گروه پرونده
یکی از اتفاقات مهم سیاسی و اقتصادی ایران در دولت هشتم و نهم، تغییر نگاه سیاست خارجی ایران از غرب به شرق بود. در این تغییر نگاه کشور چین اهمیت ویژهیی یافت بهطوری که نه تنها ایران، چین را به عنوان یک ابرقدرت نگاه میکرد بلکه در مراودات خارجی هم بیشترین اتکا را به آن کشور داشت. حسین موسویان، مذاکرهکننده ارشد هستهیی کشور در دولت اصلاحات، در آخرین کتاب خود به نام «روایت بحران هستهیی ایران؛ ناگفتههای یک دیپلمات» تحلیل ویژهیی از این تغییر نگاه، از غرب به شرق، دارد و در آنجا میگوید که به مسوولان سیاسی وقت گفته شده بود که این تغییر نگاه نمیتواند ایران را از بحرانی که با غرب دارد، نجات دهد. پیشبینی که درست از آب در آمد. در همین حال مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی که اخیرا منتشر کرده به روابط ایران و چین از زاویه تازهیی نگاه کرده است. در این پژوهش این مرکز میگوید: با وجود آنکه چین حدود 22درصد بازار ایران را در دست گرفته نباید به آن عنوان یک متحد استراتژیک نگاه کرد بلکه بهتر است این کشور را یک همکار استراتژیک دانست. گزارش مرکز پژوهشهای مجلس را بخوانید:
برآورد و ارزیابی روابط دوجانبه کشورها در آینده قابل پیشبینی، مستلزم توجه به منابع قدرت دو کشور، قابلیت تحرک آنها و همچنین زمینهسنجی فرصتها و چالشهاست که در گزارش مورد اشاره قرار گرفت. براساس مطالب پیشگفته، ضرورتهایی بر محاسبات سیاسی و اقتصادی ایران و چین حاکم است که آنها را به نزدیکی هر چه بیشتر بهمنظور استمرار عواید حاصله سوق میدهد. در این راستا، سابقه ذهنی و ادراکی دو طرف نقش تعیینکنندهیی دارد. به این معنا که منافع و عوایدی که ایران و چین از مناسبات دوجانبه در حوزههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی به دست آوردهاند، موجب رویکرد مثبت آنها به یکدیگر شده و ازاینرو دو طرف را ترغیب میکند تا ضمن حفظ این دستاوردها به گسترش آنها نیز همت گمارند. این رویکرد نیازمند گسترش روابط دوجانبه در سطح فراگیر و جامع است. در واقع طرفهای ایرانی و چینی بر مبانی سیاسی و اقتصادی و بهگونهیی دوجانبه و چندجانبه (در قالب نهادهای منطقهیی و بینالمللی) روابط خود را پیش خواهند برد. به ویژه با شکافی که میان چین و غرب در حوزه سیاستهای منطقهیی مانند بحران سوریه اتفاق افتاد و با توجه به گشایش استراتژیک در مناقشه هستهیی ایران
مسیر برای تعمیق روابط تهران- پکن هموار شده است. بنابراین، با توجه به شواهد و قرائن بهنظر میرسد چین از کانونهای اصلی سیاست منطقهگرایی ایران باشد و به همین ترتیب ایران با توجه به ظرفیتهای اقتصادی خود بهویژه در زمینه انرژی و بازار پرجمعیت و همچنین قابلیت تحرک استراتژیک آن در سطح بینالمللی از اهداف اصلی سیاست برونمنطقهیی چین خواهد بود. برآیند رهیافتهای سازنده متقابل دو کشور ترسیم چشماندازی نویدبخش از روابط دوجانبه ایران و چین است.
