چشم‌انداز تحقق طرح صلح معامله قرن

۱۳۹۸/۱۲/۰۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۴۱۳۴
چشم‌انداز تحقق طرح صلح معامله قرن

فاطمه خادم‌شیرازی| مدرس دانشگاه |

طرح صلح ترامپ که خبرگزاری‌های مختلف از آن به عنوان «معامله قرن» و عده‌ای «اسب تروا»یادکرده‌اند، برای پایان دادن به بیش از ۷۰ سال منازعه فلسطین-اسراییل پیشنهاد شده است.این طرح در زمان دولت بوش پدر با عنوان «دو دولت»مطرح شد و براساس آن قرار بود دو کشور فلسطینی و یهودی در فلسطین تاریخی تشکیل شود. و فلسطینیان سلاح را کنار گذاشته، رژیم صهیونیستی را به‌رسمیت بشناسند.

کنفرانس مادرید 1991 و توافقنامه اسلو 1993 در همین راستا شکل گرفت، با گذشت27 سال از مذاکرات فیمابین که نتیجه‌ای برای فلسطین به همراه نداشت. طرح صلح، این‌بار از طرف رییس‌جمهور اقتصادی امریکا، ترامپ مطرح شده است. این طرح گرچه ظاهرا برعکس طرح قبلی است. اما با کمی دقت متوجه خواهید شد که امریکا و اسراییل و متحدان منطقه‌ای آنان در طول 27 سال از سازمان آزادی‌بخش فلسطین زمان خریده‌اند تا طرح اولیه خود را عملیات‌سازی کنند. در واقع مبنای حل مساله فلسطین طرح «دو دولت» نبوده بلکه تشکیل «یک دولت» در فلسطین است، که براساس مصلحت و منافع اقتصادی امریکا تدوین شده است. شاید به توان گفت سه عامل اصلی در این جریان دخیل هستند:

  کمک‌های فراوان مالی امریکا به اسراییل در کنار دیگر اعضای اتحادیه اروپا.

  خسارات فراوان مادی امریکا برای حفظ و نگه داشتن امنیت فیزیکی اسراییل از طریق دریافت رایگان دانش اکتشافی برای صنایع مهم و راهبردی از واشنگتن .

  لابی و نفوذ صهیونیست‌ها در محافل سیاسی به ویژه کنگره امریکا .

موارد فوق سبب شده که ترامپ برای بهبود اقتصاد امریکا، طرح صلح را اجرایی کند تا از این طریق دیگر نیازی به کمک به اسراییل نباشد و برعکس اسراییل به دلیل احتیاج به امریکا، یک منبع تجاری و درآمدزایی برای امریکا محسوب شود.از طرفی امریکا در نظر دارد برای منافع خود، نقشه جغرافیایی را تغییر دهد.این تغییر بدون دخالت بازیگران عرب خاورمیانه، عملیاتی نخواهدشد.امریکا به کمک متحدین عرب خود وبا استفاده از اختلاف بین سازمان آزادی بخش فلسطین و حماس، توانسته‌اند قبل از اعلام طرح، زیرساخت اجرایی رادر 5گام برنامه‌ریزی کنند.

  گام اول

انتقال سفارت امریکا از تل‌آویو به قدس درسال 2018 یک اقدام دیپلماتیک برای به‌رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسراییل

  گام دوم

هدف اصلی این طرح تغییر جمعیت فلسطینی و پراکنده کردن آنان در کشورهای عربی از جمله اردن، عربستان، مصر و عراق است. امریکا برای جذب فلسطینی‌ها، براساس طرح«وطن بدیل» شارون در اوایل قرن 21 میلادی خواستار، احداث یک پایتخت جدید در منطقه وسیع اقتصادی چند هزار هکتاری با ظرفیت جمعیتی دو تا 3 برابر جمعیت کنونی، در جنوب شهر امان کنونی با نام «امان جدید» شده، تا جمعیت فلسطینی کرانه باختری رود اردن را به آن جا منتقل کند. همچنین اردن باید به فلسطینی‌های ساکن این کشور شناسنامه اردنی بدهد تا از قالب مهاجر خارج و به عنوان شهروند اردنی در آیند، و قدس شریف را به عنوان پایتخت اسراییل به رسمیت بشناسد. وعده طرح ایجاد کانالی بین بحر المیت و خلیج عقبه برای احیای شورترین دریاچه جهان که قریب یک چهارم آن خشک شده، و تبدیل آن به قطب گردشگری منطقه با درآمدی بالا برای اردن، در صورت پذیرش جمعیت فلسطینی‌ها در پایتخت جدید است.و در صورت عدم صدور شناسنامه اردنی، سلب تولیت خاندان ملک عبدالله که بخشی از مشروعیت آنها به حساب می‌آید بر اماکن مقدس بیت‌المقدس است.

