرار بکند و سـطح انتظارات جامعه با سـطح مشـارکت مالـی‌اش با دولت متوازن نباشـد. در ادامـه چهـار مثـال در چهـار حـوزه سیاست‌گذاری از وضعیـت پوپولیسـتی‌مان می‌زنـم که مساله کمـی روشـن‌تر بشـود. در برخـورد بـا هـر یـک از ایـن مسـائل یـک سـری راه‌های غیراصولـی پوپولیسـتی وجود دارد که وسوسـه می‌شـویم انجـام دهیم. یکسـری راه‌های فرعی ولـی درسـت وجـود دارد امـا نهایتـا راه‌حل اصلی راه‌های سـخت و اصولی اسـت که مـا معمولا بـه سـراغ آنهـا نمی‌‌رویـم. مثـال نخسـت صندوق‌های بازنشسـتگی اسـت. ایـن صندوق‌ها با بحـران مواجـه هسـتند. درآمدهـای ایـن صندوق‌ها از حـق بیمه‌ها و هزینه‌هایشان هـم حقوقی اسـت کـه بـه بازنشسـتگان می‌دهند. بازنشسـتگان خرج‌های زیـادی همچـون بیماری‌های دوره پیـری دارنـد و در بسـیاری مـوارد حقـوق بازنشسـتگی کفـاف هزینه‌هایشان را نمی‌کند. این واقعیـت تلخـی اسـت. امـا راه‌حـل عوامانـه‌‌اش چیسـت؟ راه‌حـل عوامانـه‌اش این اسـت که به سـادگی دسـتور دهیـم صنـدوق بازنشسـتگان حقوق‌‌ها را زیـاد کنـد. ایـن راه‌حل به ایـن دلیل عوامانـه اسـت کـه اولا مـا در حـال حاضـر شـاید پول داشـته باشـیم ولی بـرای سال‌های آتی نیـز داریـم؟ شـما بـرای یـک نسـل از بازنشسـته‌ها را اضافـه بکنی تا سـی سـال دیگر هـم سطح حقوقی‌شـان بالا می‌رود. آیـا مـن آنقـدر منابـع مالـی تـدارک دیـده‌‌ام کـه سـی سـال جبـران ایـن افزایـش هزینـه را بکنـم؟! امـا راه‌حـل اصولـی‌‌اش چیسـت؟ راه اصولـی‌اش آن اسـت کـه اگـر می‌خواهیـم حقـوق بازنشسـته‌ها را زیـاد بکنیـم بایـد درآمـد صندوق‌های بازنشـتگی را زیـاد کنیـم یعنـی حـق بیمـه را بیشـتر بگیریـم. یک فشـار کوچـک بـر روی شـاغلین و بنگاه‌ها بیاوریـم تـا بتوانیـم بـه یـک بخـش فقیر جامعـه بدهیـم. ایـن کار خیلی کار سـختی اسـت. من و آقـای دکتـر پاک‌سرشـت سـفرهای اسـتانی می‌رویـم بـه استان‌های مختلـف می‌رویـم و بـا صاحبـان صنایـع صحبـت می‌کنیم همـان اول دو تـا اعتـراض را مطـرح می‌کنند. یکـی اینکه چـرا مالیـات زیـاد می‌دهیـم و دیگـری اینکـه چرا بیمه‌ها دسـت از سـر مـا برنمی‌دارنـد. بطور کلـی در برابـر چنیـن تغییـری مقاومـت بسـیار زیـادی وجـود دارد. زمانی این شـایعه مطرح شـد کـه ممکـن اسـت حقوق بازنشسـتگی روی پنج سـال آخـر تعریف بشـود اینقدر جـو در تلگرام و افـکار عمومـی درسـت شـد کـه آقـای نوبخـت ترسـید آمـد گفت نـه اصلا ایـن حرف‌ها نیسـت مـا همـان دوسـاله را در نظـر داریم شـما نگران نباشـید. ایـن یعنی پوپولیـزم چقـدر در جامعه ما رسـوخ کـرده اسـت.

