گروه گفتوگو
اندیشکدههای امریکایی که عمدتا با پول سرمایهداران امریکایی فعالیت میکنند در تحلیلهای خود به نوعی رفتار میکنند که بیشتر منافع کشور امریکا و همپیمانان آن حفظ شود. به همین جهت«تعادل» بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، تنها صرف آشنایی مخاطبان با نوع فکر و تحلیلهای آنها اقدام به انتشار این مطالب میکند.
سقوط قیمت جهانی نفت بدون شک عرصه سیاست خاورمیانه را تحت تاثیر قرار داده است، زیرا بسیاری از دولتهای منطقه برای تامین منابع مالی مورد نیاز خود و بهطور کلی سرپا نگاهداشتن اقتصادشان به نفت وابسته هستند. آیا کاهش اخیر قیمتها به بروز دگرگونی در داخل و وقوع جنگ در منطقه منجر خواهد شد؟ آیا کاهش قیمت نفت بخشی از بازی قدرت عربستان دربرابر رقبای منطقهیی خود است؟
مرکز دوحه اندیشکده بروکینگز در گزارشی به قلم «افگریگوریگاس» به بررسی دلایل و پیامدهای سقوط قیمت نفت و نقش بازیگران اصلی منطقه یعنی عربستان، ایران، روسیه و امریکا در کاهش قیمت نفت پرداخته است.
«افگریگوریگاس» در این گزارش به تجزیهوتحلیل تاثیرات منطقهیی سقوط قیمت نفت پرداخته است. وی استدلال میکند که عربستان تنها زمانی گزینه کاهش تولید جهت جلوگیری از سقوط قیمتها را مدنظر قرار میدهد که دیگر کشورهای تولیدکننده نفت نیز به این کشور بپیوندند. «گاس» همچنین معتقد است که کشورهای وابسته به نفت جز برخی موارد استثنایی عملاً باثباتتر از کشورهایی هستند که نفت تولید نمیکنند و این امر ازجمله در دورههای زمانی که قیمت نفت کاهش مییابد نیز صادق است.
«گاس» با نگاه به خاورمیانه الگویی را شناسایی میکند که براساس آن کشورهای تولیدکننده نفت در منطقه هنگام مواجهه با قیمت پایین نفت بهجای بحثوجدل با یکدیگر دست به مذاکره و توافق بر سر کاهش تولید میزنند. وی تاکید میکند که اگر ایران، و شاید روسیه، بر سر یک توافق نفتی با عربستان مذاکره کنند در آن صورت امریکا باید چنین گفتوگوهایی را تشویق کرده و آماده بسط و گسترش اینگونه گفتوگوها باشد، بهگونهیی که بیشترین مسایل و موضوعات راهبردی منطقه در مذاکرات گنجانیده شوند.
تاثیر کاهش درآمد نفت
بسیاری از کشورهای منطقه در راستای تامین منابع مالی مورد نیاز دولتهای خود و بهطور کلی سرپا نگاهداشتن اقتصاد خود به نفت وابسته هستند. روسیه که تلاش دارد تا نفوذ منطقهیی خود را پس از دو دهه وقفه در پی سقوط اتحاد جماهیر شوروی بار دیگر احیا کند نیز بهشدت به نفت وابسته است. در کمترین حالت، کاهش درآمدها درواقع هزینههای یک سیاست منطقهیی پرخاشگرانه را برجسته میسازد. این سیاست میتواند حمایت ایران از عواملی نظیر حکومت بشار اسد در سوریه و حزبالله در لبنان یا کمک چندمیلیاردی عربستان و دیگر حکومتهای سلطنتی حوزه خلیجفارس به دولت سیسی در مصر باشد. سقوط قیمتها همچنین کشورهای تولیدکننده نفت را با چالشهای سیاسی در داخل مواجه میسازد، زیرا در راستای برطرف کردن نیازهای جمعیت در حال رشد خود به درآمدهای فزاینده نیاز دارند.