  گام سوم

نقش عربستان درجذب جمعیت فلسطینی‌های شرق فلسطین بسیار پررنگ می‌باشد. بعد از بیان طرح «چشم‌انداز عربستان ۲۰۳۰» که عربستان مدعی آن برای قطع وابستگی به نفت است. طرح تأسیس اولین شهر هوشمند غرب آسیا به نام« نئوم» باجمعیت 1 میلیون نفر در مرزهای جنوب غربی عربستان، در امتداد سواحل دریای سرخ و نزدیک مرزهای اردن، با فروش 10 درصد سهام شرکت نفت عربستان «آرامکو» در بورس‌های غربی، و بقیه آن نیز با مشارکت سرمایه‌گذاران امریکایی و اروپایی برای جذب جمعیت فلسطینی منطقه، از داخل و خارج فلسطین به‌سمت این شهر است.

  گام چهارم

عبدالفتاح السیسی با همکاری عربستان و امریکا و اسراییل برای زیرساخت طرح صلح ترامپ، دو اقدام را انجام داده است:

الف- مصراز سال 2017 منطقه «ج» شمال را به عنوان بزرگ‌ترین منطقه آزاد صنعتی در غرب آسیا در صحرای سینا نزدیک به نوار غزه، و با سرمایه‌گذاری امارات متحده عربی و عربستان در 8 پروژه بزرگ این منطقه، که تاکنون 5 پروژه آن اتمام یافته، و احداث منطقه‌ای مسکونی با آپارتمان‌های کوچک برای سکونت کارگران ایجادکرده است. این پروژه با تخلیه جمعیت مصری شمال شبه‌جزیره سینا به‌بهانه مبارزه با تکفیری‌ها و سلفی‌ها، برای جذب جمعیت فلسطینی‌های نوار غزه است که نرخ بیکاری بالای 50درصد جهان را دارا هستند

ب- در همین سال (2017) جزیره مصری «تیران» و «صنافیر»در استان سینای جنوبی که مسلط بر تنگه‌ای باریک و کم عمقی که خلیج عقبه را به دریای سرخ متصل می‌کند، و سال‌ها مورد مناقشه ارضی عربستان سعودی و مصر بود، از طرف عبدالفتاح السیسی به پادشاه عربستان اهداءمی شود. چند ماه پس از انتقال این مالکیت، مصر از ایجاد پلی بین صحرای سینا با دو جزیره «تیران» و «صنافیر» خبر داد. این پل که در توافقنامه اسلو قرار بود نوار غزه و کرانه باختری را به هم متصل کند. این‌بار خارج از فلسطین به اتصال منطقه صنعتی شمال سینا به شهر نئوم است دو منطقه‌ای که با هدف‌سازی انتقال جمعیت فلسطینی در سرزمین دیگر است.

  گام پنجم

طرح تجزیه عراق که در سال ٢٠١٩، توسط تحلیل گران سیاسی بیان شد، به این نکته اشاره دارد که عراق ستون فقرات پروژە جذب فلسطینی‌ها است. طرح تجزیه، عراق به سه کشور کرد در شمال، عرب سنی در مرکز و غرب و عرب شیعه در جنوب، باعث می‌شود که کشورهای سنی عراق و اردن باهم منطقه وسیعی را برای حل مساله فلسطینی‌ها تشکیل دهند .این طرح در نظر دارد که غرب رودخانه فرات در عراق و اردن و منطقه موسوم به کرانه غربی در فلسطین را به هم وصل کند. در نتیجه اجرای این پروژه مرز کشورهای اسراییل، فلسطین، عربستان سعودی، مصر و عراق تغییر خواهد کرد.و فلسطین باز در خارج از وطن خود می‌ماند و بازیگران فاتح این پروژه اسراییل، مصر، عربستان سعودی و کردها خواهند بود.

  چشم‌انداز

به رسمیت پذیرفتن یک کشور جدید، اساساً به معنای پذیرش انتقال حاکمیت بر یک قلمرو از یک مرجع قدرت به مرجع قدرت دیگری است. نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل نمی‌توانند قلمرو یک کشور را بدون مجوز آن کشور از آن بگیرند. این کار یکی از قوانین بنیادین نظام دولت‌ها را نقض می‌کند .یک قلمرو اساساً هنگامی تبدیل به یک کشور مستقل می‌شود که سازمان ملل استقلال آن را به رسمیت بشناسد. لذا هدف اصلی این طرح صلح ترامپ، با تثبیت اراضی اشغالی و پیوستن مناطقی از جولان، رود اردن، جنوب لبنان، شرق جزیره سینا به اسراییل، اخراج فلسطینی‌ها به‌طور کامل از مناطق کرانه باختری و نوار غزه و ساماندهی شان در اردن و شبه جزیره سینا در مصر، نقض قوانین بنیادین نظام دولت‌ها است.دبیرکل سازمان ملل نیزبیان کرد که متعهد به کمک به اسراییل و فلسطینی‌ها برای دستیابی به توافق صلح بر اساس قوانین بین‌المللی، قطعنامه‌های سازمان ملل و توافقات دوجانبه و راهکار تشکیل دو کشور بر اساس مرزهای قبل از سال 1967 میلادی است. اگرچه زیرساخت‌های اجرایی این طرح با آمادگی دولت‌های عربی صورت گرفته است .اما این طرح برای تصویب با مشکلات زیر روبرو است:

  مخالفت دولت اردن با میزان جمعیت میلیونی مهاجرین فلسطینی، برای جلوگیری از بحران در این کشور

  تقویت توان دفاعی مقاومت اسلامی در غزه (نمایش موشکی در جنگ دوروزه)

  عدم همراهی دولت‌های اروپایی با طرح صلح ترامپ به دلیل خطراتِ درگیری محور مقاومت با رژیم صهیونیستی در مناطق مختلف .

