بهدنبال انتقاد رییسجمهور از صداوسیما در انعکاس اخبار دولت، برخی کارشناسان به داشتن یک رسانه از سوی دولت تاکید کردند، کامبیز نوروزی اما معتقد است: مشکل دولت نداشتن رسانه نیست ناکارآمدی سیاستهای رسانهیی است.»
اهمیت صداوسیما برای آقای روحانی در شرایطی که مطبوعات، سایتهای خبری و حتی شبکههای ماهوارهیی میتوانند جای صداوسیما را در تشریح عملکرد دولت پر کنند چیست؟
بههرحال صداوسیما دو رسانه بسیار مهم را در اختیار خود دارد. رادیو و تلویزیون دو امکانی هستند که در استیلای رسانه ملی هستند. رادیو و تلویزیون از نظر میزان تاثیرگذاری بر افکار عمومی از دیگر رسانهها مهمتر هستند. در چنین شرایطی بسیار مهم است که این سازمان در فعالیتهای خود، بیطرفانه عمل کند. بسیار جالب است که دیگر روسایجمهور نیز دقیقا همان انتقادهایی که آقای روحانی از رسانه ملی مطرح کردند، قبلا مطرح کرده بودند. از انتقادهای آقای خاتمی که بگذریم، جالب است که خود آقای احمدینژاد نیز بارها به صداوسیما اعتراض کرد. این نشان میدهد که این رسانه نتوانسته در سیاستگذاریهای خود، عامل بیطرفی را رعایت کند.
سوالی که پیش میآید این است که به اعتقاد مقامات دولتی، رسانه ملی نهتنها در تبیین فعالیتهای دولت، بیطرفانه عمل نمیکند بلکه در ساخت برنامههای انتقادی علیه دولت نیز تلاش میکند. کاری که البته با انتقاد برخی نمایندگان مجلس نیز روبهرو شده است. نظر شما چیست؟
به نظر من صداوسیما در جریان رقابتهای سیاسی درون نظام، گاهی با جانبداری از برخی طرفهای رقابت کار میکند. معمولا در رسانههای دولتی برای رعایت عدالت، سیاستهای مختلفی را طراحی میکنند، برای مثال در فرانسه که تلویزیون دولتی دارد شیوه اداره این رسانه بهگونهیی است که نمایندگان جریانهای سیاسی مختلف امکان ابرازنظر را مییابند. باتوجه به انحصاریبودن مدیریت صداوسیما در ایران این شیوهها اعمال نمیشود. درحالیکه بهنظرمن در قانون اساسی آنچه انحصارا در اختیار حاکمیت قرار گرفته است، خود سازمان صداوسیماست درحالیکه خود رسانههای رادیو و تلویزیون میتوانند از طریق بخش خصوصی اداره شوند.
دولت برای رساندن صدای خود به مردم در نبود همکاری مناسب صداوسیما چه کار میتواند بکند؟ آیا با راهاندازی رسانه دولتی موافق هستید؟
مشکل دولت نداشتن رسانه نیست. ایرنا و روزنامه ایران متعلق به دولت هستند. مشکل اصلی دولت، سیاست رسانهیی اوست. سیاست رسانهیی دو بخش دارد. یکی شیوه برخورد سازمانهای دولتی با رسانهها و گردش آزاد اطلاعات است. به این معنا که اخبار و اطلاعات را بهدرستی در اختیار رسانهها قرار دهد.
نکته دوم این است که انگار دولت ادراک درستی از مفهوم خبر و کارکرد رسانه ندارد و قادر نیست رسانهها را بهگونهیی تغذیه کند که از آثار آن بهرهمند شود. در اینجا ناچارم بگویم که یکی از ضعیفترین بخشهای دولت، تیم رسانهیی آن است. این ادعا را باتوجه به اخبار و اطلاعات منتشرشده مطرح میکنم.
دومین مصداق از سیاست رسانهیی دولتها، آزادی مطبوعات و تلاش برای حفظ آن است. بخشی از رسانهها درحالحاضر بهدلایلی سیاست حمایت انتقادی از دولت را در پیش گرفتهاند. درحالیکه در کمال شگفتی دولت محترم روشهایی را بهکار میبرند که با آزادی رسانه در تعارض است. انتشار پیشنویس قانون نظام رسانهیی، که محتوای آن فاجعهبار است. اما میبینیم که هیچکدام از بخشهای دولت اعم از مشاور فرهنگی رییسجمهور، معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد و دفتر رسانهیی روحانی هیچ واکنشی در مقابل این پیشنویس نشان ندادند.
پس میبینیم که سیاست رسانهیی دولت بسیار ناکارآمد است و همین امر باعث شده که این دولت نتواند از توان مطبوعات حامی خود نیز بهدرستی بهرهبرداری کند.
در کنار همه اینها عدم ارتباط صحیح با رسانههای مستقل، کمکاری روابط عمومیها، توجه نکردن به نیاز نشریات مستقل از سوی قوه مجریه زمینههای نقص در این بخش را فراهم ساخته است.