12سال نشست و مذاکره درنهایت به ایستگاه پایانی خود رسید و به گواهی اکثر قریب به اتفاق کارشناسان مهمترین دستاورد این مذاکرات از نظر اقتصادی رفع تحریم است. انتظار عمومی بر این است که لغو تحریمها منجر به گشایش مشهود در گره اقتصاد و معیشت جامعه شود، البته این انتظارات در ابعاد و جنبههای مختلف با درجات متفاوت بر اقتصاد تاثیر میگذارند.
مساله مهم اما مدیریت این انتظارات است که اگر به خوبی کنترل شود میتواند موجب رونق باشد و اگر نتوانیم آن را کنترل کنیم، امکان طغیان و جاری شدن سیل وجود دارد. ناگفته نماند تنها کمتر از یک سوم از مردم میزان تحقق انتظارات خود از اقتصاد را کم احساس میکنند. سنگ بنای انتظارات بر پایه پیشبینی آینده است. مهمترین اصل در سرمایهگذاری پیشبینی بازدهیهای آتی است. ریسک و نااطمینانی در برابر بازدهی مورد انتظار دوره سرمایهگذاری محسوب میشوند. تفاوت ریسک و نااطمینانی به روشنی نمایشدهنده نوع رفتار جامعه ماست.
ریسک خطری است که انتظار میرود و احتمال وقوع آن خطر قابل محاسبه است، اما نااطمینانی نه تنها قابل اندازهگیری نیست بلکه قابل شناسایی هم نیست. در فضای نااطمینانی درواقع نمیدانیم قرار است چه اتفاقی بیفتد. اگر فعالان محیط کسبوکار و سرمایهگذاران را به مبارزانی در صحنه نبرد اقتصادی کشور تشبیه کنیم، باید گفت که آنها برای حمله و دفاع و هر حرکتی نیازمند بررسی اطلاعاتاند هر مبارزی که وارد میدان میشود و یک باخت را پذیرفته و حتی در محاسباتش احتمال آن را اندازه گرفته است همچنین ریسک جراحت و لطمات یا حتی مرگ را مشخص کرده و سپس باتوجه به نقاط ضعف و قوت خود و رقیب پا به میدان مبارزه گذاشته است، اما مبارزی که نمیداند قرار است با چه کسی مبارزه کند آیا تن به مبارزه میدهد؟ این فضا گویای نااطمینانی است، زیرا هیچ افقی نسبت به آینده در آن وجود ندارد. شرکت در مبارزه نوع اول به درجه ریسک گریزی افراد بستگی دارد. اما تمایل به شرکت در مبارزه دوم، چیزی جز دیوانگی نیست. تصمیم عقلایی عدم شرکت در چنین مبارزهیی است و مردم در کشور ما دقیقا تصمیم عاقلانه را اتخاذ میکنند.
در شرایط فعلی اعتماد به سازوکارهای تشکیلدهنده بازار ازبین رفته است. این مهم با افزایش ریسک سرمایهگذاری تفاوت دارد، زیرا اگر فقط ریسک در تصمیمگیری اثر داشت؛ بازدهیها تا حد خیلی زیاد تحریککننده بودند اما در شرایط نا اطمینانی همهچیز متوقف میشود، درست شبیه بازار سرمایه کشور پس از مذاکرات هستهیی! در این شرایط حتی احتمالات نیز کار نمیکنند و انتظار هر چیزی میرود، درواقع اینگونه نیست که دو راه وجود داشته باشد و احتمال هر کدام مقداری خاص باشد.
البته انتظارات در بازار سرمایه به سرعت روی داده و اثر خود را میگذارند، اما در سایر بازارها این انتظارات بهدلیل موانع و محدودیتهای نهادی به کندی اثر گذاشته و قبل از نتیجه آشکار میشوند. توهم پولی همان انتظارات قیمتی نیروی کار نسبت به درآمدهایش است. انتظارات قیمتی یا به عبارت صحیحتر انتظارات تورمی، یکی از مهمترین موضوعات در این بخش محسوب میشود، این انتظارات بهشدت به رفتار افراد در مصرف، پس انداز و تصمیمگیری برای اشتغال موثرند. وقتی انتظارات تورمی بسیار بالا باشند، انگیزهیی برای فعالیتهای تولیدی وجود ندارد و مردم برای کسب منفعت نهایتا به فعالیتهای سفته بازی روی میآورند. ولی وقتی حتی ندانیم که این انتظارات چگونهاند، مردم چه کار خواهند کرد؟ جامعه براساس اتفاقات حال، پیوسته به تصحیح خطاهای گذشته دست میزند. اگر اتفاقات حال حتی مبهمتر از گذشته باشند، آن وقت تصحیح خطا بر چه اساسی باید صورت گیرد.
در کل بدون وجود ثبات و عدم اعتماد اصلا تصمیمگیری اتفاق نمیافتد که بخواهیم آن را با سیاستهای خود مهندسی کنیم. این موضوع در حال حاضر باید برای دولتمردان ثابت شده باشد که مشکل کشور ما در عدم توسعه، شبیه مشکلات ساده عنوان شده در متون کلاسیک اقتصادی، از کمبود عوامل تولید مثل کار و سرمایه نشأت نگرفته است. بلکه کمبود و اعتماد میان مردم و دولت و گسست اجتماعی باعث شده تا هیچ ارتباطی ایجاد نشود وگرنه میلیونها نیروی کار تحصیلکرده بیکار، حجم وسیع ماشینآلات و تجهیزات درکارخانههایی که با یک چهارم توان و ظرفیت خود تولید میکنند، نقدینگی بیهمتایی که در چند سال گذشته به اقتصاد تزریق شده، هدفمندی یارانهها و موارد بسیار دیگر منجر به تغییر در کنش فعالان میشدند.
اگر واقعا بهدنبال تغییر در جریان فعلی اقتصاد هستیم، باید امید را به شکل واقعی به جامعه تزریق کنیم.
و در آخر قبل از آنکه به فکر سرمایهگذار خارجی یا گشایش درهای تجاری یا کانالهای ارتباطی باشیم باید غرور جریحهدار شده یک نسل را التیام دهیم. در غیر این صورت، در آینده شاهد خواهیم بود که نه روند مهاجرت و فرار مغزها کند خواهد شد و نه این مهم منجر به سرمایهگذاری بیشتر خواهد شد. امید است بر اساس قانون اساسی کشور، هر فرد باید با یک نوبت کار کردن درآمد لازم را برای زندگی به دست آورد.