بورس عامل جبران کسری بودجه وکوچک شدن دولت

۱۳۹۹/۰۵/۱۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۹۶۲۸
بورس
 عامل جبران
کسری بودجه
 وکوچک شدن دولت

مهدی بیک| سهم‌های «مادر یا اورجینال»و سهم‌های «بُنجُل»؛ این عباراتی است که برخی فعالان بازار سرمایه با استفاده از آنها تلاش می‌کنند تا تصویری از سهم‌های ارزشمند و سهم‌های فاقد ارزش ارایه کنند؛ سهم‌هایی که این روزها شناسایی آنها بسیار دشوار شده و به وفور در دست حقیقی‌های تازه به بازار آمده می‌چرخد. حقیقی‌هایی که با امید کسب سودهای فزاینده همه یا بخشی از سرمایه‌های خود را وارد این بازار کرده‌اند اما از سرنوشت این سهم‌های فاقد ارزش اطلاعی ندارند. بر اساس این شرایط متفاوت و بعضا متضاد است که بسیاری از کارشناسان معتقدند؛ تابستان ۹۹ آبستن تحولات مهمی در اقتصاد کشور و متعاقب آن در بطن بازارهای 5گانه کشور خواهد بود. تابستانی که در آن بورس که از ماه‌های قبل رشد خود را آغاز کرده بود همچنان در مدار رشد فزاینده قرار گرفت؛ دلار یک‌بار دیگر بی‌تابی‌هایش را آغاز کرد؛ مسکن در فراز و نشیب افزایش رهن و اجاره قرار گرفت و بازار سکه و طلا هم تکانه‌های متعددی را تجربه کرد. اما آیا این فضای آشوبناک و پرنوسان به رشد نهایی خود رسیده است و با پشت سر گذاشتن مرداد و شهریور داغ و از راه رسیدن پاییز هزار رنگ، باید منتظر تعدیل و فرونشستن هیجانات بازارها در کشورمان باشیم؟ در این میان زیر پوست بازار بورس کشور به عنوان مهم‌ترین بازار فعلی کشور از نظر جذب سرمایه چه می‌گذرد؟ آیا نظارتی توسط ناظران مستقل بر این بازار صورت می‌گیرد؟ این پرسش‌ها و پرسش‌هایی از این دست ما را به جلسه گفت‌وگو با عباس هشی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی رساند تا روایت تازه‌ای از بایدها و نبایدهای بورس برای مخاطبان «تعادل» تدارک ببینیم. هشی با اشاره به ضرورت ورود حسابرسان مستقل به مقوله بررسی حساب‌های بورسی، شفاف‌سازی بورس را مهم‌ترین عامل در نهادینه شدن مشارکت‌های عمومی مردم در بورس ارزیابی می‌کند. 

  در شرایطی که شاخص بورس از کانال دو میلیونی هم عبور کرده؛ این پرسش که چشم‌انداز بورس در میان مدت و بلندمدت چگونه است همچنان مهم‌ترین ابهام پیش روی افکار عمومی است. شما چشم‌انداز بورس را چطور می‌بینید؟

پاسخ بسیاری از این پرسش‌ها را باید از وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی بپرسید. بورس فعلا به مرکز جذب نقدینگی بدل شده است؛ نظرات کارشناسی موافق و مخالف هم گفته شده؛ به نظرم حالا وقت این است که خبرنگاران خودشان داده‌های اطلاعاتی را بگیرند و بعد دست به تحلیل بزنند.

  اما دولت به دنبال اینکه همه تخم مرغ‌های اقتصادی‌اش را در سبد بورس بگذارد...

شما باید این سوال را از کسی بپرسید که می‌خواهد تخم بگذارد (خنده) من چون مخالف این داستان هستم ممکن است حرفی بزنم که دوستان خوششان نیاید.

