استقراض دولت از بانک ها باعث رشد تورم می‌شود

۱۳۹۹/۰۵/۰۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۹۴۱۳
استقراض دولت از بانک ها باعث رشد تورم می‌شود

مهدی بیک| موضوع کسری بودجه دولت و متعاقب آن روش‌هایی که نظام اجرایی برای جبران این کسری در نظر می‌گیرد؛ همواره یکی ابهاماتی است که در فضای عمومی و محافل اقتصادی جامعه جریان دارد. موضوعی که تبعات آن هم زندگی مردم عادی کوچه و بازار را متاثر می‌کند و هم بر روی شاخص‌های کلان اقتصادی اثر می‌گذارد. آمارهای مستند نشان می‌دهد که میزان بدهی دولت به شبکه بانکی کشور تا حد چشمگیری افزایش پیدا کرده به‌طوری که تنها در طول  یکسال حجم ریالی بدهی‌های دولت به نظام بانکی رشدی 25درصدی را تجربه می‌کند؛ حرکتی که برخی از تحلیلگران را نگران تبعاتی ساخته است که این نوع استقراض‌ها در فضای عمومی جامعه به جای خواهد گذاشت. با این مقدمات و برای یافتن پاسخ‌های منطقی برای این چراهای متعدد سراغ مرتضی کاظمی تحلیلگر اقتصادی رفتیم تا نوری به ابعاد پنهان موضوعی بتابانیم که بخش مهمی از گرفتاری‌های اقتصادی و معیشتی کشور به دلیل وقوع آن است. کاظمی از خطری در اقتصاد ایران ذیل عنوان استقراض دولت از بانک‌ها صحبت می‌کند که چنانچه هرچه سریعتر برای آن تصمیم عاجلی گرفته نشود، می‌تواند تک تک شاخص‌های اقتصادی کشور را در مسیر نزول مستمر قرار دهد. خطری که این استاد اقتصاد معتقد است این روزها بیشتر از هر زمان دیگری به ما نزدیک شده است.

 بر اساس بررسی‌های مستند به حجم بدهی دولت به بانک‌ها از پارسال تا امسال حداقل 25درصد افزوده شده است و به محدوده عددی 301 هزار میلیارد تومان رسیده است. لطفا بفرمایید این شکل بی‌انضباطی‌های اجرایی چه تبعاتی برای اقتصاد و معیشت دارد؟

آن‌چیزی که من در این زمینه می‌دانم، همان واقعیتی است که مشخص است و همه از آن باخبرند و ارزیابی می‌کنند. در واقع تاثیر این بی‌انضباطی خود را در افزایش دامنه تورم نشان می‌دهد. نکته‌ای که من معمولا بر روی آن انگشت می‌گذارم این است که دولت ها (نه این دولت بلکه عموم دولت‌ها) در ایران ولخرجی می‌کنند. ولخرجی یعنی چه؟ یعنی اینکه بدون توجه به داشته‌ها تکالیف و تعهدات برای خودشان ایجاد می‌کنند. در ادبیات اقتصادی به این ولخرجی؛ کسری بودجه گفته می‌شود. برای جبران کسری بودجه روش‌های مختلفی اتخاذ می‌شود که مخرب‌ترین و آسیب زا‌ترین روش همین راهکار استقراضی از بانک‌ها است که متاسفانه دولت‌ها در ایران از آن برای جبران کسری بودجه خود استفاده می‌کنند. یعنی از ساختار بانکی (به معنای کلان آن) استقراض می‌کنند.

  البته مقامات دولتی و اقتصادی دولت معمولا هرگونه استقراض از سیستم بانکی را منکر می‌شوند؟ اما به نظر می‌رسدآمارها چیز دیگری می‌گویند؟

ممکن است دولتمردان بهانه‌هایی را مطرح کنند که ما نمی‌خواهیم از روش‌های مخرب استفاده کنیم اما واقعیت آمارها و شاخص‌های اقتصادی بر خلاف این اظهارنظرهاست. در مجموعه دولتی که دایم در حال افزایش تعهدات خودش است وبیش از ظرفیت اقتصادی کشور و جی‌دی‌پی تولیدی کشور، هزینه و خرج می‌کند؛ هر روز با مشکل تازه‌ای روبه رو می‌شود. یک روز ارز و دلار نوسان دارد؛ روز دیگر قیمت‌ها در بازار مسکن اوج می‌گیرد و روز بعد، قیمت سکه طول و عرض اقتصاد را طی می‌کند. مثل یک پدر یک خانواده که درآمد مناسبی ندارد و بیکار است؛ اما هر روز از جایی و از کسی قرض می‌کند، بعد از مدتی که قرض گرفتن هم ممکن نشود، ممکن است اقدام به دزدی و زورگیری و... هم کند. در واقع از هر روشی استفاده می‌کند تا هزینه‌های خودو خانواده‌اش را پاسخ دهد. در حالی که راه‌حل درست آن است که این پدر روشی را پیدا کند که به‌صورت شرافتمندانه به این نیازها پاسخ دهد. ابتدا هزینه‌های اضافی را متوقف کند بعد به دنبال کار و درآمد بیشتر بگردد تا بتواند به زندگی خود سرو سامان دهد.

