فرصت های اقتصادی مذاکره

۱۴۰۰/۰۹/۰۴ - ۰۲:۱۲:۱۲
کد خبر: ۱۸۴۳۳۷

تیتر دوم

واکنش‌های  یک دیدار

گروسی در شورای حکام: مذاکراتم در ایران بی‌نتیجه بود

امیر عبداللهیان: در تهران با رافائل گروسی 

گفت‌وگوهایی صمیمی، صریح و نتیجه‌بخش انجام شد

زهرا سلیمانی|  در آستانه آغاز مذاکرات ایران با کشورهای 1+4 و امریکا، چه چشم‌اندازی را می‌توان برای تداوم مذاکرات پیش‌بینی کرد؟ آیا امکان آغاز مذاکرات از نقطه صفر آن‌گونه که برخی جریانات اصولگرا از آن سخن می‌گویند، ممکن است؟ ایده اخذ تضامین حقوقی لازم از ایالات متحده برای عدم خروج از برجام تا چه اندازه امکان تحقق دارد؟ این پرسش و پرسش‌هایی از این دست این روزها که نخستین دور مذاکرات ایران با طرف‌های مقابل در حال آغاز است، در محافل تحلیلی و رسانه‌ای جریان دارد. برخی تحلیلگران با اشاره به این واقعیت که دولت سیزدهم به‌رغم   همه نقدهایی که در گذشته پیرامون برجام مطرح می‌کرد در حال دنبال کردن همان نقشه راهی است که در زمان دولت روحانی پایه‌ریزی شده بود و قادر به تغییر بنیادین مسیر طراحی شده قبلی نیست. در این میان برخی کشورهای اروپایی نیز تلاش می‌کنند با مطرح کردن ایده توافق موقت، دو طرف را از هر نوع بن‌بست احتمالی در گفت‌وگوها دور کنند. برای آگاهی از کم و کیف موضوع گفت‌وگویی را با رضا نصری، حقوقدان بین‌الملل و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی ترتیب دادیم تا موضوع از منظر تحلیلی مورد بررسی قرار بگیرد.

  اخیرا بحث توافق موقت از سوی برخی مقامات اروپایی مطرح شده، در این خصوص چه دیدگاهی دارید. به نظر شما آیا می‌توان از این طریق زیربنای تفاهم بیشتر میان ایران و کشورهای 1+4 و امریکا را در نظر گرفت؟ اگر یک چنین توافق موقتی محتمل است، واجد چه ویژگی‌هایی است و چه دستاوردهایی برای دو طرف می‌تواند داشته باشد؟

ظاهراً «توافق موقت» پیشنهادی است که از مدت‌ها پیش مطرح بوده است. حتی یک ماه پیش از تحلیف بایدن، «دنیس راس» - دیپلمات و دستیار سابق باراک اوباما - طی مقاله مفصلی که در ماه دسامبر ۲۰۲۰ منتشر شد، فواید چنین توافقی را برشمرده و استدلال آورده بود این توافقی است که می‌تواند تا حدودی دغدغه‌های متضاد متحدین اروپایی (از یک سو) و جمهوری‌خواهان کنگره و متحدین منطقه‌ای امریکا را برطرف کند و با کند کردن فعالیت‌های هسته‌ای ایران، برای دولت بایدن - جهت بسترسازی برای یک توافق جدید - زمان بخرد. در آن زمان، دنیس راس (که بازگشت طرفین به برجام را فرآیندی پیچیده و بعید می‌دانست) این پیشنهاد را تحت عنوان «کم در ازای کم» (Less for less) مطرح کرده بود. پیشنهاد جدید در مورد «توافق موقت» نیز احتمالاً با منطق و پیش‌ فرض مشابهی مطرح شده است. اما نمی‌شود قبل از اینکه از محتوای آن اطلاع پیدا کرد، نسبت به آن قضاوت یا اظهارنظر کرد. «توافق موقت» فی‌نفسه خوب یا بد نیست؛ باید به محتوا و کارکرد آن نگاه کرد. اگر یک توافق موقت این کارکرد را داشته باشد که از یک سو تا حدود قابل ملاحظه‌ای برای ایران منفعت اقتصادی داشته باشد و از سوی دیگر از تشدید تنش - تا احیای برجام - جلوگیری کند، لازم است در مورد آن تأمل کرد. 

  برخی اخبار حاکی است که دولت سیزدهم تلاش می‌کند، مذاکرات را از ابتدا (و نه از پایان دور ششم مذاکرات در زمان دولت قبل) آغاز کند. آیا از منظر روابط بین‌الملل یک چنین رویکردی معقول است؟ آیا نمونه‌ای وجود دارد که تغییر دولت‌ها باعث شود تا کل گفت‌وگوها از آغاز استارت بخورد؟

بعید است موضع دولت سیزدهم از سرگیری مذاکرات از نقطه صفر باشد. دست‌ کم از اظهارات رییس‌جمهور رییسی، وزیر امور خارجه و مقامات عالی نظام چنین برداشتی ندارم. در واقع، معتقدم کسانی که این موضع را مطرح می‌کنند (بیش‌‌از اینکه واقعاً قصد داشته باشند چرخ را دوباره اختراع کنند) قصد‌ دارند این‌ پیام را به طرف مقابل و به افکار عمومی در داخل کشور مخابره کنند که «تیم مذاکره‌کننده جدید تابع هیچ‌گونه قید و بند و تعیین تکلیفی نیست»! 