در این راستا میتوان به بروز مشکلات جدی در سطح داخلی و منطقهیی بهدنبال کاهش شدید قیمت نفت در گذشتههای نهچندان دور اشاره کرد. قیمت نفت در اواسط دهه۱۹۸۰ نیز سقوط کرد و از حدود ۳۰دلار در هر بشکه در ابتدای این دهه به کمتر از ۱۰دلار در هر بشکه در سال۱۹۸۶ رسید. بحران سیاسی که در پی کاهش درآمدها در الجزایر بهوجود آمد، درنهایت به پیروزی اسلامگرایان در انتخابات، وقوع کودتای نظامی، و بروز یک جنگ داخلی بیرحمانه منجر شد که تا دهه۱۹۹۰ ادامه یافت. تجاوز سال۱۹۹۰ صدامحسین به کشور نفتخیز کویت نیز حداقل تا حدودی به تمایل صدام جهت افزایش درآمدهای عراق در پی بروز مشکلات مالی و بیثباتی سیاسی در داخل این کشور نسبت داده شده است.
سقوط قیمت نفت؛ وقوع جنگ؟
آیا سقوط اخیر قیمت نفت باعث بروز آشوبهای داخلی و وقوع جنگ در منطقه خواهد شد؟ چنین چیزی بسیار نامحتمل است. هنگام اندیشیدن به نمونههای پیشین سقوط قیمت نفت مثالهای بارزی از اینگونه رویدادهای شگرف بهراحتی به ذهن متبادر میشوند، اما واقعیت آن است که تعداد بسیار کمی از کشورهای تولیدکننده نفت در طول فرآیند سقوط قیمت نفت عملا تغییر حکومت را تجربه کردند و احتمال وقوع جنگ نیز در زمان بالا بودن و پایینبودن قیمت نفت یکسان است. پیامدهای ژئوپلیتیکی سقوط اخیر قیمت نفت احتمالا بسیار ناچیز است.
قیمت پایین نفت و میز مذاکره
شرایط مالی دشوار همه کشورهای صادرکننده نفت شاید باعث شود تا از تنشهای موجود میان آنها کاسته شود، زیرا آنها بهدنبال راههایی جهت همکاری با یکدیگر و تقویت قیمت نفت هستند. چنین الگویی در موارد پیشین سقوط قیمت نفت مشاهده شده است. قیمت پایین نفت شاید باعث شود ایران، عربستان، و روسیه در ارتباط با مساله نفت بر سر میز مذاکره بنشینند و هرگونه توافقی که توسط آنها صورت گیرد بهطور کلی میتواند از میزان تنشهای ژئوپلیتیکی و فرقهیی در خاورمیانه بکاهد. البته در این زمینه هیچ تضمینی وجود ندارد. شدت نزاع در سوریه و تنشهای فرقهیی در منطقه که از جنگ در سوریه نشأت گرفتهاند را نمیتوان بیاهمیت شمرد. اما این احتمال وجود دارد که همه بازیگران درگیر در این بازی منطقهیی بهدنبال کاستن از شدت تنشها باشند، زیرا کاهش قیمت نفت بر همه آنها فشار آورده است. این امر میتواند دریچهیی روی دیپلماسی خلاقانه باز کرده و مذاکرات نفتی را به مدیریت بحران در منطقه پیوند زند؛ فرآیندی که واشنگتن باید آماده بهرهبرداری از آن باشد.
سقوط قیمت نفت؛ سیاست یا اقتصاد؟
این عنوان البته با یک دوگانگی ساختگی همراه است. عوامل بنیادین بازار و تصمیمات دولتی هر دو نقش مهمی در توجیه چرخش اوضاع بازار نفت ایفا میکنند. اما همواره تمایل جهت یافتن تنها یک دلیل برای پدیدههای پیچیده وجود دارد و بازار نفت نیز از این قاعده مستثنا نیست. یکی از نکاتی که در آنالیزهای صورتگرفته درباره سقوط قیمت نفت در سال۲۰۱۴ تکرار شده، این است که سیاست تولید نفت عربستان عامل اصلی اشباع بازار نفت است. براساس استدلال مربوطه، ریاض نقش یک «تولیدکننده تنظیمگر» را ایفا میکند که در تلاش جهت ممانعت از سقوط قیمتها از تولید خود میکاهد. عربستان اینبار تولید خود را کاهش نداد، زیرا کاهش قیمتها بیش از آنکه به ریاض ضربه بزند بهزعم عربستان به ایران، و همچنین به روسیه ضربه میزند. بنابراین، مسوولیت اصلی سقوط قیمت نفت در سال۲۰۱۴ را میتوان به سیاست خارجی ریاض نسبت داد.