  این مشکلات که اشاره می‌کنید؛ تنها مختص دولت ایران است یا نمونه‌هایی از این دست در سایر کشورها هم مشاهده می‌شود.

نه فقط دولت ایران و نه فقط دولت فعلی، بلکه دولت‌های مختلف در کشورهای مختلف بارها این تجربیات را از سر گذرانده‌اند و به دلیل اشتباهات متعددی که در اقتصاد و برنامه‌ریزی داشته‌اند، هزینه‌های‌شان بیشتر شده است. یعنی نوعی حرکت تدریجی به سمت سیاهچاله‌ای از مشکلات که این نوع تصمیم‌سازی‌ها اقتصاد را به آن سمت سوق می‌دهد.

  یکی از اثرات عینی یک چنین تصمیمات اشتباهی در نهادهای حمایتی مثل سازمان تامین اجتماعی نیز بروز پیدا می‌کند. درباره این مشکلات نظر شما چیست؟

ما چند سال است، سرفصل‌های جدیدی را در زمینه‌های دولت داریم به نام صندوق‌های بازنشستگی که بسیار جدی و حیرت‌انگیز است. شرایط به گونه‌ای شده که کشور باید نفت بفروشد و ملت باید مالیات بدهد تا تا بتوانند حقوق بازنشستگان را بدهند. الان چند سال است که این صندوق‌ها نمی‌توانند حقوق اعضای خود را که بازنشستگان هستند، پرداخت کنند. در حالی که فردی که 30سال کار می‌کرد بخشی از درآمد خود را به این صندوق‌ها می‌داد تا در زمان بازنشستگی از رویکردهای حمایتی این صندوق بهره‌مند شود. ولی الان پولی در کار نیست تا به بازنشستگان لشگری و کشوری بدهند و تقریبا همه حقوق بازنشستگان از بودجه عمومی پرداخت می‌شود.

  معنی این فعل و انفعال که شما تشریح کردید چیست؟ این فرآیند نه‌تنها متوقف نمی‌شود بلکه مدام در حال افزودن به تعهدات دولتی هستیم. چه باید کرد؟

همان‌طور که اشاره کردید طی دهه‌های گذشته هزینه‌های خود را افزایش دادند، در حال حاضر هم دولت به هر بهانه‌ای در حال افزایش تعهدات مالی خود است وهمچنان هم دولتمردان خیلی با آرامش هزینه‌های خود را زیادتر می‌کنند و هزینه‌های تازه بر روی هزینه‌های قبلی می‌افزایند. چاره پاسخگویی به این تعهدات چیست؟ یا باید پول چاپ کنند و پایه پولی را افزایش دهند یا از طرق مختلف، به منابعی که در دسترشان است (بانک مرکزی و بانک‌ها) دست بزنند و بخشی از آن منابع را برای حل مشکلاتشان استفاده کنند که با آن روش ها دولت بدهکارتر خواهد شد و اقتصاد آشفته‌تر.

  برخی از کارشناسان معتقدند که برای جبران مشکل کسری بودجه باید از انتشار اوراق استفاده شود. نظر شما چیست؟

اخیرا روش‌های جدیدی هم از سوی دوستان کارشناس مطرح می‌شود که اسم آن را عملیات بازار باز یا انتشار اوراق قرضه می‌گذارند، اما آنچه که من می‌فهمم این است که این موضوعات بهانه است. کاری که دولت باید انجام دهد، انضباط مالی و کاهش هزینه‌ها و از آن‌طرف کمک به افزایش جی دی پی است. برای افزایش جی‌دی‌پی دولت‌ها باید از کسب و کار حمایت کنند. این شاید مهم‌ترین پروژه‌ای باشد که پیش روی مسوولان تصمیم‌ساز کشور قرار گرفته است.

