گروه جهان
«در روزهای آینده، احتمال دارد چین به ائتلاف شرق در سوریه بپیوندد و با کشورهای روسیه، ایران، عراق و سوریه، برای مبارزه با گروه تروریستی داعش همراه شود.» این پیشبینی محمدالله حیدری، سفیر پیشین افغانستان در دمشق است.
این دیپلمات سابق افغانستانی در حالی از احتمال پیوستن چین به ائتلاف شرق علیه داعش در سوریه خبر داده که موسسه تحقیقاتی کارنگی نیز در گزارشی با اشاره به حملات روسیه علیه داعش و پررنگتر شدن نقش مسکو در خاورمیانه از افول نفوذ غرب در خاورمیانه و شمال آفریقا سخن گفته است. در این گزارش آمده است:
آغاز حملات هوایی اخیر روسیه علیه مخالفان در سوریه یادآور واقعیت افول نفوذ غرب در خاورمیانه و شمال آفریقاست. در افغانستان قدرت نظامی روبهرشد مبارزان طالبان که هماکنون در نبردی علنی با نیروهای امنیتی افغانستان به سر میبرند، ناتوانی ناتو را در این کشور آشکار کرده است. افغانستان از هنگام خروج نیروهای ائتلاف از این کشور در دسامبر ۲۰۱۴ ـ پس از اتمام وظیفهیی ۱۱ساله در آنجا ـ به سوی جنگ دیگری فرو میغلتد. در عینحال تصمیم امریکا برای خروج از عراق در دسامبر ۲۰۱۱، هنگامی که منافع فرقهگرایانه دولت بغداد را زمینگیر کرده بود و نیروهای امنیتی برای یورش بعدی داعش آمادگی نداشتند،عراق را به ورطه جنگ دیگری سوق داد. همچنین لیبی را فراموش نکنیم؛ کشوری که ناتو در مارس ۲۰۱۱ برای رهایی بخشیدن این کشور از شر معمر قذافی، رهبر اقتدارگرایش به لیبی حمله کرد. اما ناتو به فردای پس از سقوط دولت قذافی نیندیشید. شمار کثیری از قبایل رقیب، نیروهای اسلامگرا و اندکی افراد دموکرات منش حقیقی خلأ قدرت را در آنجا پر کردند. اما دولتسازی نه برای آنها و نه برای ناتو در اولویت نبود. در حال حاضر ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا با سه حقیقت ناخوشایند
مواجه شدهاند:
ناتوانی در دولتسازی
مساله نخست، ناتوانی اروپا و همچنین امریکا در دولتسازی است. مساله دوم، تاثیر پرسشبرانگیز بهکارگیری قدرت سخت است. مساله سوم کنارهگیری از جنگهاست: میلیونها پناهجو از مناطق جنگزده گریزان هستند. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۳ بیش از 3میلیارد یورو (۳.۳ میلیارد دلار) تسهیلات برای توسعه و کمک انساندوستانه در اختیار افغانستان قرار داد. افغانها در آن هنگام میتوانستند در خصوص تعداد دخترانی که برای نخستینبار وارد مدرسه میشدند و تعداد زنانی که هماکنون مشغول کار بودند به خود مباهات کنند اما نه اتحادیه اروپا و نه ایالات متحده قادر به ایجاد نهادهای دولتی نیرومندی نبودند که بتواند برخی از این مزایا را حفظ کند. ایجاد این موسسات مستلزم سالها تعهد بود که غرب برای تقبل آن رغبتی از خود نشان نداد.
خلأ امنیتی در افغانستان، عراق و لیبی
در حال حاضر ترکیب عمیقا ریشهدار فساد، سنتها، رقابت قومی و نیروهای طالبان افغانستان را فلج کرده است. بهطوری که وقتی قرار شد حضور نظامی غرب در افغانستان به ماموریت آموزشی در این کشور محدود شود، گروههای مسلح به سرعت وارد عمل شدند تا از خلأ امنیتی آینده بهرهبرداری کردند. این مساله در مورد عراق نیز صدق میکند. اشغال نظامی عراق در سال ۲۰۰۳ بهرهبری امریکا نهادهای دولتی زمان صدام حسین را در این کشور کاملا نابود کرد. این نهادها در دوران پس از صدام نیز بازسازی نشدند و خلأ ناشی از نبود آنها همچنان پابرجا ماند. در لیبی هم همین داستان تکرار شد.
دوگانه قدرت سخت و قدرت نرم
تاثیرگذاری قدرتنرم مساله دوم به شمار میرود. بهکارگیری ابزارهای نظامی تنها زمانی با موفقیت همراه است که به دنبال آنها یک راهبرد دولتسازی درازمدت با هدف حمایت و نهادینهکردن دموکراسی وجود داشته باشد. این همان مهمی است که در آلمان و ژاپن پس از سال ۱۹۴۵ اتفاق افتاد. تعهد ایالات متحده در آنجا تمامعیار بود. مسلما جنگ سرد نقش بسزایی در متقاعد کردن امریکا در رابطه با نیاز راهبردی برای به بار آوردن ثبات در اروپای غربی و ایجاد دموکراسی در آلمان و ژاپن ایفا کرد. چنانچه ایالات متحده از دولتسازی چشمپوشی کرده بود، قدرت سخت امریکا بر باد میرفت. این کشور خسارات هنگفتی به ثبات، رفاه و توانایی اروپای پس از جنگ برای دفاع از خود در مقابل اتحاد جماهیر شوروی وارد میکرد. بهطور خلاصه کشورها بدون دوگانه «قدرت سخت و سیاست بلندمدت قدرت نرم» شانس اندکی یا هیچ شانسی برای پابرجا بودن ندارند. در همین راستا، از نظر بازسازی نهادهای دولتی حملات هوایی روسیه علیه مخالفان مسلح بشار اسد (چون داعش) با فردای پس از جنگ ارتباطی چندانی ندارد. مسلما تصمیم ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه برای مداخله نظامی در سوریه ممکن است به تکرار خطای
۱۹۷۹ بینجامد، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی افغانستان را به اشغال خود درآورد.
خودفریبی دولتهای اروپایی
بهگزارش اندیشکده اشراف، نهایتا هماکنون اروپا پس از اردن، لبنان و ترکیه در حال جمعآوری تکههای این مخاطرات نظامی است. پناهجویان دقیقاً به این دلیل که نهادهای دولتی کارآمد و پایداری وجود ندارند به سوی اروپا سرازیر شدهاند. این در حالی است که برخی از کشورهای اروپایی بر این باورند (یا حداقل امیدوارند) که عملیات هوایی روسیه در سوریه در نهایت به موج پناهجویان خاتمه دهد. اما واقعیت این است که این دولتهادر حال فریب دادن خود هستند. واقعیت این است دولتهای اروپایی در سیاست خارجی، امنیتی و گسترش سیاستهای مساعدتیشان دچار ضعف مفرطی هستند و همین مساله نفوذ آنان را در خاورمیانه و شمال آفریقا بهشدت تحت تاثیر قرار داده است. (همین کاهش نفوذ زمینه را برای پیشروی روسها در سوریه و خاورمیانه فراهم کرده است.)