  اتفاقا ما به دنبال همین روایت‌های منتقدانه در خصوص بورس هم هستیم. می‌خواهم بدانم رویکردی که دولت در خصوص توسعه بورس و هدایت نقدینگی به سمت این بازار در پیش گرفته است تصمیمی اقتصادی و در راستای بهبود شاخص‌های اقتصادی و معیشتی کشور است یا خیر؟

این کار دولت و واگذاری بنگاه‌های دولتی از یک منظر قابل تقدیر است؛ چون این دولت، اولین دولتی است که در پایان سال هشتم فعالیت‌هایش (درست است دولت‌ها 4ساله‌اند اما در ایران دولت‌ها 8ساله زاییده می‌شوند) یکی از بدهی‌های قدیمی خود به مردم و رهبری را پرداخت کرده است. کاهش بنگاهداری و کاهش تصدیگری دولت در اقتصاد یک الزام قانونی است که از سال 72 تا به امروز مسکوت باقی مانده بود. یعنی به مدت 25سال هیچ دولتی این ضرورت تصریح شده در قانون را اجرا نکرده است؛ علی رغم احکام رهبری و گله‌مندی ایشان در 2سال قبل که گفتند «در باب مبارزه با فساد و کاهش بنگاهداری و تصدی‌گری من شاید کمتر تذکر داده‌ام، آقایان هم کمتر توجه کرده‌اند.»پس در این بابت دولت روحانی انصافا تنها دولتی است که یک بدهی 25ساله را در سال هشتم عمر دولت خود پرداخت کرده است. چون سال آخر عمر دولت‌ها، سال بیخیالی است؛ سالی برای فکر برای آینده شغلی است؛ کسی از آینده خود اطلاعی ندارد و همه دنبال پست بعدی شان هستند. وزیر و مدیرکل و ... هم مشغول تکمیل مدارک و اسناد ناقص شان هستند تا دولت بعدی به اینها گیر ندهد. پس قبل از هر تحلیلی باید از دولت تشکر کرد برای واگذاری‌ها.

  اما آیا این حرکت و این تصمیم یک حرکت اقتصادی مناسب است یا خیر؟ یعنی در زمان مناسب و به شیوه‌ای مناسب اجرا شده است؟

این موضوع، مساله دوم است؛ درباره اینکه بورس رونق پیدا کرده و مردم به این سمت هدایت می‌شوند؛ باید گفت که هرچقدر پول سرگردان به سمت بورس بیشتر هدایت شود و به سمت افزایش سرمایه‌ها یعنی عرضه اولیه در بورس برود؛ معنی آن رونق اقتصادی است؛ حالا شما در بورس وقتی پول می‌گذارید؛ این سرمایه‌گذاری که فردا و بلافاصله جواب نمی‌دهد؛ وقتی پول تزریق می‌شود به بخش اقتصاد، بازده آن معمولا چند سال بعد است. کسی هم که سهم در بورس می‌خرد برای سود آتی می‌خرد. متاسفانه سرنوشت بورس ما بیش از 90درصدش در بازار ثانویه تعیین می‌شود. یعنی اینکه سهام دست به دست می‌چرخد و این ورودی پول به اقتصاد و تولید تزریق نمی‌شود؛ دست یک عده خاص است که بعد از کسب سود یا سهم جدیدی می‌خرند؛ یا طلا می‌خرند؛ یا دلار می‌خرند یا مسکن می‌خرند و به هر حال رفتارهای سوداگرانه در بازار دارند.

  یعنی شما معتقدید که مسیر بورس را واسطه‌ها و دلال‌ها تعیین می‌کنند؟

بورس‌ها را در تمام دنیا هزاردستان و مافیا می‌چرخانند؛ در ایران هم دلال‌ها، بازارسازها و دست‌های پنهانی هستند که بورس را می‌سازند. اگر فضا برای این افراد فراهم باشد و بستر مناسبی در مقابل داشته باشند قادرند اثرگذاری خود را در بازارها افزایش هم دهند.یک زمانی، قیمت یک سهم الکی را بالا می‌برند، به اوج می‌رسانند؛ بعد آن سهم را می‌فروشند و بیرون می‌روند؛ این سهم به دست مردم عادی می‌رسد و دست به دست می‌شود و در نهایت آسیب‌هایش را مردم عادی متحمل می‌شوند. پس مردم باید بدانند که زیر پوست بورس چه می‌گذرد.

