برنامه‌ریزی پلید نیست!

۱۳۹۸/۰۷/۱۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۴۲۳۶
برنامه‌ریزی پلید نیست!

گروه اقتصاد کلان|

یک پژوهشگر اقتصاد شهری از سی سال تعویق در اجرای برنامه‌های فضایی در کشور انتقاد می‌کند و می‌گوید در ایران مشکل اساسی به علت نئوفئودالیسم حاکم بر ایران در جای خود باقی است. از سوی دیگر حاکمیت تفکر راست (اقتصادی) مبتذل در ایران باعث شده که هرگونه برنامه‌ریزی را به چشم پلیدی نگاه کنند و این ساماندهی در سطح ملی به تعویق افتاده است.  او همچنین می‌گوید برنامه‌ریزی فضایی برای توازن‌بخشی در همه جای جهان وجود دارد و امریکا در برهه‌ای این برنامه را نادیده گرفت و باعث بروز بحران‌های سیاسی در درون حکومت خود شد. همه کشورها موظف هستند که برنامه‌های منطقه‌ای داشته باشند و در این برنامه‌ها زیری مناطق باید تعیین شود. به گفته این کارشناس اقتصاد شهری مردم باید از مواهب توسعه بهره‌مند شوند، مگر توسعه بدون برنامه ممکن است؟ در ادامه مشروح گفت‌وگوی تعادل با کمال اطهاری پژوهشگر اقتصادشهری و استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی به نواقص و کاستی‌های برنامه ششم توسعه پرداخته است که به صورت مشروح می‌خوانیم:

   چرا هنوز از توسعه نامتوازن رنج می‌بریم و با وجود تلاش برای اجرای طرح‌های شهری و روستایی نتیجه دلخواه حاصل نشد؟

قوانینی در برنامه چهارم توسعه گنجانده شده بود که قرار بود در ادامه به «طرح آمایش ملی» تبدیل شود. ولی متاسفانه محقق نشد و این طرح به صورت ناقص در استان‌ها دنبال شد. در ادامه نیز در برنامه ششم توسعه مسکوت ماند و به مرحله نهایی خود نرسید.

از سوی دیگر طرح‌های برنامه‌های زیری منطقه‌ای هم تهیه نشد. مانند طرح‌های منظومه روستایی که سال 1376 تصویب شد که تهیه شوند اما تا سال 1394 طرح‌ها تهیه نشدند و از دیدگاه من آن طرح‌هایی هم که تهیه شد صورت علمی ندارد و در واقع مفید واقع نشد. در ایران یک مشکل اساسی وجود دارد. آن مشکل این است که فئودالیسم اداری وجود دارد و به موجب آن چارچوب‌های تصمیمات کشوری، برنامه‌ریزی‌های فضایی ما را هم تعیین می‌کند و مشکل اساسی اینجاست که برنامه‌ریزی‌های فضایی در چهارچوب تصمیمات کشوری نمی‌گنجد. به این ترتیب فئودالیسم اداری با حوزه‌های انتخاباتی هم پیوند می‌شود و می‌بینم که برخی از نماینده‌های مجلس با طرح‌های مجموعه‌های شهری مخالفت کردند. سوال این است که چرا مخالفت کردند؟ چون مجموعه‌های شهری باعث می‌شد این افراد حوزه‌های نفوذ خود را از دست بدهند. اکنون مجموعه شهری تهران را در نظر بگیرید. در آن زمان تشکیل استان البرز هنوز رسمیت پیدا نکرده بود اما نمایندگان مجلس به‌شدت با آن مخالفت می‌کردند چون نمی‌توانستند هماهنگی مناسبی را بین دستگاه‌های اداری و... را سامان دهند و از طرفی دیگر ترس داشتند که حوزه‌های نفوذ خود را از دست دهند.

 اکنون که البرز به استان مبدل شده است اوضاع بدتر شده است چون اگر به وضعیت استان‌ها نگاه کنید متوجه می‌شوید هر استانداری در حوزه خود، نوعی والی به حساب می‌آید و تمایلی ندارند که با استانداران دیگر همکاری کنند. اینها موضوعاتی است که خصایص دولت نئوفئودال و اقتصاد نئوفئودال مبتنی بر نفت را در ایران نشان می‌دهد چون هر کدام از این استانداران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای نفوذ و وصل خود به بشکه نفت می‌کوشند و به این ترتیب برنامه‌ریزی فضایی را برای خود تهدید می‌دانند و در این صورت اگر برنامه‌ریزی فضایی درایران پیش نمی‌رود تعجبی ندارد.

