معیشت، فقر و دلار لعنتی/ افزایش نرخ کالاهای اساسی در سکوت رخ می‌دهد

۱۴۰۱/۱۱/۰۳ - ۱۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۹۷۰۱۰
معیشت، فقر و دلار لعنتی/ افزایش نرخ کالاهای اساسی در سکوت رخ می‌دهد

گلی ماندگار| دیگر مهم نیست اقتصاددان‌ها چه تجزیه و تحلیلی از شرایط کنونی دارند، دیگر مهم نیست کارشناسان حوزه پول در مورد پایین آمدن ارزش ریال چه می‌گویند، اصلا دیگر کسی به این تحلیل‌ها و داده‌ها و حرف‌ها توجهی ندارد. مهم این است که در پس تمام این حرف‌ها و حدیث‌ها، در پس تمام این اما و اگرها و البته در پست تمام این وعده‌هایی که مسوولان می‌دهند و اجرایی نمی‌شود، این سفره مردم است که کوچک و کوچک‌تر می‌شود، این سبد خرید خانوار است که هر روز خالی‌تر می‌شود و این تعداد افراد زیر خط فقر است که هر روز رو به افزایش است.

حالا چه فرقی می‌کند رییس بانک مرکزی افزایش نرخ دلار را چطور تفسیر می‌کند، واقعا برای کارگری که روز مزد است و قرار است با یک روز حقوقی که دریافت می‌کند هزینه خورد و خوراک یک خانواده 4 نفره را برای همان یک روز تامین کند اما دریغ از اینکه دریافتی او با قیمت‌ها اصلا جور نیست، چه فرق می‌کند، نرخ دلار را چه کسی بالا و پایین می‌کند.

برای کارگری که حقوق یک ماهش کفاف زندگی یک هفته‌اش را هم نمی‌دهد، دیگر فرقی نمی‌کند اقتصاد کلان و اقتصاد خرد چه معنایی دارند. وقتی قرار است یک دانه تخم‌مرغ را 3 هزار و 500 تومان بخرد و یک دانه نان را 6 هزار تومان دیگر به این فکر نمی‌کند، که وزیر اقتصاد در این کشور چه مسوولیتی بر عهده دارد. اصلا رییس دولت سوار کدام قطار پیشرفت است که مردم آن را نمی‌بینند.

مساله اینجاست که دیگر نرخ‌های دستوری و تنظیم بازار و ... نه باعث کاهش قیمت‌ها می‌شود و نه قدرت خرید مردم را افزایش می‌دهد. با این تورم  روز افزون افزایش دستمزدها همچنان بر همان 20 درصد سالانه باقی مانده است و در این بین خیلی از افراد هر روز بیشتر از روز قبل قدرت خرید خود را از دست می‌دهند. 

نرخ‌های دستوری جوابگو نیست

فاطمه 60 ساله و مادر دو فرزند است، او در پاسخ به این سوال که آیا تهیه مایحتاج یک ماه خانه برایش کار راحتی است می‌گوید: رییس دولت مدام دستور می‌دهد فلان قیمت‌ها کاهش پیدا کند، این دستور دادن چه دردی را از ما دوا می‌کند وقتی قرار است برای خرید یک کیلو آشغال گوشت 50 هزار تومان بپردازیم. حقوق بازنشستگی من و همسرم روی هم به 15 میلیون تومان هم نمی‌رسد، فرزندانم هم کار می‌کنند اما مساله اینجاست که آنها باید برای آینده خود پس انداز کنند نه اینکه دریافتی شان را برای خانه ما خرج کنند، پسرم با 35 سال سن هنوز مجرد است و دخترم هم 30 ساله و مجرد است. ماهی 7 میلیون تومان اجاره خانه پرداخت می‌کنیم. 

او می‌افزاید: خرید برنج ایرانی کیلویی 150 هزار تومان دیگر در توان ما نیست، ماه‌هاست که از برنج‌های خارجی استفاده می‌کنیم البته آنها هم خیلی ارزان نیستند کیلویی 70 تا 80 هزار تومان. چندین ماه است که گوشت نخریده‌ام چون توان خرید گوشت کیلویی 320 هزار تومان را ندارم. مرغ کیلویی 75 هزار تومان است. این گرانی حتی دورهمی‌های خانوادگی را از ما گرفته است.

کارگران و بازنشستگان هر روز فقیرتر می‌شوند

حسین علایی، کارگر درباره افزایش نرخ دلار و تاثیر آن بر مایحتاج روزانه می‌گوید: حقوقی که دریافت می‌کنم ماهی 6 میلیون و 800 هزار تومان است، همسرم هم در یک کارگاه تولیدی کار می‌کند و ماهیانه 5 میلیون تومان دریافتی دارد، دو فرزند، 8 و 11 ساله دارم. این آقایانی که هر روز در مورد افزایش جمعیت حرف می‌زنند به این فکر کرده‌اند که خانواده‌ها چطور باید هزینه این بچه‌ها را در این گرانی پرداخت کنند. تمام دریافتی همسرم را برای اجاره‌بها ی مسکن می‌دهیم، یک خانه 45 متری که 300 میلیون هم پول رهن داده‌ایم. تا کی قرار است با این وضعیت ادامه بدهیم. همسرم بارها گفته که دیگر خسته شده و می‌خواهد خودش را بکشد. این حرف‌ها ترسناک است. خیلی شب‌ها اضافه کاری می‌کنم تا دریافتی بیشتری داشته باشم اما همیشه برای تامین معاش خانواده‌ام با مشکل مواجه‌ام.