فضای پسابرجام در سطحی دیگر نیز قابل ارزیابی است. از این جهت که با گسترش افقی و عمودی روابط خارجی ایران و تنوعبخشی به مقاصد تجاری کشور، چین در وضعیت رقابتگونه تجاری با دیگران قرار میگیرد. همانگونه که اشاره شد چین بزرگترین شریک تجاری ایران بهشمار میآید و ازاینرو، توسعه مناسبات تجاری و اقتصادی ایران با سایر کشورها ممکن است جایگاه برتر چین در مبادلات تجاری با ایران را با چالش مواجه کند. با این وجود، سطح و حجم مبادلات دو کشور بهگونهیی است که حتی در صورت تعدیل آن، چین همچنان جایگاه ممتاز خود را در جداول اقتصادی ایران حفظ
خواهد کرد.
روابط کشورها معمولا در سطوح گوناگون منطقهیی و بینالمللی و در حوزههای موضوعی مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی و امنیتی و به ظرفیتهای متنوع اعم از دوجانبه و چندجانبه صورت میپذیرد. ایران و چین به عنوان دو قدرت مهم منطقهیی و دو بازیگر اثرگذار جهانی روابط خود را در تمام سطوح، موضوعات و به گونههای دوجانبه و چندجانبه (نهادی) تعریف کردهاند. بهعبارت دیگر، روابط ایران و چین از نوع روابط فراگیر و جامع در سطح بینالمللی است زیراکه همواره متضمن منافع دو طرف بوده است. با توجه به اینکه ایران بازیگری است که عرصه بازی آن منطقهیی اما سطح بازی آن بینالمللی است، با تعارضات مختلفی از جانب سایر بازیگران اعم از منطقهیی و بینالمللی مواجه بوده و از اینرو، نیازمند بهرهگیری از تمام توان تحرک خود در عرصه قدرت دیپلماتیک است تا از ائتلافسازی ضدایرانی که به ابتکار غرب و مشخصا امریکا دنبال شده، جلوگیری کند. چین یکی از اهداف تحرکات سیاست خارجی ایران بهشمار میآید تا از طریق مشارکت دیپلماتیک با آن منابع سیاسی و اقتصادی کشور توأمان تامین شود. در سوی دیگر این رابطه، پکن نیز رابطه با ایران را سودمند و تامینکننده منافع خود یافته
است، زیرا ایران و دستورکار بینالمللی ایران عرصه مناسبی جهت کنشگری جهانی این کشور در راستای هنجارسازی بینالمللی در قالب نهادهای بینالمللی فراهم میآورد تا از این طریق سطح بازیگری خود را به عرصههای جهانی ارتقا دهد. همچنین عواید اقتصادی رابطه با ایران نیز برای این کشور جاذبههایی دارد که انکار آن با عقلانیت اقتصادی منافات دارد. ازاینرو، بهنظر میرسد تبیین زمینهها، فرصتها و چالشهای فراروی روابط دوجانبه ایران و چین از ضرورتی آشکار با مقیاس منافع ملی
برخوردار است.
پیشینه روابط دوجانبه ایران و چین
پیش از انقلاب اسلامی برمبنای سیاست خارجی ساختارگرایی کشورها زمینه مساعدی برای برقراری و گسترش مناسبات تهران - پکن فراهم نبود. ساختار دوقطبی نظام بینالملل و سپس انعکاس آن در ساختارهای منطقهیی و در نتیجه در سیاست خارجی کشورها موجب شد که ایران به عنوان متحد غرب در برابر بلوک شرق و اعضای آن ازجمله چین به صفآرایی استراتژیک تحت لوای امریکا روی آورد. در مدت 22 سال از سال 1949 تا 1971، ایران جمهوری خلق چین را به رسمیت نشناخت و با مقامات تایوان به اصطلاح «روابط سیاسی» را حفظ کرد و با آن سفیر مبادله کرد. در آوریل 1970 همزمان با «دیپلماسی پینگپنگ» بین چین و امریکا، ایران نیز تصمیم به ارتقای روابط با چین گرفت.
