ظهور جهان ورای واقعیت

۱۳۹۵/۱۰/۲۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۵۸۸۶۶

گروه جهان بهاره محبی

چرا به نظر می‌رسد همه‌چیز در دنیای سیاست متحول شده است؟ برگزیت در بریتانیا چگونه رای آورد؟ چرا دونالد ترامپ در کمال ناباوری در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده به پیروزی رسید؟ در طول چند ماه گذشته تحلیل‌ها و نقطه‌نظرات متفاوتی درباره این تحولات بی‌سابقه خوانده‌ایم. این‌بار فرانسیس فوکویاما فیلسوف امریکایی و متخصص اقتصاد سیاسی در یادداشتی که در پایگاه خبری «پراجکت سندیکت» نوشته از منظر خود به این پرسش‌ها پاسخ داده است. فوکویاما نوشته است:

یکی از مهم‌ترین تحولات 2016 ظهور دنیای ورای واقعیت بود، دنیایی که تقریبا تمام منابع خبری موثق توسط واقعیت‌هایی بدون منبع و مشکوک به چالش کشیده شدند. در جهانی بدون دروازه‌بان، هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم اخبار و اطلاعات خوب بر اخبار و اطلاعات بد پیروز خواهند شد.

ظهور اینترنت و وب در دهه 1990 به‌عنوان نقطه عطف آزادی و برتری دموکراسی در سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفت. اخبار و اطلاعات شکلی از قدرت شدند و توسعه این اطلاعات روزبه‌روز ارزان‌تر و قابل‌دسترس‌تر شد؛ به‌طوری که جوامع دموکراتیک‌ قادر بودند در اموری مشارکت داشته باشند که پیش‌تر از دسترسی به آنها محروم بودند.

توسعه شبکه‌های اجتماعی در اوایل دهه2000 میلادی این روند را سرعت بخشید و اجازه بسیج توده‌ها را داد؛ که هیزمی بود برای شعله‌ورتر کردن انقلاب‌های رنگی دموکراتیک در اقصا نقاط جهان، از اوکراین گرفته تا مصر. در جهانی با چنین ارتباطات گسترده‌یی، دروازه‌بان‌های (خبری) قدیمی که تاحد زیادی در کشورهای استبدادی دیده می‌شوند، کنار گذاشته شدند.

این روایت از تحولات نکات مثبت زیادی داشت، اما واقعیت این است که این داستان یک روی تاریک‌تر هم داشت. آن دسته از نیروهای قدیمی اقتدارگرا که در مقام پاسخی منطقی به چالش جریان آزاد اطلاعات بودند، مانند چین، یاد گرفتند که چطور باید با ده‌ها هزار سانسور اینترنت را کنترل کنند یا مانند روسیه حجم وسیعی از اطلاعات بد را وارد شبکه‌های اجتماعی کنند. تمام این گرایش‌ها و روندها به شکلی کاملا مشهود در سال 2016 کنار هم قرار گرفتند و میان سیاست‌های خارجی و داخلی پل زدند. در سال گذشته مشخص شد که کنترل‌کننده برتر شبکه‌های اجتماعی روسیه است. دولت روسیه دروغ‌های آشکاری را تولید کرد، مانند اینکه ملی‌گرایان اوکراینی کودکان خردسال را مصلوب می‌کنند یا نیروهای دولتی اوکراین هواپیمای مالزیایی را در سال 2014 هدف قرار داده‌اند. این منابع مشابه در تولید اخبار و اطلاعاتی درباره استقلال اسکاتلند، برگزیت، همه‌پرسی هلند درباره توافقنامه اقتصادی اتحادیه اروپا و اوکراین نیز مشارکت داشتند و هدف‌شان هم تقویت هر واقعیت مشکوکی بود که نیروهای طرفدار اتحادیه اروپا را تضعیف می‌کرد.

استفاده از اطلاعات و اخبار بد به‌عنوان اسلحه توسط قدرت‌های اقتدارگرا خود به اندازه کافی بد بود، اما این شرایط زمانی بدتر شد که استفاده از این روش وارد رقابت‌های انتخاباتی ایالات‌متحده شد. تمام سیاستمداران دروغ می‌گویند یا خوشبینانه‌تر اینکه بخشی از حقیقت را برای حفظ منافع خود درز می‌گیرند، اما دونالد ترامپ رویه‌یی کاملا متفاوت و بی‌سابقه‌یی را در پیش گرفت. این رویه چند سال پیش با ابراز تردید درباره محل تولد باراک اوباما آغاز شد. ترامپ این رویه و اتهام‌زنی خود به اوباما را مبنی بر اینکه متولد امریکا نیست حتی پس از اینکه اوباما گواهی محل تولدش را منتشر کرد، هم ادامه داد.

در مناظره‌های انتخاباتی، ترامپ اصرار داشت که هیچ‌گاه از جنگ ایالات‌متحده در عراق حمایت نکرده و تغییرات جوی را به سخره گرفت. پس از انتخابات، او اظهار کرد که اکثریت آرای مردمی را نیز به دست آورده است (درحالی که آرایش نسبت به کلینتون دو میلیون رای کمتر بود). دروغ‌هایی که ترامپ به آنها متوسل می‌شد نه سایه‌یی از واقعیت، بلکه دروغ‌های فاحشی بودند که می‌شد غیرواقعی بودن آنها را به‌راحتی نشان داد. اینکه ترامپ چنین دروغ‌هایی را می‌گفت به اندازه کافی بد بود اما آنچه این شرایط را بدتر کرد این بود که او از طرف رای‌دهندگان جمهوری‌خواه خود به‌دلیل دروغگویی‌های مکرر و فاحش تنبیه نمی‌شد.

