دنیا از هفته گذشته و با ورود دونالد ترامپ (چهل و پنجمین رییسجمهوری امریکا) به کاخ سفید، وارد هسته داغ تعاملات جهانی شد. همانطور که پیشبینی میشد ورود او با توفانی از اخبار و دستورالعملهای تند و تیز همراه بود. هنوز یک روز از تحلیف او نگذشته بود که دستور لغو «اوباما ک» را صادر کرد، سه روز بعد هم دستور احداث خط لوله نیمه تمام نفتی داکوتا را داد که در دولت قبل به دلیل مخالفتهای مردمی و حامیان سبز معلق مانده بود. اما در کنار اینها فرمان روز گذشته او که منع ورود اتباع 7 کشور، که ایران هم شامل آنها میشود، به خاک ایالاتمتحده و نیز ساخت دیوار بتنی در مرز مکزیک ازجمله داغترین فرمان و دستورالعملهایی است که تاکنون یک رییسجمهور امریکا صادر کرده است. اگر ترامپ همینطور پیش برود بدون شک او تا پایان دوره خودش همواره عکس یک یا تیتر یک تمام رسانههای جهان خواهد بود.
روزی که ترامپ را به عنوان رییسجمهوری ایالاتمتحده اعلام کردند دیوید رمنیک، سردبیر هفتهنامه نیویورکر - که به نشریه نخبگان امریکا شهره است- در یادداشتی با اشاره به این نکته که انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری ایالات متحده برای مردم امریکا کمتر از یک تراژدی نیست، نوشت: «باید شاهد یک دادگاه عالی بهشدت مرتجع، یک کنگره دستراستی جسور؛ یک رییسجمهوری که زنان و اقلیتها، آزادیهای مدنی و حقایق علمی را تحقیر میکند و جز از سادگیهای ساده که مکرر از آن حرف میزند؛ باشیم.»
حال به نظر میآید که این اتفاقات از همان روز اول ورود ترامپ دارد رقم میخورد. شوربختانه سیاستهایی که ترامپ دارد اعمال میکند فقط مخصوص کشور خودش نیست. ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت جهان که نزدیک به 25درصد تولید ناخالص جهان را در اختیار دارد، کوچکترین حرکتش بر روند جهان تاثیر دارد. اروپاییها پیش از این میگفتند که اگر امریکا عطسه بکند، جهان سرما میخورد. بر همین اساس است که سیاستهای ترامپ را باید در معیار جهانی ارزیابی کرد و دولتمردان ما بر اساس این معیار جهانی باید - روی کلمه باید تاکید دارم - سیاستهای جایگزین را اتخاذ کنند. درواقع دوره ترامپ با دوره قبل از او فرق دارد، ترامپ فردی است که بنا به گفته زندگی نامهنویسش، اصلا کتاب نمیخواند و تمامی اطلاعات خود را از تلویزیون میگیرد. درواقع او هیچ دانشی نسبت به سیاستهای جهانی ندارد. وزرایی هم که انتخاب شدهاند دست کمی از او ندارند، آن طور که رسانههای امریکایی مثل واشنگتن تایمز نوشتهاند بیسوادی وزرای انتخابی ترامپ نسبت به دولت قبل، اظهر منالشمس است. بنابر این اگر از خصلت دولت فعلی ایالات متحده سخن بگوییم میتوانیم بگوییم که این دولت ویژگیهای یک
دولت بربر را دارد ولذا ایجاب میکند که یک سیاست جایگزین داشته باشیم.
اما سیاستهای جایگزین چه میتواند باشد؟
در اصل سیاستهای ترامپ باعث میشود که مرکزیت اقتصاد جهان به تدریج از سمت ایالاتمتحده به سمت کشورهای آسیای شرقی مانند چین برود. اکنون چین جزو بزرگترین ابرقدرتهای اقتصادی جهان محسوب میشود و این را نخبگان امریکایی هم به خوبی میدانند. ساختار اقتصادی چین و دیگر کشورهای آسیای جنوب شرقی مانند کره جنوبی خواه ناخواه یک ساختار کاپیتالیستی است؛ بنابراین در طول سالیانی که ترامپ با سیاستهای خود سعی در درونگرا کردن اقتصاد امریکا دارد، این فرصت برای این کشورها فراهم میشود که با سیاستهای برونگرایی خود نقش سرمایهداری جهانی خود را به خوبی ایفا کنند. بنابراین ایران میتواند در کنار اروپا، سیاستهای اقتصادی شرق محور را - البته نه مثل سابق که کالاهای مرجوعی و بنجل چین را وارد کشور کند - تقویت کند. در خصوص روابط سیاسی میتوان گفت که هرچند ایران در طول سالیان پس از انقلاب با امریکا روابط سیاسی نداشت، اما در تقویت روابط سیاسی با دیگر کشورهای اروپا و همسایه هم برنیامده بود. نمونه آن این بود که در این مدت به هیچوجه در ساخت و ایجاد یک پیمان اقتصادی منطقهیی - جز اکو که آن هم آنچنان کارآمد نبود - بر نیامده بود.
پس ایران میتواند و باید به سمت پیمانهای منطقهیی قوی حرکت کند. لازمه این کار اتخاذ سیاستهای کارآمد منطقهیی است. بنابراین اکنون که با آمدن ترامپ فرصتی برای منطقه و جهان به وجود آمده که در روابط اقتصادی - سیاسی تجدیدنظری صورت گیرد، ایران هم باید از این فرصت استفاده کند که روابط منطقهیی و همسایهیی خود را تقویت کند. نباید فراموش کرد که این تقویت الزاما از طریق پیمانهای منطقهیی صورت میگیرد و بس.