  آیا نظام سیاسی و دولت‌ها نباید در برابر یک چنین کلونی‌های مخربی، بایستند و آنها را از جریان سیال بازار سرمایه خارج کنند یا حداقل میزان اثرگذاری آنها را کمتر کنند؟

البته دولت به مردم اطلاع داده که در زمان خرید سهم خودتان بدون اطلاع وارد بازار نشوید و تاکید کرده که از طریق ساختارهای مشاورتی و اطلاعاتی اقدام کنید تا با پس لرزه‌هایی مثل بحران‌های مالی سال‌های 74 و 84 روبه رو نشوید. در زمان موسسات غیرمجاز هم مدت‌ها به مردم اطلاع‌رسانی شد که مردم پولتان را در این موسسات نگذارید؛ در آن زمان هم رییس‌جمهوری و هم رییس کل بانک مرکزی اعلام کردند که مردم در این موسسات پولی نگذارند. خود من آن زمان به این هشدار گوش دادم و پولم را از این موسسات خارج کردم. 

  به هر حال بخشی از مشکلات امروز اقتصادی ما محصول نظام تصمیم‌سازی غلط دولت است. نوسانات بازار ارز و تورم فزاینده، محصول همین نظام تصمیم‌سازی نیست؟این تصمیم‌سازی‌های اشتباه اعتماد مردم به دولت را از میان نمی‌برد؟

درست می‌گویید؛ معتقدم که سال97معرفی دلار 4200بی مطالعه بود؛ قبلا دولت در سال92 توانست، ارز را از 4500 به 2700 برساند و دستش در جیب خودش بود. بعد در فروردین 97 اعلام کرد که صادراتی‌ها و خصولتی‌ها باید ارز بازار را تامین کنند و ظرفیت‌های ارزی در اختیار این گروه قرار گرفت. این خصولتی‌ها اما در روز روشن حرف دولت را گوش نمی‌دهند چه برسد به دوران بحرانی. ناگهان دلار 4هزار تومانی در مردادماه شد 18هزار تومان؛ قیمت‌ها رفت بالا، دیگر هم پایین نیامد. من عباس هشی نوعی، اگر دولت بیاید بگوید پولت را بگذار فلان‌جا، دیگر حرف دولت را گوش نمی‌دهم؛ چون به اعتبار دولت، پولم را در بانک گذاشتم، بعد با نظام تصمیم‌سازی‌های دولت و کاهش ارزش پول ملی این نقدینگی‌ام به یک سوم کاهش پیدا کرد. بنابراین نظام تصمیم‌سازی‌های دولت به‌طور مستقیم با اعتبار دولت در ارتباط است. 

  در این شرایط که شما تصویرسازی کردید؛ بورس هم یکی از گزینه‌های روی میز برای جذب سرمایه‌ها بود؛ اما این بازار چطور توانست این میزان نقدینگی را جذب کند؟آن‌هم در شرایطی که اقتصاد ایران رونقی ندارد؟

 پس گفتیم که مردم با مانده پول خود به دنبال بازاری می‌گشتند تا از دارایی خود حفاظت کنند یک مسیر هم بورس بود. برخی که زرنگ بودند و اطلاع داشتند از چشم‌انداز آینده بورس، زودتر نقدینگی خود را راهی بازار سرمایه کردند و سودهای بیشتری بردند.اما بازار سهام بازاری بود با مقداری سهم درجه یکی و انبوهی ازسهم‌های بنجل، وقتی پول آمد و سهمی هم وجود نداشت؛ بازارسازی‌ها در بورس شروع شد؛ همه سهم‌های بنجل ناگهان چند برابر شدند. در این شرایط تشخیص سهام مادر از سهام بنجل و فاقد ارزش سخت شد؛ بنابراین مردمی که بدون آگاهی سرمایه خود را در بورس آورده بودند با خطر بزرگی مواجه شدند. اینها ضایعاتی است که ساختار بورس در سرمایه‌های عمومی دارد.