در سال 1979، چین سیاست اصلاحات و درهای باز را مورد اجرا گذاشت و با امریکا روابط سیاسی برقرار ساخت؛ در همان سال، انقلاب اسلامی در ایران به وقوع پیوست. این دو رویداد روابط چین و ایران را متحول کرد. چین از شرایط درهای بسته به سمت درهای باز گروید و با امریکا رابطه سیاسی برقرار کرد. جامعه سیاسی ایران نیز از وابستگی به غرب به مذهب و استقلال گرایش پیدا کرد و روابط و همپیمانی امریکا و ایران به دشمنی تبدیل شد. سیاستهای چین و ایران در این دوره تقریبا همزمان برخلاف جهت یکدیگر و معکوس به حرکت درآمد. چین که در مرحله آغازین اصلاحات و درهای باز قرار داشت، هرجومرج را به نظم تبدیل کرد و در امور خارجی خود مشکلات دشمنی چین و شوروی را که سالها گرفتار آن بود حل کرد. ایران اما بهعلت تاسیس نظام سیاسی جدید و آرام نبودن اوضاع داخلی، گرفتار مسائل داخلی بود. لذا روابط بین چین و ایران برای مدتی به کمتحرکی گرایید.
با پایان جنگ تحمیلی که چین در آن موضوع بیطرفی اتخاذ کرده بود و سپس در سال 1991، پس از فروپاشی شوروی، فصل جدیدی در روابط ایران و چین آغاز شد.
در کنار دیدارهای متقابل سران دو کشور از سال 1996 قراردادها و موافقتنامههای متعددی امضا شد که پایه مهمی در جهت توسعه همکاریهای دوستانه بین چین و ایران هستند.
بهویژه پس از آنکه میزان اتکای چین به تامین انرژی از ایران به سرعت افزایش یافت و مساله هستهیی ایران در سال 2003 مطرح شد، این مساله از اهمیت بیشتری برخوردار گشت. امریکا همواره از چین میخواهد در زمینه مقابله با ایران با امریکا هماهنگ شود و ایران به عنوان کشور بزرگ تامینکننده منابع انرژی چین از این کشور انتظار داشته هنگام تحت فشار قرار گرفتن از سوی امریکا از ایران پشتیبانی کند.
بهرغم فرازونشیبهای فراوان در تاریخ ایران و چین، حفظ و توسعه روابط دوجانبه از اصول خدشهناپذیر سیاست خارجی دو کشور بوده است.
نیاز ایران به اژدهای نفتخوار
ایران و چین هر یک اقتضائات اقتصادی خاص خود را دارند که به پیوند آنها با یکدیگر منجر میشود. ایران در سیاست خارجی به بازیگران قدرتمند شرقی ازجمله چین در مبادلات اقتصادی چشم دوخته است. ازاینرو است که حجم مبادلات اقتصادی و تجاری ایران با چین از بالاترین رقم در میان سایر شرکا برخوردار است. در مقابل، چین نیز به ایران بهمثابه بازاری چشم دوخته و ازاینرو است که حجم معاملات و مبادلات اقتصادی دو کشور برمبنای منافع دوجانبه قابل توجه بهنظر میرسد. ارزش صادرات ایران به چین در هفت ماهه اول سال 1394 به میزان 4،307 میلیون ریال که سهم ارزشی آن از کل صادرات کشور به رقم 1/22درصد میرسد و در میان مقاصد صادراتی ایران رتبه اول را از آن خود ساخته است. همچنین در میان مبادی وارداتی ایران ارزش واردات از چین در هفت ماهه اول سال 1394 مبلغ 6،046 میلیون دلار بوده که درصد سهم ارزشی آن از کل واردات 1/25 بوده است و بالاترین رتبه را در میان مبادی وارداتی ایران دارد 1394 .