  از نظر شما بزرگ‌ترین حمایتی که دولت در حال حاضر می‌تواند از فضای کسب و کار انجام دهد، چیست؟تسهیلات بدهد، مشوق‌ها را بیشتر کند یا موضوع دیگری؟

بزرگ‌ترین حمایت دولت از فضای کسب و کار این است که مزاحم آنها نشود و اجازه بدهد تا کارشان را پیش ببرند، در واقع هفت خوان اخذ مجوزها و دستورالعمل‌ها و... باید از پیش روی فعالان اقتصادی برداشته شود. باید فضای مناسب برای پویایی بیزینس‌ها، شرکت‌ها، استارتاپ‌ها و... فراهم شود. این خودش کمک می‌کند تا مهار تورم انجام شود و در بلندمدت مشکل کسری بودجه دولت را نیز تا حد زیادی بهبود می‌بخشد.

  بحثی در خصوص اثرات بنیادین بورس بر روی شاخص‌هایی چون نظام تصمیم‌سازی و نظام حکمرانی کشور از سوی اساتیدی چون محسن رنانی مطرح شده که بر اساس آن گفته می‌شود از این پس به دلیل حضور فراگیر اقشار مردمی در بورس، نظام سیاسی کشور به راحتی قادر به تصمیم‌سازی‌های غیرکارشناسی شده نخواهد بود. آیا این قرائت را قبول دارید.

من این را باور نمی‌کنم. وقتی که قیمت دلار در سال97 در فاز افزایشی قرار گرفت؛ دلار از 14هزارتومان به 19هزار تومان رسید. در آن زمان تعداد زیادی از مردم دلار خریدند که به دلارهای خانگی معروف شد؛ بعد قیمت دلار ناگهان نزول کرد و به محدوده 11هزار تومانی رسید و تعداد زیادی از مردم که دلار و سکه خریده بودند متضرر شدند. مردم دو سال صبر کردند تا ضررشان جبران شد. آیا در آن زمان اتفاقی افتاد؛ کسی اعتراض فراگیری کرد؛ این ذات بازارهای مالی است که در آن سود و ضرر توامان مطرح است. مردم هم می‌دانند که ریسک دارد. اینکه فکر می‌کنیم کسی که 20میلیون تومان وارد بورس کرده است موضوع را متوجه نیست؛ به نظرم بحث اشتباهی است.

  یعنی شما معتقدید که مردم کاملا متوجه نوسانات احتمالی بازار بورس و...هستند؟ اما در قضیه موسسات غیرمجاز شاهد اعتراضات بسیاری بودیم و در نهایت دولت مجبور به مداخله شد و از بودجه عمومی ضرر مردم را جبران کرد.

موضوعات مختلف با هم متفاوتند، اما بازارها اگر رشد کند که مردم سود می‌کنند. اگر هم نزول کند باز هم مردم در جریان واقعیات هستند. این بحث با بازار کالا و خدمات فرق دارد؛ مردم ممکن است که احساس کنند، تورم زندگی آنها را با مشکل مواجه می‌کند و ناراضی باشند اما زمانی که وارد بورس و بازارهای مالی و دارایی‌ها می‌شوند می‌دانند که ممکن است ضررکنند. من حرف آقای رنانی را می‌فهمم اما معتقدم که باید روی آن بیشتر فکر شود.من معتقدم که مردم و بازیگران خرد هوشمندی خاصی دارند. هوشمندی مردم هم ناشی از شناختی است که از اتمسفر اقتصادی کشور دارند و متناسب با آن تحلیل‌ها اقدام می‌کنند.

  تحرکات مردم یا بازیگران خرد در بازارهای مالی و اقتصادی را چطور دیده اید؟به نظر شما مردم از آگاهی کافی برای حضور در اتمسفر اقتصادی برخوردارند؟

تجربه من نشان می‌دهد که مردم کوچه و بازار اغلب تحلیل‌هایی بهتر از کارشناسان و مسوولان داشته‌اند. از نزدیک با این شکل از تحلیل‌ها مواجه شده‌ام و معتقدم که مردم می‌توانند گلیم خود را از بازارهای مالی بیرون کشند. فقط باید بستر لازم برای این حضور فراهم شود. دیروز در یک روزنامه اقتصادی گزارشی منتشر شده بود که در آن آمده بود بسیاری از سرمایه‌گذاران در بازار بورس در تیرماه حتی به اندازه تورم تیرماه هم سود نکرده‌اند. من افراد زیادی می‌شناسم که دو ماه گذشته در بورس ضرر کرده‌اند. این یعنی چه؟ یعنی اینکه مردم و بازیگران اقتصادی متوجه فرآیند سرمایه‌گذاری‌های خود هستند و فقط باید فضای لازم برای این منظور فراهم شود.

 

ارسال نظر