کسانی که تئوری ژئوپلیتیکی را مطرح کردهاند این نکته را انکار نمیکنند که نیروهای بازاری باعث کاهش قیمت نفت شدهاند. عربستان بهتنهایی نمیتواند باعث اشباع بازار نفت یا کمبود عرضه شود. افزایش تولید نفت در امریکای شمالی و کندی نرخ رشد مصرف نفت در چین در سالهای اخیر موید هرگونه توجیه منطقی ارایهشده برای وضعیت فعلی بازار هستند. تئوری فوقالذکر که عربستان را عامل کاهش قیمت نفت میداند همچون همه تئوریهای تکعلتی با برخی از واقعیتهای بارز همخوانی دارد. شکی نیست که عربستان دوست دارد شاهد کاهش قدرت ایران و روسیه باشد. ریاض از آنجا که از ذخایر ارزی ۷۰۰میلیارد دلاری برخوردار است در مقایسه با مسکو یا تهران بهتر میتواند بحران کاهش قیمت نفت را پشتسر بگذارد.
علل اصلی سقوط قیمتها در بازار نفت
مشکل تئوری ژئوپلیتیکی این است که با حقایق همخوانی ندارد. سقوط قیمت نفت که در ماه سپتامبر ۲۰۱۴ آغاز شد به خاطر افزایش تولید نفت عربستان شکل نگرفت. میزان تولید عربستان در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ یکسان بود. قیمت نفت در پایان سال ۲۰۱۳ بالای ۱۰۰دلار در هر بشکه بود. در طول سال ۲۰۱۳ تولید نفت امریکا به میزان بیش از یک میلیون بشکه در روز افزایش یافت. تشخیص دیرهنگام افزایش عرضه فراتر از تقاضای جهانی همچنین ذهنیتی که نیروهای بازاری را اغراقآمیز جلوه میدهد (در هر دو سوی عرضه و تقاضا) در واقع علل اصلی سقوط قیمتها در بازار نفت بودند، بازاری که متکی به گمانهزنی است.
رجوع به مساله ژئوپلیتیکی در محاسبات ریاض باعث میشود، مولفههای مهمتر مربوط به چگونگی تصمیمگیری عربستان درباره سیاست نفتی نادیده انگاشته شوند. پیشینه تاریخی که به سیاستگذاران حوزه نفت عربستان انگیزه میدهد، تجارب زیانبار اواسط دهه ۱۹۸۰ است نه روزهای پرجوش و خروش دهه ۱۹۷۰ که طی آن سخنان رمزآلود وزیر نفت این کشور میتوانستند باعث اوجگیری یا سقوط بازار شوند. قیمت نفت در ابتدای دهه ۱۹۸۰ رو به افول گذاشت و علت آن تبعات ناشی از افزایش ناگهانی قیمتها در دهه ۱۹۷۰ افزایش عرضه (در پی عرضه نفت گرانتر دریای شمال و شیب شمالی آلاسکا) و کاهش تقاضا بود. عربستان تلاش کرد تا با کاهش میزان تولید خود روند کاهش قیمت را متوقف کند. شرکای عربستان در اوپک متعهد شدند که درکنار عربستان از میزان تولید خود بکاهند اما به تعهد خود چندان پایبند نماندند. تا سال ۱۹۸۵تولید عربستان به کمی بیشتر از سه میلیون بشکه در روز کاهش یافت. تولید عربستان در سال ۱۹۸۰ نزدیک به10میلیون بشکه در روز بود. کاهش قیمت نفت و کاهش تولید بدان معنا بود که عربستان از بخشی از درآمدهای نفتی که یک دهه قبلتر به دست آورده بود، استفاده میکرد. این کشور جهت تامین
منابع مورد نیاز دولتی و اجرای سیاستهای قیممآبانه خود ذخایر مالی را
بهکار گرفت. در سال ۱۹۸۶ عربستان به این نتیجه رسید که در زمینه کاهش تولید رودست خورده است. حالا که دیگر کشورها نمیخواستند در راستای توقف روند کاهشی قیمت نفت از تولید خود بکاهند چرا عربستان باید این کار را میکرد؟ سعودیها شیر نفت را باز کردند و باعث شدند قیمت جهانی نفت به زیر ۱۰دلار در هر بشکه سقوط کند. از آن مقطع به بعد عربستان تنها هنگامی گزینه کاهش تولید در راستای جلوگیری از سقوط قیمت را مدنظر قرار میداد که دیگر تولیدکنندگان نفت نیز در این زمینه همکاری میکردند. سعودیها دیگر نمیخواستند در یک بازار رو به سقوط نقش تولیدکننده تنظیمگر را ایفا کنند.