اگر نه، قطعاً کارگزاران و کارشناسان دولت به خوبی می‌‌دانند حتی چین و روسیه نیز حاضر به از سرگیری مذاکرات از نقطه آغاز نخواهند بود. در واقع، پر واضح است با هدر دادن دستاوردهای 6 دور مذاکره، دولت ایران به سرعت از موقعیت «مدعی» به موقعیت «مقصر» سقوط خواهد کرد و مواضع 1+4 و امریکا را به هم نزدیک خواهد ساخت. 

اتحاد و نزدیکی مواضع طرف مقابل در برابر ایران نیز (که دولت قبل چند سال مانع آن شد) راه را برای توسل دوباره آنها به اهرم‌ها و ساز وکارهای «چندجانبه» (از جمله اهرم شورای حکام آژانس و در نهایت اهرم شورای امنیت) هموار خواهد کرد. 

   با یک چنین داده‌هایی، فکر می‌کنید چرا برخی تا این اندازه تلاش می‌کنند تا پالس‌های تنش‌زا در مذاکرات ارسال کنند؟

تلاش برخی در دولت جدید ایران برای فرستادن «پیام اقتدار» قابل احترام است. اما این افراد و جریانات باید حواس‌‌شان باشد این پیام فرستادن‌‌ها منجر به سوءمحاسبه از جانب طرف مقابل و - به تبع - به تشدید تنش و شکست مذاکرات منتهی نشود. 

  فکر می‌کنید، در شرایط فعلی نظام بین‌الملل، اخذ ضمانتنامه از ایالات متحده برای پایبندی به تعهداتش ذیل هر تفاهم احتمالی با ایران امکان‌پذیر است؟

برای بقای توافق می‌شود با تکیه بر توافقات بلندمدت سیاسی و اقتصادی «محکم‌کاری» کرد. اما اخذ تضمین «حقوفی» از امریکا - یعنی دریافت تضمین الزام‌آوری که اختیارات رییس‌جمهور امریکا در باب خروج از قراردادهای بین‌المللی را از او سلب کند (از منظر نظام حقوق داخلی ایالات متحده نیز یک چنین امری امکان‌پذیر نیست.) البته رییس‌جمهور امریکا می‌تواند حتی از معاهداتی که (وفق ماده ۲ قانون اساسی) به تصویب 3/2 مجلس سنا رسیده‌ (بدون نیاز به مراجعه مجدد به مجلس سنا‌ و اخذ مجوز از آن) خارج‌ شود. لازم است کسانی که مدعی هستند ایران می‌تواند از امریکا تضمین حقوقی بگیرد، مکانیسم آن را هم توضیح دهند.

  منظور شما مکانیسم اخذ تعهد از رییس جمهوری امریکاست؟

 بله، این افراد و جریانات آیا انتظار دارند دولت بایدن یک‌ لایحه به کنگره تسلیم کند که در آن خروج رییس‌جمهور بعدی از برجام «جرم‌انگاری» شده باشد؟ اگر چنین انتظاری دارند، باید بدانند یک چنین مصوبه‌ای نه تنها از نظر سیاسی امکان تصویب ندارد بلکه با قانون اساسی امریکا نیز مغایرت خواهد داشت. آیا انتظار دارند ایالات متحده (برای محدود‌سازی اختیارات رییس‌جمهور) دست به اصلاح قانون اساسی خود بزند؟ یعنی می‌خواهند 3/2 مجلس نمایندگان و 3/2 مجلس سنا و سوی 4/3 از پنجاه مجلس ایالتی به تجدید اختیارات رییس‌جمهور برای تضمین بقای برجام رأی دهند؟ یا اینکه انتظار دارند رییس‌جمهور فعلی یک«فرمان اجرایی» (Executive Order) صادر کند که در آن رییس‌جمهور بعدی را از خروج از برجام منع کرده باشد؟ یعنی انتظار دارند رییس‌جمهور فعلی امریکا فرمانی صادر کند که با فرمان اجرایی رییس‌جمهور بعدی قابل ابطال نباشد؟ یعنی یک «فرمان اجرایی فسخ‌ناپذیر» ابداع و صادر کند؟به نظرم این افراد و جریانات باید توضیح دهند چه مکانیسمی را مد نظر دارند. بعد هم فرض کنیم اصلا چنین مکانیسمی از دل عُرف و قانون اساسی و آرای دیوان عالی امریکا استخراج کردند (که شدنی نیست) با اصول مربوط به شرایط اضطراری و مصلحت ملی چه می‌کنند؟ حتماً می‌‌دانید در همه کشورها – (از جمله در ایران) مقوله‌ای به اسم «مصالح ملی» (Raison d'état) وجود دارد که به آن کشور اجازه می‌دهد به دلایل حاکمیتی - به تشخیص یکجانبه خود - هر تعهد و الزام حقوقی در رابطه با سایر کشورها را زیر پا بگذارد. در دکترین حقوقی و راهبردی همه کشورها، تأمین «مصالح ملی» بر تمام قید‌وبندهای حقوقی و حتی اخلاقی اولویت دارد. آیا انتظار دارند رییس‌جمهور امریکا از این حق عالی و اختیار حاکمیتی قوه مجریه صرف نظر کند؟ 