   چه راه‌حلی وجود دارد؟

جهان تجربیاتی در این زمینه داشته است و راه‌حل‌های ساده‌ای بر آن وجود دارد مثلا امریکا را در نظر بگیرید سه ایالتی که نیویورک در مرکز آن است را می‌توان به سه استان در ایران مثل تهران، البرز و قزوین که کم و بیش به هم پیوسته شده‌اند، تشبیه کرد. اینها مجبور می‌شوند با فشار دولت مرکزی یک فرامجموعه شهری یا به عبارتی مجموعه‌های شهری همبسته تشکیل دهند و این سه شهر برای اینکه برنامه‌ریزی فضایی آنها با هم مشترک هستند، یک محور توسعه را تشکیل می‌دهند.

 یا مثلا به اروپا توجه کنید. سه کشور که در حول رودخانه راین هستند و مرکزیت آنها آلمان است برنامه‌ریزی‌های منطقه‌ای برای ساماندهی خود دارند که به آن محور راین می‌گویند. محور مدیترانه هم به همین شکل است. در این کشورها برنامه‌ریزی‌های فضایی پخته شده است.

   موانع اجرایی نشدن این مدل‌ها را در ایران چه می‌بینید؟

در ایران مشکل اساسی به علت نئوفئودالیسم حاکم بر ایران در جای خود باقی است و به برنامه‌ریزی تن در نمی‌دهد و متاسفانه حاکمیت تفکر راست (اقتصادی) مبتذل در ایران باعث شده که هرگونه برنامه‌ریزی را به چشم پلیدی نگاه کنند و این ساماندهی در سطح ملی به تعویق افتاده است.

   به هر حال برخی پروژه‌های عمرانی در روستاها در جریان است، آنها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در سطح روستایی نیز امکانات عمرانی صورت گرفته ولی به هم پیوند نخورده است. برای مثال سیلی که در شیراز اتفاق افتاد با اینکه در بالا دست یک سیل بند ساخته بودند اما چون جریان آن را نسنجیده بودند اتفاق ناگواری رخ داد. در روستاها همین گونه است یک سیل‌بند در بالا دست می‌بندند و سپس روستای پایین را نابود می‌کند، هر دو به این دلیل است که در طرح‌های هادی مجزایی کارشده است نه در یک منظومه روستایی.

با اینکه تجربه‌های تلخی داریم ولی دوباره همان کارهای گذشته را تکرار می‌کنیم.

   نقش کارشناسان برای جلوگیری از تداوم این وضعیت چیست؟

 شخصا چندین بار اعلام کردم که نکنید، ابتدا طرح منظومه روستایی آن را تهیه کنید سپس برای بازسازی خانه‌ها اقدام کنید. اقتصاد روستایی نیاز به تنوع دارد تا بتواند اشتغال و درآمد بالا برود و از مهاجرت به شهرهای بزرگ جلوگیری کند اما ما در روستاهای کوچک نمی‌توانیم تنوع اقتصادی ببینیم. تنها در یک منظومه روستایی می‌توان تنوع اقتصادی ایجاد کرد، وقتی که طرح منظومه روستایی نداشته باشیم علاوه بر مخاطرات روستایی، روستاهای کوچک و به خصوص کوهستانی تخلیه می‌شوند. قبلا فقط مهاجرت صورت می‌گرفت اما اکنون با پدیده تخلیه شدن روستاها مواجه هستیم. اینها نشان می‌دهند که ما چقدر از لحاظ برنامه‌ای عقب مانده‌ایم. در گذشته وضعیت بهتر بود. چرا که مثلا ساخت جاده صورت گرفت که ارتباطات برقرار شود اما وقتی که جاده‌ها را ساختیم و سیل بند درست کردیم، هیچ کدام از این اقدامات در چهارچوب برنامه فضایی هم‌بسته نبود.. بنابراین مجموع آن مانند یک درخت کج شد.

 می‌خواهم بگویم اگر نهادسازی وبرنامه‌های عمرانی ناقص باشد بدتر از زمانی است که اقدامی صورت نگرفته باشد. این از اصول توسعه است. متاسفانه تصمیم‌گیران این موضوع را متوجه نمی‌شوند و بدون وجود برنامه برای اینکه بودجه‌ای بگیرند تا خودی نشان دهند برنامه‌های پراکنده و متناقض ارایه می‌دهند تا کسی که در دولت است بتواند بروکراسی خود را پیش ببرد و پاداش اجرا کردن پروژه خود را بگیرد و آن کسی که در مجلس است بتواند دوباره نماینده شود یا جناح خود را پیروز میدان کند.  به همین علت است که چند صد میلیارد دلار هزینه شده ولی هیچ توسعه و اشتغالی را به ارمغان نیاورده است. این آشوب در دوره احمدی‌نژاد بیشتر بود و می‌توان گفت مجموع اشتغالی که در آن دوره بود با صفر برابری می‌کرد، متاسفانه این دولت و این تیم اقتصادی هم تنها برای تنش زدایی خارجی خوب بوده است اما نتوانسته است که قدم مثبتی برای جبران کاستی‌هایی که از دولت قبل آغاز شده بود بردارد.