  در این شرایط چرا دولت تمام عزم خود را برای رشد بورس جزم کرده است؟

اول اینکه بورس بهترین راه برای عرضه شرکت‌هاست، چون یک عده‌ای از بیرون می‌توانند قیمت‌ها را تشخیص دهند. یعنی بورس قیمت‌ها را تعدیل می‌کند. در بورس عرضه و تقاضا حرف اصلی را می‌زند و حاکمیت دولت چندان در قیمت‌گذاری اثرگذار نیست. ضمن اینکه مشکلاتی چون ترک مناقصه و  هم که مورد انتقاد بود در این حوزه وجود ندارد. اینها مزایای بورس است دیگر. این وسط دولت دارد رشد بورس برای دولت هم فال است و هم تماشا؛ یعنی دولت از این طریق هم شرکت‌هایش را می‌فروشد . نیروهایش را کاهش می‌دهد و برای پرداخت حقوق کارکنان این شرکت‌ها هم دیگر دغدغه ندارد. از سوی دیگر با رشد قیمت‌های ارز هم دولت ارز خود را اگر در بازار بفروشد می‌تواند کسری بودجه خود را جبران کند. 

  مساله این است که دولت این پول به دست آمده را معمولا برای پرداخت یارانه و هزینه‌های جاری استفاده می‌کند. بهترین مسیر برای استفاده از این پول‌ها چیست؟

دولت باید پول فروش سهام را در طرح‌های ناتمام عمرانی به کار بگیرد؛ یعنی توسعه هدفمند. هر بخشی که این کار را در دستور قرار دهد عالی است؛ اما اگر بخواهد این پولی که به این سختی به دست آمده را صرف یارانه و...کند؛ گرهی از مشکلات اقتصادی ما باز نمی‌کند. راحت الوصل‌ترین مالیات برای دولت، مالیات از عایدی خودروست؛ چون هرچقدر که دولت بگوید می‌دهند چون می‌دانند که می‌توانند پولش را از مردم بگیرند. دوم مالیات از نقل و انتقال سهام است که در حال حاضر نیم‌درصد است. هرقدرکه قیمت سهم بالاتر رود و عایدی سهام بیشتر باشد؛ مالیات دولت هم بیشتر خواهد بود. شما مالیاتی که دولت از عایدی سهام در سال‌های 96، 97 و 98 را بررسی کنید؛ ببینید چه رقمی است. بر اساس برخی آمارها معادل سه سال گذشته در این سه یا چهار ماهه درآمد داشتیم. 

  اما برخی کارشناسان تذکار می‌دهند که از فعل و انفعالی که در بورس صورت می‌گیرد؛ نظارت مناسبی صورت نمی‌گیرد. نظر شما درباره موضوع نظارت چیست؟

این موضوع بسیار مهمی است؛ برای این منظور صورت‌های مالی باید به درستی بررسی و حسابرسی شود و تصویر شفافی از فعالیت‌های بورس برای مردم و رسانه‌ها ارایه شود. باید حسابرس‌های مختلف جریان مالی بورس را بررسی کنند نه اینکه حسابرس‌های دولتی اظهاراتی را درباره صورت‌های مالی مطرح کنند اما هیچ حسابرس مستقلی آن را تایید نکند. متاسفانه در شرایط فعلی نه تنها هیچ حمایتی از حضور حسابرس‌های مستقل در بورس نمی‌شود (یعنی قانون کاهش تصدی‌گری را اجرا نکردند) بلکه در همین شرایطی که ادعا می‌شود که بورس مردمی است؛ محدودیت‌های فراوانی را برای حسابرس‌های مردمی اعمال می‌کنند.‌ای کاش دولت همانطور که در زمینه واگذاری‌ها خوش قولی کرده است در زمینه کاهش تصدی‌گری هم همانطور عمل می‌کرد. ما چند قانون در این زمینه داریم؛ قانون ماده واحده 1372 را داریم؛ قانون خصوصی‌سازی، حکم حکومتی کاهش تصدیگری و آخرینش هم قول دولت برای واگذاری‌ها که باید به این موارد توجه ویژه‌ای شود.

 

 

ارسال نظر