 مثال دوم سیاست‌گذاری مـا در آموزش و پـرورش و وضع معلمانمان اسـت. مـا می‌گوییـم معلمی شـغل انبیاسـت و بایـد چنین جایگاهـی بـرای معلمانمان قائل باشـیم. ولی در عمـل شـما می‌بینیـد آمـوزش و پرورشـتان بـا بحـران تأمیـن مالـی روبرو اسـت. پـول ندارد بـه معلمانـش بدهـد یـا مدارسـش را ایمـن کنـد. هـر از چندگاهـی یک مدرسـه‌ای دچـار حادثه می‌شود. راه‌حل غیراصولی مواجهـه با ایـن وضعیت چیسـت؟ ایـن اسـت کـه مـدام فشـار بیاوریـم کـه دولـت پـول بدهـد. می‌گوییـم دولـت از کجا بیـاورد کـه بدهـد؟ نـگاه عوامگرایانـه می‌گوید از آن پـول نفت‌ها و فسـادهایتان جمـع بکنید و بـه معلم‌ها بدهیـد. عـددی کـه من شـنیدم ایـن بود کـه 97 درصـد بودجـه آمـوزش و پرورش فقـط حقـوق داده می‌شود. یعنـی کل سـاخت مـدارس، نوسازی‌شـان و جبـران اسـتهلاکش و اینها دو سـه درصـد بودجه آمـوزش و پـرورش اسـت کـه طبیعتـا بـه جایـی نمی‌رسـد. امـا راه‌حـل اصولـی مواجهـه بـا مشـکل آمـوزش و پـرورش چیسـت؟ بـه نظر مـن دو تـا کار خیلی سـخت. راه اول کـه کمتر سـخت اسـت این اسـت کـه در سـاعت‌‌های تعطیلی مدرسـه آن را به وجـه اجـاره بدهیـم. حیاطـش را اجاره بدهیم مـردم ورزش بکننـد. کلاس‌هایش را اجـاره بدهیم بـه کلاس‌های کنکـور. آموزشـگاه‌ها هنرسـتان‌ها فرهنگسـراها از آن فضاهـا بتواننـد اسـتفاده بکننـد و یـک درآمـدی ایجـاد بشـود. یـا می‌شود مثل مسـجدها تأمیـن مالـی کرد. شـاید دیده باشـید گوشـه مسـجد یـک مغـازه درمی‌آورنـد با کرایـه آن مغـازه خرج خـادم و پیشنمـازش را می‌دهند. می‌توان همیـن ایـده را در مـدارس نیز پیـاده کرد. این راه‌حل خیلی سـخت نیسـت. راه‌حـل اصولـی سـخت‌‌تر ایـن اسـت کـه از ایـن حـرف کـه مـدارس دولتی نبایـد پـول بگیرند کوتـاه بیاییـم. بگوییـم ایـده‌آل ما این اسـت کـه مدارس دولتـی پول نگیرنـد. این ایـده‌آل را در مناطـق محـروم کشـور و هـر شـهر اعمال کنیـم. اما از بقیـه جامعه یک شـهری انـدک بگیریم. مثلا ماهـی پنجـاه هـزار تومـان الان بـرای طبقـه متوسـط ما پولی نیسـت. شـما یک مدرسـه 500‌نفـره داشـته باشـید نفـری پنجـاه هـزار تومـان بگیرید می‌شود ماهـی 25 میلیـون تومان. یـک‌سـومش را می‌توانیـد بـه معلمـان بدهیـد؛ یک‌سـومش را بـه بازسـازی مدرسـه اختصاص دهیـد. یـک‌سـومش را هـم می‌توانیـد بدهیـد مـدارس سیسـتان و مناطـق محـروم کشـورمان را مساله‌اش را حـل بکنیـم.  مشـکل اینجاسـت کـه همیـن الان هـم مـدارس دولتـی پـول می‌گیرند. امـا از آنجـا کـه بـدون ضابطه و غیرشـفاف اسـت مشـخص نیسـت چه کسـی چقدر گرفتـه اسـت و آن پـول بـه چـه کاری اختصـاص یافته اسـت.

مثال سـوم مـا بحران آب اسـت. همـه مـا می‌دانیـم کـه در بخش‌های مختلـف کشـاورزی، خانگـی و صنعتـی مصـرف بی‌رویه آب داریـم. جامعـه و حکومتـی کـه نخواهـد بـا مسـائل مواجهـه عقلانی داشـته باشـد به سـراغ راه‌های تخیلـی و غیراصولـی مـی‌رود؛ می‌گوید اینکه مساله‌ای نیسـت؛ آب خلیـج فارس را می‌کشـیم می‌آوریـم در کرمان. یـا از دریـای خـزر لوله‌کشـی می‌کنیم می‌بریم سمنان. روشـن اسـت کـه اینهـا راه‌هایی غیراصولـی اسـت. راه درسـت امـا فرعـی چیسـت؟ این اسـت که ما بایـد شـیوه آبیـاری را اصلاح بکنیـم. ایـن کار خوبی اسـت ولـی قطعا کافـی نیسـت. همین که افیشنسـی کشـاورزی را بالا ببرید کشـاورزان به سـرعت سـطح زیر کشت‌شـان را زیاد می‌کنند. یا راه فرعـی دیگـر ایـن اسـت که نگذاریـم میوه‌ها و گیاه‌های آب بـر را در مناطق خشکسـالی‌مان بکارنـد. یـا مثلا جلـوی نشـتی‌ها را بگیریـم. اینهـا همـه راه‌های فرعی خوبی اسـت ولـی راه‌حـل سـختی کـه مـا همـه‌اش از آن فـرار می‌کنیم و نمی‌خواهیـم بـه آن تـن بدهیـم چیسـت؟ ایـن راه ایـن اسـت کـه آب بـه درسـتی قیمتگـذاری شـود. اگـر آب قیمـت واقعی داشـته باشـد خـود کشـاورز برایـش تولیـد گیاه‌ها و میوه‌های آب بـر دیگر صرفـه اقتصادی نـدارد. وزارت نیرو هـم می‌بینـد کلـی آب نشـتی دارد. برایـش صرف می‌کند کـه لوله‌ها را عـوض کنـد. خود کشـاورز هـم می‌‌بینـد بـا ایـن افیشنسـی پایین آبیـاری توجیـه ندارد. خـودش اسـتقبال می‌کند. می‌گوید دولـت بیـا کمـک کـن که مـن زودتر سیسـتم آبیـاری‌ام را عـوض کنم. امـا ایـن راه اصولی هم راه بسـیار سـختی اسـت و مـا بایـد با کل بخـش کشـاورزی‌مان که بسـیار هم ریشـه‌دار و قوی اسـت دربیفتیـم.