برنامه‌ریزی فضایی برای توازن‌بخشی در همه جای جهان وجود دارد و امریکا در بره‌های این برنامه را نادیده گرفت و باعث بروز بحران‌های سیاسی در درون حکومت خود شد. همه کشورها موظف هستند که برنامه‌های منطقه‌ای داشته باشند و در این برنامه‌ها زیر مناطق باید تعیین شود.

مردم باید از مواهب توسعه بهره‌مند شوند، مگر توسعه بدون برنامه ممکن است؟ این عدم وجود در مخیله هیچ اقتصاددان به خصوص اقتصاددانان توسعه نمی‌گنجد. این موضوع را هر کجای جهان مطرح کنیم که بدون برنامه توسعه می‌توان پیش رفت قطعا مورد تمسخر قرار خواهیم گرفت. سی سال است عرصه برنامه‌ریزی کشور را کسانی پایه‌ریزی کرده‌اند که به برنامه‌ریزی اعتقادی ندارند.

اکنون باید یک برنامه جامعی که هم مکان‌محور و هم مردم‌محور باشد و هم تمرکز زدایی شده باشد تهیه و تدوین شود. برنامه‌ای که با یک بروکراسی محدود، با یک دانش و عقل محدود که گزینش شده هم هست ایجاد و هدایت شود کشور را به وضعیتی دچار می‌کند که شاهد آن هستیم.

برنامه توسعه یک میثاق اجتماعی است و چون یک میثاق است باید به صورت دموکراسی تدوین شود، حداقل این است که از لحاظ کارشناسی وسعت لازم را داشته باشد، در ایران کارهای بسیار خوبی در حوزه‌های مختلف دانشگاهی به صورت پراکنده صورت گرفته است ولی از این دانش استفاده نمی‌کنند.

اکنون می‌بینیم که بعد از مدتی افراد خردمند و باهوشی که عرق میهن‌پرستی هم دارند می‌روند و در ممالک دیگر فسیل می‌شوند چون بالاخره باید زندگی کنند و در نهایت از پا می‌افتند و....

در نهایت باید بگویم در بدنه بروکراسی حاکم بر کشور خرد محدود گزینش‌شده‌ای وجود دارد که از خرد جمعی جامعه بهره نمی‌برد حتی از انجمن‌های کارفرمایی و کارگری هم استفاده نمی‌کند. اجتناب آنها حتی از انجمن‌های کارگری بیشتر است و من واقعا نمی‌دانم برای چه؟ این در حالی است که قانون اساسی پیوسته به توجه به محرومان تاکید دارد.

 در کل این برنامه‌ها اصول دارد، روش‌شناسی‌های آن به خصوص در غرب پرورش پیدا کرده است. حفظ محیط زیست و توسعه متوازن جزو اصول اساسی اقتصاد امروز جهان برای توسعه پایدار است. به نظر من چون دولت نمی‌تواند کاری کند روشنفکران، جامعه مدنی با همه مشکلات باید آستین بالا بزنند و این برنامه را پیش ببرند. حداقل این است که در صورت انجام این کار ممکن است دولتیانی که دانشی دارند حرکتی از خود نشان دهند. در مجموع نباید منتظر دولت نشست، روشنفکران و جامعه مدنی باید تشکل پژوهشی خود را ایجاد کنند.

 قانون اساسی می‌گوید باید مردم حاکم سرنوشت خود باشند و همچنین مطابق با این قانون موسسات پژوهشی باید توسط دولت تقویت شود، حداقل انتظاری که از دولت و برخی از نهاد‌های امنیتی می‌رود این است که جلوی این کار را نگیرند. باید به دولت گفت مشخص است که شما نتوانسته‌اید برنامه‌ای برای توسعه برای کشور تدوین کنید، اجازه دهید جامعه مدنی حول این محور جمع شود و پژوهش و بحث و گفت‌وگو برای ارایه هرچه سریع‌تر برنامه‌های نوین صورت بگیرد.

شتاب جهان امروز چندین برابر قبل است، روشنفکران مشروطه توانستند از زیر فشار زیادی بیرون بیایند و حکومت قاجاریه را مجبور به ارایه برنامه جایگزین کردند ولی این مدت زمان برای جامعه امروز بسیار طولانی است و ملت‌ها از پا میافتند و دچار جنگ داخلی می‌شوند.

دولت و دلسوزان امنیتی باید هوشیار باشند که بدون تحرک به سمت جامعه مدنی وضعیت کشور بسیار خطرناک خواهد شد، بنابراین میثاق اجتماعی به دلیل اینکه روشنفکران جامعه مدنی آن را تدوین می‌کنند می‌تواند شکل بگیرد و تمامیت سیاسی و ملی ما را حفظ کند.

 

ارسال نظر