از سوی دیگر ایران یکی از مهمترین شرکای چین در حوزه انرژی محسوب میشود. حوزه انرژی از آن رو پراهمیتترین حوزه ظرفیتساز در روابط دو کشور است که از یکسو ایران از لحاظ ذخایر و موقعیت ژئوپلیتیک، بازیگری کلیدی در حوزه انرژی به شمار میآید و از سوی دیگر چین از بزرگترین مصرفکنندگان این محصول حیاتی است. مصرف انرژی در چین به قدری زیاد است که از آن به «اژدهای نفتخوار» تعبیر کردهاند. نیاز سریعا رو به تزاید چین به انرژی از یکسو و ذخایر عظیم ایران از دیگر سو طبیعتا عرصه گستردهیی برای همکاریهای دو طرف فراهم میآورد.
تامل بر مواضع چین در قبال امریکا
روابط سیاسی ایران و چین همواره تابع ملاحظات مختلفی است که موضوعات اقتصادی و نوع سیاستها و موضعگیریهای دو طرف در قبال مسائل بینالمللی و منطقهیی نقش بسیار مهمی در این میان دارند. براین اساس و متاثر از ملاحظات اقتصادی روابط سیاسی دو طرف همواره از سطح مطلوبی برخوردار بوده است، مواضعی که دو طرف در قبال موضوعات منطقهیی مانند سوریه اتخاذ کرده و چین به ایفای نقش کنشگری در این عرصه نبرد روی آورد، طبعاً با سیاستهای ایران همخوانی داشته است. وتوی قطعنامههای ضد سوری در شورای امنیت توسط پکن البته به همراه مسکو برآورده خواستهای جمهوری اسلامی ایران بوده است. پکن که با هدف بازداشتن غرب از رویهسازی و هنجارسازی بینالمللی در جهت مداخله در امور داخلی کشورها بهویژه در آسیای غربی به کنشگری در صحنه سوریه روی آورده، از ملازمت فکری و استراتژیک با ایران برخوردار است. البته مواضع چین در قبال امریکا و مناقشات آن با ایران در میانه دو روند همگرا و واگرا با ایران قرار داشته که قابل تامل بهنظر میرسد. با وجود این در ارزیابی سطح سیاسی دو کشور میتوان این روابط را مطلوب و در زمره مناسبات رو به گسترش تلقی کرد. سفر رییسجمهور چین
به همراه یک هیات عالیرتبه به ایران نشاندهنده از روابط مطلوب است.
از زمان آغاز به کار دولت یازدهم میزان دیدارهای مقامات عالیرتبه و سفرهای متقابل سیاسی-اقتصادی دو کشور بطور چشمگیری افزایش یافته است و تنها در دو سال گذشته روسایجمهور دو کشور 4 بار و وزرای خارجه 6 بار با یکدیگر دیدار داشتهاند. دیدارهای مقامات دو کشور و مواضع اعلامی آنها در این دیدارها درباره موضوعات مهم بینالمللی و منطقهیی و وعده چین در حمایت از عضویت ایران در سازمان شانگهای همگی بیانگر اهمیت سیاسی بالای روابط دو کشور برای یکدیگر بوده و حاکی از آن است که روابط دوجانبه در این بخش در مراتب و درجات مطلوب قرار دارد.
افزایش معنادار روابط نظامی
روابط نظامی - استراتژیک ایران و چین بعد از انقلاب اسلامی و مشخصاً بعد از آغاز جنگ تحمیلی رو به گسترش نهاد. از یکسو ایران که هدف سیاست تجاوزکارانه عراق با حمایت قدرتهای غربی قرار گرفته و با محدودیتهای تسلیحاتی مواجه بود، به چین به منزله منبع تامین تسلیحات و تجهیزات جنگی مورد نیاز مینگریست چین هم بهمنظور پیشگیری از بر هم خوردن موازنه به نفع غرب و امریکا در منطقه تا حدودی به تجهیز و تسلیح ایران کمک کرد (البته چین بر پایه سیاست بیطرفی به عراق هم سلاح میفروخت) . نگاهی به آمار و ارقام منتشره توسط موسسه صلح استکهلم (SIPRI) به وضوح دلالت بر آن دارد که در دو دهه اخیر ایران یکی از مهمترین دریافتکنندگان تسلیحات چینی بوده است. علاوهبر خرید مستقیم سلاح و موشک از چین، ایران از دریافتکنندگان مهم تکنولوژی ساخت موشک و مینهای ضدکشتی از این کشور نیز است. برآورد میشود که ارزش تقریبی این نقل و انتقالات نظامی رقمی از 4میلیارد دلار تا بیشتر از 10میلیارد دلار را دربرمیگیرد.