آیا کشورهای نفتی به توافق میرسند؟
این اصل راهنما که عربستان از اواسط دهه ۱۹۸۰ به بعد همواره از آن تبعیت کرده در مقایسه با استدلال ژئوپلیتیکی که قبلا به آن اشاره شد، توجیه بهتری برای رفتار عربستان در سال ۲۰۱۴ قلمداد میشود. دیگر تولیدکنندگان بزرگ نفت نظیر روسیه و ایران مایل به کاهش تولید خود نبودند. عربستان هنگامی که با امتناع دیگر تولیدکنندگان مواجه شد، تمایل بیشتری پیدا کرد تا دیگر تولیدکنندگان نفت را به زحمت اندازد. اگر روسیه و ایران در موضع خود تجدیدنظر کرده و به عربستان پیشنهاد دهند که بهطور مشترک و به همراه کشورهای اوپک و غیراوپک در راستای تقویت قیمت نفت از میزان تولید نفت خود بکاهند آنگاه میتوان صحت و درستی استدلال فوق را به بوته آزمایش گذاشت. اگر رویه پیشین سعودیها که در بالا مورد بحث قرار گرفت قابل اعتماد باشد در آن صورت ریاض با وجود تردیدهای ژئوپلیتیکی نسبت به روسیه و سیاست خارجی ایران از چنین توافقی استقبال خواهد کرد.
اگر ریاض از سال ۲۰۱۲ و به دنبال برجسته شدن مساله سوریه در راستای کاستن از قیمت نفت تلاش کرده بود در آن صورت تئوری ژئوپلیتیکی درباره نقش عربستان در کاهش قیمت نفت از اعتبار بیشتری برخوردار میشد. برعکس سعودیها از قیمت بالای نفت در اوایل دهه ۲۰۱۰ بسیار خرسند بودند و از ظرفیت مازاد تولید خود جهت عرضه نفت بیشتر به بازار بهره نمیگرفتند.
اکنون هم که قیمت نفت پایین آمده سعودیها از ذخایر مالی عظیم خود استفاده میکنند و منتظرند ببینند که رقبا چهکار میکنند. آنها بدین طریق نه تنها بر ایران و روسیه بلکه همچنین بر تولیدکنندگان نفت در امریکای شمالی فشار میآورند. افزایش تولید پرهزینه نفت در امریکای شمالی نقش عمدهیی در سقوط بازار نفت در سال ۲۰۱۴ ایفا کرد. عربستان بدینترتیب بازی طولانی مدتی را آغاز کرده است به این امید که بازار تضعیفشده فعلی سرمایهگذاریهای کمتری را در امریکای شمالی انجام خواهد داد و در نتیجه از میزان تولید نفت در آن منطقه کاسته خواهد شد اما کاهش قیمت نفت برای سعودیها نیز دردسرساز شده است هرچند تاثیر آن بر عربستان کمتر از تاثیر آن بر روسیه و ایران است. اگر تهران و مسکو بر سر میز مذاکره با عربستان حاضر شوند در آن صورت خواهند دید که ریاض هم حاضر به معامله است البته به شرطی که هزینههای ناشی از کاهش تولید نفت میان طرفین تقسیم شود.