  بنابراین اخذ تعهد و تضمین از رییس‌جمهوری امریکا برای باقی ماندن ذیل تعهداتش ممکن نیست؟

حقیقت این است که هیچ تضمین «حقوقی» الزام‌آوری در نظام قانون اساسی امریکا - مانند اغلب نظام‌های قانون اساسی در دنیا - برای تضمین ماندگاری یک قرارداد بین‌المللی وجود ندارد. در نظام حقوق بین‌الملل - در بعضی مواقع - این تضمین در برابر کشورهای ضعیف‌تر توسط «شورای امنیت سازمان ملل» اجرا و اِعمال می‌شود؛ اما شورای امنیت در برابر امریکا قدرت و بُرش چندانی ندارد.  پس آن‌چه در باب «تضمین» باقی می‌‌ماند تضمین‌های مبتنی بر محاسبه «هزینه - فایده» است. اگر هزینه خروج از برجام برای رییس‌جمهور بعدی امریکا از فایده آن بیشتر باشد، از توافق خارج نخواهد شد. 

این محاسبه «هزینه-فایده» را نیز می‌توان با طراحی تعاملات سیاسی، راهبردی و اقتصادی ایجاد کرد.  

  اما چگونه می‌توان دیوار بلند بی‌اعتمادی میان طرفیت را از میان برداشت؟

رابرت مالی - فرستاده ویژه دولت بایدن در امور ایران - اخیرا توییتی نوشته که در آن بازگشت طرفین به برجام را زمینه‌‌ساز «ایجاد فرصت‌های اقتصادی و دیپلماتیک در منطقه‌« خوانده است. پیشنهاد می‌کنم هیات مذاکره‌‌کننده ایران از او بخواهد مقوله «فرصت‌های اقتصادی» را با جزییات بیشتری بسط دهد و در قالب سندی شبیه به یک «طرح توجیهی»، با عدد و رقم تشریح کند بنگاه‌های اقتصادی امریکا و متحدین منطقه‌ای‌‌اش در کدام حوزه در ایران متعهد به سرمایه‌گذاری بلندمدت - و به چه میزان - خواهند بود. سندی که پیوند اقتصادی ایجاد کند، از هر تضمین حقوقی پایدارتر و محکم‌تر خواهد بود. 

  چشم‌انداز مذاکرات 8آذرماه ایران و طرف‌های مقابل را چطور ارزیابی می‌کنید؟ چه تصویری از گفت‌وگوهای جدید در ذهن شما نقش می‌بندد؟ آیا با توجه به عدم گفت‌وگوی ایران با امریکا گفت‌وگوهایی طولانی‌مدت در پیش است یا می‌توان نسبت به دستیابی کوتاه یا میان‌مدت به مذاکرات خوشبین بود؟

اگر مواضع طرفین بر اساس «سیاست رفتن تا لب پرتگاه» (Brinkmanship) شکل بگیرد و فضای حاکم بر مذاکرات متأثر از عزم طرفین در «اهرم‌سازی متقابل» باشد، همان مسیری را طی خواهیم کرد که در زمان آقای احمدی‌نژاد طی شد. یعنی مسیری که صدها میلیارد دلار به اقتصاد و توسعه کشور زیان‌ وارد کرد و ملت ایران را حداقل تا یک نسل اسیر شورای امنیت و چاه‌های قانونی تحریم - در سطوح بین‌المللی، منطقه‌ای و ملی - ساخت. معتقدم برای رها‌ کردن کشور از زیر بار سنگین تحریم و تثبیت «تداوم لغو تحریم‌ها»، موثرترین راه ایجاد پیوندهای اقتصادی با بخش خصوصی و درگیر‌ کردن امریکا در یک سلسله‌مذاکرات طولانی‌مدت است که در انتهای آن ایران و امریکا به نوعی همزیستی و رقابت مدیریت‌شده -‌ یا نوعی دتانت (Détente) - رسیده باشند.


پیشنهاد می‌کنم هیات مذاکره‌‌کننده ایران از او بخواهد مقوله «فرصت‌های اقتصادی» را با جزییات بیشتری بسط دهد و در قالب سندی شبیه به یک «طرح توجیهی»، با عدد و رقم تشریح کند بنگاه‌های اقتصادی امریکا و متحدین منطقه‌ای‌‌اش در کدام حوزه در ایران متعهد به سرمایه‌گذاری بلندمدت - و به چه میزان - خواهند بود. سندی که پیوند اقتصادی ایجاد کند، از هر تضمین حقوقی پایدارتر و محکم‌تر خواهد بود. 

 

ارسال نظر