در رابطه با عوامل موفقیت یا شکست کسب و کارها در ایران بحثهای متعددی چه از سوی صاحبان کسب و کارها و چه از سوی مسوولان و کارشناسان عنوان میشود. شکست کسب و کارها در ایران به ویژه طی سالهای اخیر و با رکود اقتصادی که دامنگیر کشور شد، درجه آسیبپذیری این رده فعالیت را بیشتر نمایان کرد. به طور عمده در رابطه با علل شکست کسب و کار در ایران عواملی همچون موانع قوانین دست و پاگیر، ناتوانی در تامین مالی، رکود و شکست بازار در درجه نخست به ذهن میرسد اما راهحل فراگیری برای ریشهدار کردن پایههای کسب و کار در ایران عنوان نمیشود. اغلب راهکارها به حمایت بیشتر دولت، ارائه تسهیلات بانکی یا تسهیل قوانین کسب و کار محدود میشود. اما ماهیت کسب و کارها و مشکلات بنیادین آنها که اغلب هم داخلی است کمتر مورد بحث قرار میگیرد. بنابراین برای گریز کسب و کارها از شکست، بهتر است نگاهها را در درجه نخست به ماهیت کسب و کارها معطوف کنیم و موانعی در درون این مجموعهها را جستوجو کنیم. این رویکرد حداقل این امکان را فراهم میآورد فارغ از اقداماتی که دولتها در این زمینه انجام میدهند، بتوانیم کسب و کارهای ایمن و مقاومتر در برابر تکانهای
اقتصاد و به تبع آن بازار ایجاد کنیم. البته سهم دولت و سیاستگذار در تسهیل فرآیند کسب و کار غیرقابل انکار است اما آیا همه شکستهای کسب و کار در ایران از سوءمدیریت دولتها و نبود ساختار حمایتی قوی پدید میآید؟ نگاهی ساده به پروژههای نیمهتمام، فعالیتهای ورشکسته و کسب و کارهای تقلیلیافته نشان میدهد که بخش مهمی از مشکلات در درون این مجموعهها رقم خورده است. این مشکلات طیفی از نبود وجود تیم مدیریتی قوی، فقدان برنامه کسب و کار جامع، ناتوانی در یافتن بازار و... را شامل میشود که در نهایت به شکست کسب و کار منجر میشود.
در چنین شرایطی حتی حمایت دولتها هم نمیتواند راه گریز کسب و کارها از شکست باشد. تجربه سالهای متمادی هم نشان داده است، حمایت دولتها در قالب ارائه تسهیلات به تنهایی نتوانسته است کسب و کارها را قدرتمند کند و حتی با گذر زمان وضعیت آنها نامساعدتر هم شده و با انبوهی از بدهیها در نهایت تن به ورشکستگی دادهاند. دلیل آن هم این است که دولت به طور خاص اولویتبندی یا بررسیهای دقیقی برای ارائه بستههای حمایتی به صاحبان کسب و کار نداشته است. بنابراین در بهترین شرایط بدون عارضهیابی علل مشکلات کسب و کارها به ارائه تسهیلات بسنده کرده است. به عنوان نمونه در شرایطی که نبود تیم مدیریتی قوی در نهایت به شکست کسب و کار منجر شده است، چگونه میتوان با ارائه تسهیلات آن را ایمن کرد؟ وقتی کسب و کاری مطالعات بازار را پیش از آغاز به فعالیت به دقت انجام نداده و در بازاری اشباع شده اقدام به فعالیت کرده است، آیا حمایت دولت میتواند گره از مشکل باز کند؟ مسلما خیر.
البته این به معنای نفی حمایت دولت از کسب و کارها نیست اما این حمایتها تنها در صورتی معنا پیدا میکند که کلید حل مشکل تنها و تنها در دست دولت باشد. علاوه بر این دولتهای مختلف در ایران هیچگاه سازوکار واحدی برای حمایت از کسب و کارها نداشتهاند و هر دولت به فراخور اهداف خود به موضوع کسب و کار پرداخته است. دولتی که در پی بالا بردن آمار رشد اقتصادی بوده، بنگاههای کلان را مورد توجه قرار داده اما دولتی دیگر که به دنبال ثبت آماری در اشتغال بوده به بنگاههای کوچک بیشتر توجه کرده که این توجه هم الزاما به رشد اشتغال منجر نشده است بلکه به صورت مقطعی آمار جابهجا شده اما در ادامه مسیر به دلیل نبود سازوکاری مشخص برای حمایت بنگاهها، کسب و کارهای کوچک با بیشترین آسیبپذیری در ردیف نخست سقوط در سراشیبی قرار گرفتهاند. بنابراین در چنین شرایطی نمیتوان کسب و کار را متوقف کرد و منتظر ماند تا دولتی با سازوکار مدون در زمینه کسب و کار از راه برسد و نقش منجی را ایفا کند. بهترین گزینه شاید ایمنسازی درونی کسب و کارها باشد تا دست کم مشکلاتی که حل آنها توسط صاحبان کسب و کار میسر است از میان برداشته شود.