ایران و دورنمای بهبود جایگاه اقتصادی
به گزارش اشراف، ایران باوجود تاثیرات کاهش قیمت نفت همچنین از دورنمای بهبود جایگاه اقتصادی خود برخوردار است، البته به شرطی که مذاکرات با گروه 1+5 به حصول توافق بر سر برنامه هستهیی تهران و رفع تحریمهای بینالمللی وضعشده علیه این کشور منجر میشود. حکومت الجزایر نیز در تاریخ معاصر خود با چالشهای جدی مواجه شده است. با اینکه کاهش قیمت نفت و گاز باعث شده تا از درآمدهای الجزایر کاسته شود، اما این کشور از مازاد درآمد خود که در دهه۲۰۰۰ حاصل شد در راستای تقویت جایگاه مالی خود در سطح بینالمللی بهره گرفته است و در نتیجه نسبت بدهی این کشور به تولید ناخالص داخلی یک رقم معقول و منطقی است (۵/۱درصد تولید ناخالص داخلی برحسب بدهیهای خارجی و ۹درصد تولید ناخالص داخلی برحسب بدهی داخلی). درصورتی که قیمتها بهبود نیابند این کشور میتواند در راستای رفع نیازهای مبرم بودجهیی خود در طول چند سال آینده پول قرض کند. توضیحات فوق بدان معنا نیست که سقوط قیمت نفت بر عرصه اقتصاد در سه کشور ایران، عراق و الجزایر که تولیدکننده نفت هستند و با کمبود منابع مالی مواجهند تاثیری نمیگذارد. دولتهای بغداد، تهران و الجزیره باید با درآمدهای کمتر
سر کنند و این امر مهارتهای سیاسی و اقتصادی آنها را به چالش خواهد کشید. سقوط قیمت نفت باعث میشود تا مبارزه بغداد با داعش دشوارتر شود. دولت حسن روحانی باتوجه به کمبود منابع مالی باچالشهایی مواجه خواهد شد. سقوط قیمت نفت همچنین نخبگان سیاسی الجزایر را به چالش خواهد کشید آن هم درمقطعی که کسالت عبدالعزیز بوتفلیقه رییسجمهور این کشور باعث شده تا وی عملا نتواند کشور را اداره کند.
سقوط قیمت نفت و ثبات منطقه
آیا سقوط قیمت نفت منجر به وقوع جنگ در منطقه خواهد شد؟ بسیاری بر این باورند که قیمت پایین نفت در اواخر دهه۱۹۸۰ از علل اصلی تصمیم صدامحسین مبنی بر تجاوز به کشور نفتخیز کویت در سال۱۹۹۰ بود. برخی از لفاظیهای آن دسته از کشورهای تولیدکننده نفت که بیشترین آسیب را از سقوط اخیر قیمت نفت دیدهاند حتی کمی شبیه لفاظیهایی است که صدام در آستانه حمله به کویت مطرح میکرد. علی لاریجانی رییس مجلس ایران در ماه دسامبر۲۰۱۴ اظهار داشت که ایران «فراموش نمیکند که کدام کشورها برای کاهش قیمت نفت توطئه کردند». هیچکس شک ندارد که منظور وی در واقع عربستان بوده است. حسن روحانی رییسجمهور ایران نیز در همان ماه سقوط قیمت نفت را «توطئه سیاسی برخی کشورها علیه منافع منطقه» نامید. کسانی نیز در روسیه این اتهامات را علیه عربستان مطرح کردهاند. با این حال، این اعتراضها و انتقادها در مقایسه با لفاظیهای صدام در تابستان۱۹۹۰ چندان شدید نیستند و این امر نشان میدهد که احتمال نزاع آشکار میان کشورهای نفتخیز غنی و کشورهای نفتخیز فقیر بسیار کم است. صدامحسین از لحاظ تمایل نسبت به جنگ یک بازیگر منطقهیی منحصربهفرد به شمار میرفت. قیمت پایین
نفت شاید باعث تحریک صدام و تجاوز به کویت در سال۱۹۹۰ شده باشد، اما قیمت بالای نفت مانع آن نشد که وی در سال۱۹۸۰ به ایران حمله نکند. صدام در سال۱۹۹۰ شاید از لحاظ منطقی، هرچند به اشتباه فکر میکرد که قادر به تصرف کویت و مقاومت در برابر فشارهای بینالمللی جهت بازپس گرفتن آن است، اما شکی وجود ندارد که هرگونه حمله مستقیم به ایران، عربستان یا کشورهای کوچکتر خلیجفارس اقدام تلافیجویانه در پی خواهد داشت. بهعلاوه، ایران نه دارای مرز خشکی با کشورهای تولیدکننده نفت خلیجفارس است و نه دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس در بدترین حالت از ظرفیت دریایی کافی جهت حمله آبی- خاکی به ایران برخوردار هستند و همچنین رفتارهای منطقی در کنار اطلاع از توان نظامی ایران اجازه این فکر را به آنان میدهد.