امـا آخریـن مثـال آلودگـی هـوای تهـران اسـت. مـردم می‌گویند چـه خـوب اسـت مـا در شـهر تهـران زندگـی کنیـم امکانـات زیـاد داشـته باشـیم و مشکلات هم نداشـته باشـیم. نـه آلودگـی هـوا نـه ترافیـک داشـته باشـیم همه‌چیز هـم ارزان باشـد. امـا چنانکه در آغـاز دیدیـم فقـط عوام‌گرایـان فکـر می‌کنند چنیـن بهشـتی وجـود دارد. الان مشـخصا تهران مشـکل آلودگـی دارد. راه‌حـل پوپولیسـتی و غیراصولـی‌اش چیسـت؟ جامعه خیالبـاف می‌گوید برویـم ابرهـا را بـارور کنیـم. پـول بدهیـم روس‌ها بیاینـد بـا هلی‌کوپتر ابرهـا را بارور کننـد. راه‌حل‌های درسـت و فرعـی چیسـت؟ البته مـا بایـد خودروی‌مـان را معاینه فنـی بکنیـم. خودرویی کـه خـوب کار نمی‌کند را بایـد جریمـه کنیـم نگذاریـم هـوا را آلـوده کنـد. یـا زوج و فـرد را می‌آییـم گسـترش میدهیـم. ماشـین‌ها مجبـور شـوند کمتـر راه برونـد. همـه اینهـا درسـت هسـتند ولـی مساله مـا را حـل نمی‌کنند. راه‌حـل اصولی و سـخت چیسـت؟ شـما بایـد هزینه حمـل و نقـل را بالا ببـری. بایـد سـوخت را کـه یک الایندگی اسـت گـران بکنی کـه اولا پول توسـعه حمـل و نقلـت را دربیـاوری و ثانیـا جلـوی هجـوم بیشـتر افـراد بـه تهـران و ترافیـک بیشـتر و آلودگـی بیشـتر را بگیری. حـرف اصلـی در ایـن سـخنرانی ایـن بـود کـه پوپولیـزم دو چهـره دارد. چهره سـاده‌اش این اسـت کـه یـک سیاسـتمدار می‌آیـد عامدانـه کاری می‌کند و منافـع کوتاه‌مدت ایجـاد می‌کند. ایـن وجهه سـاده پوپولیـزم بـود. وجهـه پیچیده‌‌تر کـه گرفتـاری عـام توده ماسـت و متأسـفانه مسوولیت و قصـور  روشـنفکری مـا بیشـتر اسـت این اسـت کـه جامعه‌ای هسـتیم که به‌شدت و بـا خلاقیت فـراوان از راه‌حل‌های سـخت و اصولـی فـرار می‌کنیم. یعنـی واقعـا یـک عـزم ملـی داریـم کـه سـراغ کارهای اصولی بـرای حل مسـائل جدی کشـورمان نرویم. ایـن پوپولیزم پیچیده‌‌تر صرفـا بـه رفتـار سیاسـی یـک سیاسـتمدار بـازنمی‌گردد بلکـه کل جامعه مـا با آن درگیـر اسـت و متأسـفانه مطبوعـات و روشـنفکران و نهادهـای مدنـی مـا نیـز بـه آن دامـن می‌زننـد. در بخـش پرسـش و پاسـخ نیـز چندیـن نکتـه مطـرح شـد. از جملـه آنهـا اینکـه حضـار بر نقـش حاکمیـت در مساله پوپولیـزم تأکیـد کردند.

منبع: مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری

 

 

ارسال نظر