  موج ضد اسراییلی در کل فلسطین با چرخش سیاسی محمود عباس در اتحاد، همسویی و همراهی تشکیلات خودگردان با جریان‌های مقاومت فلسطینی .

  اگر محمود عباس (ابومازن) برای خنثی کردن طرح صلح ترامپ، تشکیلات خودگردان را منحل و مسوولیت کلیه مناطق تحت اشغال را به خود اسراییل واگذارکند. و فراخوان عمومی به قیام سراسری را صادر نماید، دولت اسراییل و امریکا را در تنگنا قرار خواهد داد درغیر این صورت وقوع درگیری‌ داخلی را به دنبال خواهد داشت.

  قطع کمک مالی به آنروا، اخراج سفیر فلسطین از واشنگتن، قطع کمک‌های مالی بسیاری از کشورهای منطقه، آسیا، اروپا و دیگر نهادها به مردم فلسطین، باعث به هم خوردن، موازنه امنیت در منطقه به سود جریان مقاومت و بر علیه اسراییل خواهدشد.

  با اعلام مخالفت جدی 107 نفر از نمایندگان دموکرات کنگره امریکا، همه فلسطینی‌ها، کشورهای عربی و اسلامی، اعضای گروه 4 جانبه یعنی روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد با این طرح که ترامپ قصد دارد یک «دولت ذره‌ای» در یک «ریز کشور» در بخش بسیار کوچکی از فلسطین یعنی فقط در 12 درصد از آن در ازای وعده کمک 50 میلیارد دلاری، برای تشکیل اسراییل، این طرح صلح ترامپ قبل از اجرا به

 بن بست برخورد می‌کند.

  دولت ترامپ در جریان خیانت به کردهای متحدش در سوریه، نمی‌توانداعتماد اعراب را داشته باشدچون اگراین طرح پذیرفته شودهیچ تضمینی وجود ندارد که امریکا و اسراییل به تعهدات خود عمل کنند.

  طرح صلح ترامپ شکافی در جهان عرب ایجاد کرد به گونه‌ای که عربستان، امارات، بحرین، عمان و مصر در یک جبهه و فلسطین، عراق، لبنان، سوریه،  تونس و کویت نیز در جبهه دیگری قرار گرفتند. این شکاف می‌تواند در آینده، درشورای همکاری خلیج فارس دودستگی ایجاد کند، ودر ارتباط کشورهای این حوزه با امریکا تاثیرگذار خواهد بود.خصوصا که اعضای کنگره امریکا نیز، از عدم مشورت رهبران فلسطین در تدوین این طرح، ابراز نگرانی شدید کردند.

  طرح بلندی‌های جولان به عنوان خاک اسراییل، در آینده واکنش ارتش عربی سوریه را به دنبال دارد و اسراییل این‌بار با دولتی روبه روست که توانسته بحران داعش را سرکوب، و با گروه‌هایی چون حزب‌الله، حشدالشعبی، مستشاران ایرانی و ده‌ها گروه دیگر مراوده داشته باشد.

  در صورت نهایی شدن طرح صلح ترامپ، اسراییل با دومشکل عمده روبرو خواهد شد: الف) جغرافیای اسراییل فاقد عمق است به گونه‌ای که در برخی نقاط، عرض آن به سختی به ۱۵ کیلومتر می‌رسد، لذا در آینده اگر در معرض ارتش‌های عربی و اسلامی قرار گیردکاملا این سرزمین دو شقه می‌شود.ب) تهدیدجمعیت‌شناختی با اشغال و ادغام قلمروهای فلسطینی، در نهایت ساکنان کرانه باختری را تبدیل به شهروندانی می‌کند که از حقوق یکسانی با یهودیان خواهند شد و بدین سان‌ یهودیان به اقلیتی در اسراییل تبدیل خواهند شد. و اسراییل مجبور خواهد بود به طرح دو دولت مستقل پایبند شود.

  در صورتی که ترامپ نتواند طرح خود را اجرایی کند، مجبوراست برای نجات اقتصاد ملی کمک‌های بلاعوض امریکا به اسراییل را کاهش دهد و همچنین با خارج کردن نیروهای نظامی خود از منطقه برای حفاظت از اسراییل، از متحدین خود در کشورهای عربی منطقه استفاده کند.

مرکز بین‌المللی مطالعات صلح

 

ارسال نظر