موفقیت ایران در گسترش نفوذ منطقهای
ایران در زمینه گسترش نفوذ خود در منطقه بدون بهکارگیری نیروهای مسلح خود بسیار موفق عمل کرده است. راه انداختن جنگ بر سر قیمت نفت نهتنها بسیار مخاطرهآمیز است بلکه با سیاست خارجی جمهوری اسلامی همخوانی ندارد.
به جای وقوع جنگ منطقهیی بهخاطر سقوط قیمت نفت احتمال بیشتری میرود که کشورهای تولیدکننده نفت در منطقه بهدنبال توافق بر سر کاهش تولید باشند. چنین چیزی در رابطه با موارد پیشین سقوط نفت صادق بوده است:
پس از آنکه عربستان در تابستان۱۹۸۵ کاری کرد که دیگر کشورهای تولیدکننده نفت هم فشارهای ناشی از سقوط قیمت نفت را متحمل شوند ایران در جریان نشست اوپک در ماه آگوست ۱۹۸۶ با کاهش میزان تولید خود موافقت کرد و سازوکار جدید سهمیهبندی تولید اوپک را پذیرفت. این مهم باوجود تنشهای منطقهیی بسیار بالا در جریان جنگ ایران و عراق صورت گرفت آن هم در شرایطی که عربستان آشکارا از عراق در جنگ با ایران حمایت میکرد. کشورهای غیرعضو اوپک نظیر نروژ و حتی شوروی نیز بهطور غیررسمی متعهد به کاهش تولید خود شدند.
- در سال۱۹۹۸ قیمت نفت بار دیگر بهشدت سقوط کرد و اینبار از حدود ۲۰دلار در هر بشکه در سال۱۹۹۷ به زیر ۱۰دلار در هر بشکه در ماه دسامبر۱۹۹۸ رسید. سقوط قیمت نفت نتیجه تلفیق بحران مالی سال۱۹۹۷ آسیا با محاسبات اشتباه اوپک درباره میزان تقاضا برای نفت در سطح جهان بود، محاسباتی که به افزایش سهم تولید در سال۱۹۹۷ منجر شد. عربستان هدایت امور را برعهده گرفت و در ماه مارس۱۹۹۸ توافقی درراستای کاهش تولید نفت تدوین کرد که نهتنها اعضای اوپک بلکه کشورهای نروژ، مکزیک و عمان که عضو اوپک نبودند را هم دربر میگرفت و بر مبنای آن تولید روزانه نفت به میزان ۵/۱میلیون بشکه کاهش مییافت. با این حال، ایران نپذیرفت که از سهم تولیدش کاسته شود و همچنان به تولید نفت به میزان قبلی ادامه داد. از آنجا که قیمت نفت همچنان در حال کاهش بود عربستان در ماه مارس۱۹۹۹ توافق دیگری را درراستای کاهش تولید میان تولیدکنندگان عضو اوپک و غیرعضو اوپک منعقد کرد. اینبار ایران پذیرفت که از میزان تولید خود بکاهد. براساس توافق ماه مارس۱۹۹۹ تولید نفت به میزان دومیلیون بشکه در روز کاهش یافت. این کاهش تولید در کنار بهبود سریعتر از حد انتظار وضعیت تقاضا در آسیا و
تقویت وضعیت اقتصادی در امریکا به افزایش قیمت نفت به ۱۸دلار در هر بشکه در سال۱۹۹۹ کمک کرد. روسیه نیز در سال۱۹۹۹ پذیرفت که از میزان تولید خود بکاهد اما به وعده خود عمل نکرد. میانگین تولید نفت روسیه بین سالهای۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ به میزان بیش از 200هزار بشکه در روز افزایش یافت.
