من نخستینبار گری بکر را در 1986 یعنی هنگامی که دکترای اقتصادش را به تازگی از دانشگاه هاروارد گرفته بود، دیدم. در آن موقع من در حال اقدام برای برگزاری یک سمینار شغلی در دانشگاه کلمبیا کهگری بکر بعدا به آنجا رفت، بودم. یک لحظه و در هنگام ارایه مطالبم، یک منتقد سرسخت در میان تماشاچیان برخاست و شروع کرد به انتقاد از من. اما قبل از اینکه پاسخ او را بدهم، گری بکر بحثش را قطع و از من حمایت کرد. او با منتقد یادشده بحث کرد و در نهایت سمینار به اتمام رسید. به نظرم آنچه اتفاق افتاد خیلی جالب بود. دادن سمینار آسان بود. من توانستم راحت در جایم بنشینم و یک اقتصاددان بزرگ جلو بیاید و از من در برابر مخالفانم دفاع کند اما متاسفانه این شرایط، دیگر برایم تکرار نشد.
در سال 1992 گری بکر جایزه نوبل اقتصاد را در درجه اول به دلیل کاربرد اصول اقتصادی در موارد وسیعی از مسایل اجتماعی دریافت کرد. او مطالعاتش را با پرداختن به بحث تبعیض در بازار کار آغاز کرد و نشان داد که چگونه اشخاصی که میخواهند با تکیه بر مسایل نژادی و حوزههای دیگر، تبعیض در بازار کار به وجود آورند موجب تحمل هزینههای آن در بازار میشوند. کار اولیه دیگرش درباره سرمایه انسانی نشان داد که چگونه سرمایهگذاریهای انجام شده در حوزه تحصیلات میتواند مانند سرمایهگذاریهای شغلی در سرمایه فیزیکی محسوب شود. سپسگری استدلالهای اقتصادی را به حوزههایی مانند جنایت و مجازات، ازدواج، طلاق، باروری، اعتیاد و شکل گرفتن ترجیحات تسری داد.
برخی منتقدانگری بکر را به عنوان یک امپریالیست اقتصادی معرفی میکنند وگری با اطمینان از گسترش حوزه عمل مدل اقتصادی ترسی نداشته است.
اما به تصور من عقیده فردی درباره امپریالیسم بستگی به ارزیابی نتایج او دارد. به اعتقاد من، گسترش علم اقتصاد برای فهم پدیدههای تجربی و طراحی سیاستهای عمومی مفید بوده است.
وقتی او جایز نوبل را گرفت لحظه بزرگی بود چراکه اعطای چنین جایزهیی سالها بود که به تعویق افتاده بود. دیوید رومر، اقتصاددان برکلی، هر ساله یک جای شرطبندی برای مردمی که درباره برنده جایزه نوبل شرطبندی میکنند، راه انداخته بود.گری از پنج سال پیش همیشه بالاتر از سایر افراد بوده است. (کتاب بارو در سال 2002 منتشر شده است) .
یکی از فرضیههای مربوط به تاخیر در اعطای جایزه به او این بود که کمیته جایزه تشخیص داده بود که دریافتکنندگان ممکن است پس از دریافت آن تمایل داشته باشند که از ارایه کارهای مطالعه جدید شانه خالی کنند. این توجیهات به ویژه دربارهگری به دلیل اینکه او کارایی بیشتری از خود نشان میداد، صادق بود. پس کاهش ارایه مطالعات جدید او در صورت دریافت زودهنگام جایزه نوبل ممکن بود نتایج معکوسی بر ارایه کارهای تحقیقاتی اقتصادی او داشته باشد. (درواقع، این فرضیه جالبی است که هر فردی میتواند با پذیرش آن توضیح دهد که چرا تاکنون جایزه نوبل را دریافت نکرده است).
موضوع دیگر اینکه سن 62 سالگی کهگری بکر در این سن جایزه نوبل را دریافت کرد برای دریافت جایزه از سوی اقتصاددانان نسبتا کم است. متوسط سن دریافتکنندگان از هنگامی که جایزه نول اقتصاد برای نخستینبار در سال1969 اعطا شد 67 سال بود. موضوع جالب اینکه متوسط این سن در مقایسه با سایر رشته بالاتر است زیرا جایزه نوبل در رشته شیمی و داروسازی در 59 سالگی و در رشته فیزیک در سن 56 اعطا شده بود. البته جایزه نوبل اقتصاد خیلی جدیدتر از سایر جایزههاست. اما هنوز هم عجیب است که چرا سن برندگان جایزه نوبل اقتصاد در طول زمان هیچ نشانهیی از کاهش نداشته است. به هر صورت، دو جایزه پایانی در سالهای 2000 و 2001 به نخبگان جوان اعطا شد.
بازی تنیس گری بکر مثال دیگری است برای یک مدل اصیل سرمایه انسانی. وی با استعداد کمی تنیس را شروع کرد. سپس با کوشش بسیار با رعایت دستورالعملها و آموزش حین کار پس از سالها به میزان قابلرقابتی در این بازی پیشرفت کرد.
بعدها نداشتن سبک و روش برای او به یک اسلحه روانی مبدل شد. درواقع فشار زیادی بر رقبا برای از دست ندادن امتیاز در برابر اشخاصی که فاقد استعداد قهرمانی هستند، وجود داشت و این فشار بیشتر با تاکید بکر بر امتیازات کلیدی و گفتن حرفهایی از این قبیل که «این امتیاز، یک امتیاز حساس است، یا اگر شما این امتیاز را بگیرید شاید بتوانید بازی را ببرید» افزایش مییافت.
گری بکر در سالهای اخیر به همراه ریچارد پوسنر یک وبلاگ اقتصادی راهاندازی کرده بودند و درباره موضوعات اقتصادی مختلف نظراتشان را که گاهی متضاد هم بود، منتشر میکردند. بدون شک گری بکر یکی از بزرگترین اقتصاددانان قرن بیستم است که در 3 مه2014 درگذشت.
آخرین کتابی که از او به همراه کوین مورفی منتشر شد، عبارت بود از «اقتصاد اجتماعی: رفتار بازار در یک محیط اجتماعی» که همچنان از همان روششناسیای بهرهمند بود که او به خاطرش جایزه نوبل را دریافت کرده بود.