او می‌افزاید: من کارگر نمی‌دانم بودجه یعنی چه، نمی‌دانم حباب سکه و دلار چیست، اما این را می‌دانم که زندگی برای ما هر روز سخت‌تر می‌شود، دو هفته پیش دخترم سرما خورده بود و با داشتن دفترچه بیمه سلامت نزدیک 400 هزار تومان هزینه دکتر و دارو دادم. تازه به سختی توانستم دارویی را که پزشک نوشته بود پیدا کنم. من این چیزها را می‌بینم و فکر می‌کنم مسوولان چه چیزی مهم‌تر از وضعیت معیشت مردم دارند که این مسائل را نادیده می‌گیرند.

حسین در بخش دیگری از سخنانش می‌گوید: در این بین کارگران و بازنشستگان بیشتر از همه آسیب می‌بینند، در گذشته ما هر آخر هفته را به خانه پدر و مادرم می‌رفتیم اما حالا ماهی یک بار هم نمی‌رویم چون می‌گوییم پدرم بازنشسته است و از پس هزینه‌های زندگی دو نفره شان بر نمی‌آید چه برسد به اینکه بخواهد هفته‌ای یک بار از 8 نفر دیگر هم پذیرایی کند، الان دو ماه است که خواهر و برادرم را ندیده‌ام. اینها برای ما درد است اما برای خیلی‌ها بیشتر به یک شوخی می‌ماند.

افزایش جمعیت با کدام پشتوانه

دکتر ژیلا تبریزی، جامعه‌شناس درباره افزایش تورم و تاثیر آن بر جامعه به «تعادل» می‌گوید: این همه برنامه برای افزایش جمعیت در کشور ریخته می‌شود، مجلس تمام قد پشت این مساله ایستاده است، اما سوال اینجاست افزایش جمعیت با کدام پشتوانه قرار است اتفاق بیفتد. کدام زیرساخت‌ها برای این امر مهم تدارک دیده شده است. کدام امکانات در اختیار افراد قرار گرفته که به پشتوانه آن به فکر فرزند آوری باشند. اینکه یک تکه زمین به خانواده‌ای که فرزند 4 قلو به دنیا بیاورد بدهند، تمام مشکلات آنها حل می‌شود. آن فرزندان قبل از همه‌چیز نیاز به تغذیه مناسب، نیاز به درمان، نیاز به آموزش و ... دارند. یک تکه زمین چه دردی را دوا می‌کند. 

او می‌افزاید: همیشه آن چیزی که از مسوولان دیده‌ایم فرار رو به جلو است، شانه خالی کردن از بار مسوولیتی است که بر عهده گرفته‌اند. بی‌توجهی به واقعیت‌هایی است که در جامعه جریان دارد و این می‌تواند بسیار خطرناک باشد. این میزان تورم در کشور می‌تواند منجر به افزایش روز افزون آسیب‌های اجتماعی شود، همانطور که تاکنون شده است. دیگر آسیب‌ها زیر پوست شهر رشد نمی‌کنند، عیان و نمایان هستند. از دزدی و فحشا گرفته تا خودکشی و اعتیاد.

این جامعه‌شناس در بخش دیگری از سخنان خود می‌گوید: شکم گرسنه مردم را نمی‌توانیم با وعده‌های غیرعملی سیر کنیم. واقعیت این است که دلار 45 هزار تومان شده است، واقعیت این است که این افزایش قیمت دلار روی ریز تا درشت مایحتاج مردم تاثیر می‌گذارد. واقعیت این است که بالای 60 درصد جامعه کنونی ما زیر خط فقر زندگی می‌کنند. واقعیت این است که تورم لجام گسیخته بنیان خیلی از خانواده‌ها را از هم پاشیده است. این واقعیت‌ها کتمان شدنی نیست، با هیچ شعار و وعده‌ای نمی‌توانیم آنها را انکار کنیم. 

از شعار تا عمل راه زیاد است

تبریزی می‌افزاید: متاسفانه مسوولان ما به این باور نرسیده‌اند که از شعار تا عمل راه زیادی وجود دارد. نمی‌توان تنها شعار داد و منتظر ماند تا این شعارها خود به خود عملی شوند. باید همتی در این رابطه وجود داشته باشد، باید اراده‌ای باشد که این شعارها را این وعده‌ها را به مرحله عمل برساند. شکم گرسنه مردم را نمی‌توان با وعده و وعید پر کرد. شما نمی‌توانید سفره‌های خالی را با شعار پر کنید. مساله اینجاست که بی‌تدبیری دودش به چشم مردم می‌رود. ما در حال حاضر با جامعه‌ای طرف هستیم که حتی نمی‌تواند برای یک ماه آینده خود برنامه‌ریزی کند، چرا که همه‌چیز در این جامعه در حال تغییر و تحول است. میزان جرایم در کشور افزایش پیدا کرده، میزان حاشیه نشینی افزایش پیدا کرده، اینها همه افزایش آسیب‌های اجتماعی را به دنبال داشته است اما مساله اینجاست که هیچ کس از منظر درست به ماجرا نگاه نمی‌کند. مسوولان راه را اشتباه می‌روند اما به این اشتباه خود اصرار دارند، همین باعث شده تا بسیاری از مردم امید به آینده را از دست بدهند، طی سال جاری چند کارگر دست به خودکشی زدند، کسی علت آن را بررسی کرد، مسوولی در این زمینه پاسخگو بود؟

هر چه هست نیاز مبرم مردم به وضعیت پایدار در کشور باید بیش از هر چیز مد نظر قرار بگیرد، افراد باید امید به آینده داشته باشند، باید امنیت شغلی و مالی داشته باشند، باید بتوانند دورنمایی از آینده را برای خود تصویر کنند، در غیر این صورت نمی‌توانیم به آرامش مورد نیاز دست پیدا کنیم.

 

ارسال نظر