گرچه شرایط کسب و کار در ایران همواره پرفراز و نشیب و سخت بوده اما در میان کسب و کارهای متعدد میتوان کسبوکارهای نوپا یا «استارتاپ»هایی را هم یافت که در همین شرایط اقتصادی توانستهاند در مدت کوتاهی به سودآوری قابل توجه دست پیدا کنند به خوبی در اقتصاد جولان دهند و حتی جایگاه خود را در سطح جامعه تثبیت کنند. با مشاهده عملکرد«استارتاپ»های موفق، این سوال در ذهن ایجاد میشود که چگونه در شرایطی که سایر کسب و کارها به شکست تن دادهاند «استارتآپها توانستهاند با ایدههای خلاقانه و بهرهگیری از فناوری روز به سودآوری برسند. نمونه این دست «استارتآپ»ها در ایران هم وجود دارد و از آنها به عنوان کسب و کارهایی موفق یاد میشود. بنابراین بررسی الگوی «استارتآپ»های موفق میتواند راهحلهای جالبی برای باز کردن گره کور کسب و کار در ایران ارائه دهد.
عوامل مختلفی برای موفقیت یک «استارتآپ» ذکر شده است. یکی از جدیدترین و جالبترین تحقیقات در همین زمینه توسط بیل گراس، بنیانگذار موسسه «Idealab» انجام شده است. گراس 5 فاکتور کلیدی را در نظر گرفته و اثر هر کدام از آنها در میزان موفقیت «استارتآپ»ها بررسی کرده است. این 5 فاکتور عبارتند از ایده، تیم، طرح کسب و کار، تامین سرمایه و زمانبندی. با بررسی بیش از 200شرکت مختلف و تاثیر هر کدام از موارد یاد شده در میزان موفقیت «استارتآپ» نتایج قابل تاملی به دست آمده است. در میان این 5 عامل زمانبندی با ضریب اهمیت 42درصدی جایگاه نخست را دارد. پس از آن تیم با ضریب اهمیت 32درصدی در رده دوم قرار دارد. ایده با ضریب اهمیت 28درصدی در رده سوم و طرح کسب و کار و تامین سرمایه به ترتیب با ضرایب اهمیت 24درصد و 14درصد در رده چهارم و پنجم قرار گرفتهاند. این نتایج بسیار قابل تامل هستند. اگر از افراد مختلف در رابطه با علل موفقیت یک «استارتآپ» سوال شود به احتمال قوی مواردی همچون تامین سرمایه یا ایده خوب را در اولویتهای بالاتری قرار خواهند داد.
این درحالی است که زمان درست ورود به کسب و کار بالاترین تاثیر را در موفقیت یک کسب و کار دارد و تامین سرمایه در پایینترین رده قرار دارد. در این رابطه بد نیست نگاهی به یکی از «استارتاپ»های موفق که در زمینه حمل و نقل عمومی خدمات ارائه میدهد، بیندازیم. این «استارتآپ» که نسخه ایرانی «اوبر» است، یک سرویس حملونقل مبتنی بر اینترنت را فراهم آورده است. این «استارتآپ» درست در زمانی وارد بازار شد که نیاز به حمل و نقل ایمن، آسان، سریع و ارزان دغدغه همه روزه ساکنان پایتخت بود. بنابراین صاحبان این ایده با شناسایی زمان درست ورود به این بازار، از زیرساختهای ارتباطی به خوبی بهره بردند و توانستند به عنوان کسب و کاری موفق خود را تثبیت کنند. البته به طور قطع از نقش کلیدی سایر عوامل یاد شده یعنی تیم، ایده، طرح کسب و کار و سرمایه نمیتوان به سادگی رد شد اما اهمیت هیچ کدام از آنها مانند زمانبندی نیست.
شاید با شناخت این عامل بهتر بتوان شکست انبوهی از کسب و کارها را در ایران ریشهیابی کرد. مجوزهای انبوهی که تنها در حوزههای خاصی اخذ شدهاند، پروژههای ناتمامی که در میانه راه ناکام ماندهاند و کسب و کارهایی که استقامت کافی در برابر آسیبها را نداشتهاند شاید از همان ابتدا اهمیت زمانبندی صحیح برای ورود به بازار را به درستی درک نکرده باشند. به طور معمول همواره تامین مالی به عنوان مهمترین دغدغه صاحبان کسب و کار در ایران عنوان میشود. اما در رابطه با تامین سرمایه که دغدغه بسیاری از کارآفرینان نوپاست درحال حاضر شرکتهایی وجود دارند که روی «استارتآپ»ها سرمایهگذاری میکنند و تامین مالی آنها را بر عهده
میگیرند.
در عین حال هر چند طرح کسب و کار اهمیت بالایی در موفقیت یک «استارتآپ» دارد اما شرکتهای زیادی وجود دارند که حتی بدون داشتن یک طرح کسب و کار بسیار قوی در رابطه با مشتری، محصول، بازار، جریان نقدینگی و... موفق شدهاند؛ چراکه در ادامه بازار و مشتریان «استارتآپ» آن را به سوی یک کسب و کار با طرح مشخص سوق میدهند! از نگاهی دیگر داشتن یک ایده خوب با ضریب اهمیت 28درصدی در رده سوم 5 عامل موفقیت یک «استارتآپ» قرار دارد و اهمیت آن به نسبت زمانبندی و حتی تیم کمتر است. این موضوع هم تاییدکننده این مطلب است که شانس موفقیت یک ایده متوسط در زمان درست، بالاتر از شانس موفقیت یک ایده عالی ولی در زمان نامناسب است. بنابراین با در نظر گرفتن موارد یاد شده به نظر میرسد نقطه شروع راهاندازی یک «استارتآپ» که شانس موفقیت بالایی دارد، نگاه کردن به روندهای بازار و آگاه شدن از نیازهای مشتریان است تا در نتیجه آن بتوان در زمانی صحیح، کسب و کاری را راهاندازی کرد که پاسخ صحیح به نیازهای مشتریان بدهد.