به گفته حامیان آزادی اطلاعات، درمان سنتی برای ترویج اطلاعات بد خیلی ساده است؛ استفاده از اطلاعات درست و خوب که درنهایت دست بالا را خواهد داشت. متاسفانه این راه‌حل در یک جهان شبکه‌های اجتماعی مملو از اطلاعات مشکوک و نادرست، کارایی بسیار کمی دارد. تخمین زده شده که بیش از یک‌سوم از کاربران توییتر در دام این اطلاعات بد گرفتار می‌شوند. قرار بود اینترنت ما را از یوغ دروازه‌بان‌های خبری برهاند و حالا طوری شده که اطلاعات از تمام منابع محتمل بر ما وارد می‌شوند، ‌آن‌هم تماما با یک میزان از اعتبار و وثوق. هیچ دلیلی ندارد که فکر کنیم در چنین فضایی اطلاعات خوب (بخوانید درست) بر اطلاعات بد (بخوانید دروغ و مشکوک) پیروز خواهند شد.

این مساله یک مشکل جدی‌تر را برجسته می‌کند، مشکلی که جدی‌تر از دروغ‌های مجزا و تاثیر آن بر نتایج انتخابات است. چرا ما به صحت و درستی هر مطلبی باور داریم، آن هم باتوجه به اینکه تنها تعداد معدودی از ما در شرایطی قرار دارند که می‌توانند صحت این مطلب را تایید کنند؟ دلیلش این است که نهادهای بی‌طرف وظیفه داشتند اطلاعات واقعی را تولید کنند که ما باور کنیم. امریکایی‌ها اطلاعات و آمار مربوط به جرم و جنایت را از وزارت دادگستری و اطلاعات مربوط به بیکاری را از آمارهای وزارت کار می‌گیرند. رسانه‌های پرمخاطبی مانند روزنامه نیویورک‌تایمز از مخالفان سرسخت دونالد ترامپ بود؛ با این حال یک سیستم مشخص داشت که این روزنامه را از انتشار هرگونه مطلب خلاف واقع و اشتباهات فاحش بازمی‌دارد.

در دنیای ترامپ اما چنین محدودیت‌هایی وجود ندارد و همه‌چیز سیاسی است. در جریان رقابت‌های انتخاباتی، ترامپ رییس بانک مرکزی امریکا، ژانت یلن را متهم کرد که برای ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون کار می‌کند. او بارها مدعی شد که در انتخابات تقلب می‌شود، اینکه منابع رسمی از اعلام آمار واقعی جرم و جنایت خودداری می‎کنند، اینکه اف‌بی‌آی از پیگیری اتهام فساد کلینتون در جریان مبارزات انتخاباتی خودداری می‌کند و غیره. او همچنین از پذیرفتن نتایج تحقیقات آژانس‌های اطلاعاتی مبنی بر دست داشتن روسیه در حمله سایبری به رایانه‌های کمیته ملی حزب دموکرات سر باز زد و البته مهم‌تر از همه، ترامپ و حامیانش بارها جریان‌های رسمی رسانه‌یی را به‌طرز ناامیدکننده‌یی مغرضانه خواندند.

محصول مستقیم حمله تمام‌عیار به نهادهای دموکراتیک در ایالات‌متحده، بریتانیا و دیگر نقاط جهان چیزی جز ناتوانی در توافق بر سر اساسی‌ترین واقعیت‌ها نیست و این دقیقا جایی است که دموکراسی‌ها به سوی چالش‌های جدی حرکت می‌کنند. در ایالات‌متحده یک فروپاشی تشکیلاتی و نهادی به معنای واقعی کلمه دیده می‎شود که به موجب آن گروه‌های ذی‌نفع قدرتمند قادر هستند از طریق سیستمی مبتنی بر کارزارهای مالی نامحدود از خودشان حفاظت کنند. منشأ اصلی این فروپاشی کنگره است، پس مردم معمولی حق دارند ناراحت باشند.

گرچه کارزارهای انتخاباتی ایالات‌متحده به سوی ایجاد این باور عمومی حرکت کرد که همه‌چیز قلابی یا سیاسی شده و اینکه پیروز نشدن کاندیدای موردنظر شما نتیجه توطئه استادانه‌یی طرف مقابل بوده است؛ اما نتیجه باور به فاسد بودن تمام نهادها و تشکیلات (سنتی) چیزی جز ایجاد بن‌بست بی‌اعتمادی در جهان نخواهد بود. دموکراسی امریکایی و تمام دموکراسی‌ها بدون باور امکان نهادهای بی‌طرف زنده نخواهند ماند، در عوض آنچه جایش را خواهد گرفت تقابل‌های حزبی-سیاسی است که به تمام جنبه‌های زندگی نفوذ خواهد کرد.

مشاهده صفحات روزنامه

ارسال نظر