- در بحبوحه دوران شکوفایی بازار نفت در دهه۲۰۰۰ قیمت نفت در دو مقطع کوتاه رو به کاهش گذاشت. قیمت نفت در ماه آگوست ۲۰۰۶ از بشکهیی ۷۵دلار به بشکهیی ۵۰دلار در ماه ژانویه۲۰۰۷ کاهش یافت. عربستان در ماههای اکتبر و دسامبر۲۰۰۶ دو توافق را درراستای کاهش تولید نفت میان کشورهای عضو اوپک منعقد کرد که براساس آنها ایران با کاهش تولید نفت خود متناسب با میزان کاهش تولید دیگر کشورهای عضو اوپک موافقت کرد. در ماه جولای۲۰۰۷ قیمت نفت به بشکهیی ۷۰دلار بازگشت. در جریان بحران مالی جهانی در سال۲۰۰۸ نیز قیمت نفت رو به نزول گذاشت و از بشکهیی بیش از ۱۰۰دلار به بشکهیی ۳۹دلار در ماه ژانویه۲۰۰۹ کاهش یافت. یکبار دیگر عربستان هدایت امور را در دست گرفت و توافقاتی را درراستای کاهش تولید نفت اوپک در ماههای سپتامبر، اکتبر و دسامبر۲۰۰۸ منعقد کرد. همه این توافقات کاهش تولید نفت توسط ایران را نیز دربر میگرفتند. در همه این موارد باوجود وجود تنشهای ژئوپلیتیکی جدی میان عربستان و ایران اما کاهش قیمت نفت باعث شد تا این دو کشور دررابطه با تولید نفت با یکدیگر همکاری و تلاش کنند تا مانع سقوط قیمت نفت شده و قیمت را بالا ببرند. در جریان سقوط اخیر
قیمت نفت، ایران تا اینجای کار تمایلی نداشته که با کاهش تولید خود موافقت کند. با این حال، باتوجه به سابقه پیشین ایرانیها در این زمینه احتمال دارد درصورت پیگیری روندی منطقی در اتخاذ سیاستهای منطقهیی عربستان، تهران نیز در موضع خود تجدیدنظر کرده و با ریاض بر سر نوعی توافق کاهش تولید در درون اوپک به توافق برسد، حتی اگر میزان کاهش تولید ایران متناسب با میزان کاهش تولید ریاض نباشد. پیشاپیش علایمی مشاهده شدهاند که نشان میدهند روسیه درراستای ایجاد نوعی سازوکار کاهش تولید که کشورهای اوپک و کشورهای غیر عضو اوپک را در بر گیرد در حال نزدیکی به عربستان است. کاهش اخیر قیمت نفت بهجای آنکه باعث افزایش تنشهای منطقهیی شود شاید ایران و عربستان که دو رقیب ژئوپلیتیکی بهشمار میروند را مجبور کند تا صرفا بهخاطر منافع اقتصادی خود با یکدیگر همکاری کنند. روسیه نیز ممکن است خود را مجبور ببیند که به مذاکرات بپیوندند. با اینوجود این سوال باقی میماند که آیا مذاکرات یا حتی توافقات، بر سر مساله نفت میتوانند به اندازه کافی باعث بهبود روابط منطقهیی شوند بهطوری که مسایل امنیتی نظیر جنگ داخلی سوریه، نبرد با داعش و ناآرامیهای
سیاسی در یمن را بتوان در مذاکرات میان ریاض، تهران و مسکو گنجانید؟
سیاست امریکا، خاورمیانه و قیمت نفت
مگر آنکه ساکن تگزاس، داکوتای شمالی یا دیگر نقاط نفتخیز امریکا باشید، در غیر اینصورت باید گفت کاهش قیمت نفت بهنفع امریکاست. کاهش قیمت نفت از میزان هزینهکرد مصرفکنندگان امریکایی میکاهد، کسری تجاری را کاهش میدهد و بهطور کلی نقش یک مشوق اقتصادی را ایفا میکند. اگر این نگرانی وجود دارد که کاهش قیمت نفت تولیدکنندگان پرهزینه را از میدان بهدر و درنتیجه فرآیند بلندمدت تولید انرژی در امریکا را تضعیف کند یا اینکه به منابع هزینهبر انرژی که بر مبنای انرژیهای تجدیدپذیر نظیر انرژی بادی، خورشیدی و بیوماس استوارند خدشه وارد کند، اینگونه نگرانیها باید به کمک سیاستهای مالیاتی برطرف شوند نه با امید به اینکه قیمت جهانی نفت بالا خواهد رفت. دولت اوباما در سال۲۰۱۴ دقیقا کار درست را انجام داد و تنها نظارهگر سقوط قیمت نفت بود.