برای پیشبرد اهداف اقتصادی و مدیریت دوران پسابرجام به نفع کشور، ایران باید از ظرفیتهای بند 27 برجام استفاده کند. براساس این بند، اعلام شده که طرفهای ایران (امریکا و اروپا)، باید اقدامات اجرایی، مدیریتی و مقرراتی مناسبی را تحت عنوان «راهنمای عمل» انجام دهند تا از اثربخشی و وضوح برداشتن تحریمها اطمینان حاصل شود. سپس این راهنما را منتشر خواهند کرد تا در اختیار همگان قرار گیرد.
در این بند آمده است که آن طرفها، خود را متعهد میدانند تا در طراحی و انتشار این راهنمای عمل، با طرف ایرانی مشورت کنند و نظرات ایران را بگیرند. از آنجایی که این راهنما برای ما و شرکای اقتصادی ما بسیار مهم است و میتواند در دورههای مختلف اصلاح و بازنگری شود، باید روی این متن و الزامات آن بیش از متن برجام کار میشد، اما در مورد این بند و در عین حال اقدامی که توسط امریکا و اروپا در انتشار این راهنمای عمل صورت گرفت، در داخل سکوت معناداری وجود دارد.
این در شرایطی است که دلیل این سکوت را نمیدانیم، اما باید بگویم که این بند (27) در حال حاضر، از خود متن برجام برای فعالان اقتصادی و شرکای تجاری ایران مهمتر است و قطعا باید روی آن، تمرکز و دقت بیشتری صورت گیرد تا در نهایت به نفع فعالان اقتصادی کشور تمام شود.
باز هم تاکید میکنم که به نظر، یکی از ظرفیتهای خوب تعریف شده در برجام که میتواند به ما کمک کند تا ابهامات موضوعی رفع تحریمها مندرج در متن را بیشتر بشکافیم و نقایص یا جملات مبهم آن را بر طرف کنیم یا قاعده و اصول بازی طرفها و شرکای تجاری خود را در آن به وضوح تعریف کنیم، ظرفیتی است که در بند 27 برجام وجود دارد.بندی که باید بیش از قبل به ظرفیتهای آن توجه شود.
در این میان، راهنمای برداشتن تحریمهای وزارت خزانهداری امریکا، اگرچه بیش از چهل صفحه است، اما هنوز برای اقدام توسط موسسات اقتصادی خارجی و رفع آثار روانی و تابوهای تحریم و برطرف کردن ابهامات خود برجام به قدر کافی وضوح ندارد. من مطلع نیستم که مقامات ما تا چه اندازه در تدارک این راهنماها، نقطه نظرات خود را اعمال کردهاند، لیکن میتوانیم و باید بتوانیم این متون را شفافتر و روانتر و مطابق با روح برجام بازنگری و تدوین کنیم. در متن بند 27 برجام، این حق را برای طرف ایرانی قائل شدهاند که طرف مشورت قرار گیرد؛ لذا یک فرصت مطلوب است؛ اگر چه فکر میکنم، اگر این اقدام را قبل از روز اجرا انجام میدادیم، قدرت چانهزنی مذاکراتی بالاتری داشتیم. اما هنوز هم این فرصت وجود دارد و بر پایه یک رویه تعریف شده، میتوان این راهنماها را بازنگری و اصلاح کرد. بر این اساس و با توجه به مقتضیات موجود اقتصادی کشور، ایران باید حتما برای تعریف و روشن کردن مسیر فعالیتهای اقتصادی بینالملل خود و ایجاد اطمینان و آرامش در میان شرکای بالقوه برای زمینهسازی فعالیت کار اقتصادی بلندمدت، متن این راهنماها را بازنگری کند.
در این بین، درباره اینکه چرا فعالیتهای اقتصادی ایران در سطح بینالمللی پس از توافق هستهیی از سرعت مورد انتظار برخوردار نبوده است، دلایل مختلفی را برای عدم تحقق فوری انتظارات میتوان بیان کرد، اما اصلیترین دلیل تعارض میان رویاهای طرفین اصلی منازعه است.
ایران دنبال گریز از محدودیتهای بینالمللی اقتصادی خود بوده است، به گونهیی که حداقل امتیاز را در حوزه فعالیتهای صلحآمیز هستهیی خود بدهد و باید بگویم که امریکا، از طریق برجام، صرفا دنبال محدودسازی و مدیریت کردن برنامه هستهیی ایران نیست، بلکه راهبرد مهار ایران را دنبال میکند. لذا ملاحظه میکنید که هیچ یک از تحریمهای ایران، لغو یا برچیده نشدهاند و سایه تحریمهای جدید، بهطور دایمی بر روابط شکننده دوجانبه سنگینی میکند. تحریمهای ایران، به گونهیی تحت کنترل و مدیریت شده در برخی بخشها و آن هم، به صورت مشروط و در اجرا متوقف شدهاند. برخی البته در شرایط کنونی، این پرسش را مطرح میکنند که شکنندگی توافق هستهیی، چقدر بر روابط اقتصادی و مذاکرات اقتصادی آینده تاثیر خواهد گذاشت. در پاسخ باید گفت، معتقدم اقتصاد ایران در عرضه روابط بینالمللی خود، دستکم در طی یک دهه آتی، تحت تاثیر محدودیتها و الزامات برجام خواهد بود. این امر، همان چیزی است که من از آن به عنوان «شرایط آچمزی» اقتصادی ایران نام میبرم. در شرایط آچمزی، قدرت مانور و انعطاف بازیگران اقتصادی و سیاستگذاری کاهش خواهد یافت. این محدودیتها، برای شرکای
تجاری خارجی ما هم خواهد بود. آنها هم ملاحظات کافی را در روابط تجاری و سرمایهگذاری خود در نظر خواهند گرفت و به شکنندگیهای موجود آگاهی کافی دارند. این موضوع خود به تنهایی حکایت از این ضرورت دارد که در شرایط کنونی، برای تحقق آرمانهایی چون جذب سرمایه خارجی، باید تا حد ممکن مسیرهای شکنندگی را به بنبست رساند. بسیاری از این کشورها، آزادانه از سرمایهگذاری خارجی برخوردار بودهاند و تحریم هم نداشتند، اما بعد از 60 تا 70 سال از جنگ جهانی دوم، با وجود جذب سرمایه خارجی، هنوز بچههایشان پابرهنهاند. هنوز 40 درصد فقر دارند. بنابراین کشورهایی با این مشخصات در دنیا وجود دارد که باید از این تجارت درس گرفته شود. آنچه میتواند پاسخ این موضوع باشد، «ظرفیتسازی ملی» است. سرمایهگذاری خارجی هم، با مشارکت ظرفیتهای ملی بارور خواهد شد؛ به همین دلیل باید روی آن تاکید و توجه ویژه داشته باشیم.