شروط تکمیلگری متقابل اقتصادی
از روابط مهم دوجانبه کشورها در حوزه موضوعی اقتصادی تکمیلگری ساختار اقتصادی آنهاست. بر همین اساس ایران و چین مکمل اقتصادی یکدیگر محسوب میشوند. ایران به عنوان کشوری در حال توسعه که توسعه اقتصادی از اهداف کلان مندرج در اسناد بالادستی آن است، نیازمند سرمایه، تکنولوژی و مهارتهای انسانی است. با توجه به سیاستهای تحریمی غرب علیه ایران، چین جایگاه خاصی در سیاستهای اقتصادی و تجاری برونگرای کشورمان داشته و حتی در دوره پساتحریم نیز، جایگاه خاص خود در مبادلات اقتصادی ایران را حفظ خواهد کرد. با توجه به پیشبینیناپذیری غرب از حیث پایبندی به تعهدات خود در برجام و با توجه به سوابق مبادلاتی با چین این کشور همچنان یکی از منابع اصلی تامین نیازهای اقتصادی کشور خواهد بود. از سوی دیگر، چین قدرتی نوظهور است که وابستگی آن به انرژی بسیار بالاست و ایران یکی از تامینکنندگان اصلی انرژی مورد نیاز این کشور است. مبادله انرژی با ایران برای چین از یکسو نفع اقتصادی دربرداشته و از سوی دیگر نفع سیاسی. استراتژیستهای چینی به گستردگی سطح مبادلات انرژی تهران - پکن همچون اهرم فشاری در برابر امریکا در موضوعات مورد اختلاف فیمابین
مینگرند.
بنابراین، بهنظر میرسد نوعی رابطه مبتنیبر وابستگی متقابل اقتصادی بین ایران و چین وجود دارد که قابل تامل بهنظر میرسد، زیرا گسستن آن برای هر دو طرف هزینههایی دربرخواهد داشت.
از دیگر حوزههای تکمیلگری اقتصادی دو کشور، حملونقل و ترانزیت کالاست. ایران و چین براساس منافع مشترک اقتصادی و تجاری احیای جاده ابریشم را در دستور کار خود قرار دادهاند. راه باستانی ابریشم، یک مسیر تجاری فراآسیایی است که شرق آسیا را از طریق ایران و آسیای میانه به اروپا و دریای مدیترانه استراتژی توسعه اقتصادی چین موسوم به «یک کمربند، یک جاده» است. مهمترین مزیت این مسیر، کوتاه کردن مسافتهاست.
روابط تجاری دو کشور با وجود یک دهه تحریم ایران همچنان ادامه یافته است. طی آخرین سفر رییسجمهور چین دو کشور توافقی برای تقویت روابط تجاری فیمابین طی یک دهه آینده به ارزش 600 میلیارد دلار (420میلیارد پوند) به امضا رساندند. از سوی دیگر، ایران به لحاظ استراتژیک در غرب آسیا دارای مرزهای مشترکی با 15 کشور و کانال دریایی در سواحل شمالی و جنوب غربی است. با توجه به دسترسی ایران به مسیرهای پهناور ارسال کالا که غرب آسیا را به اروپا متصل میکند، ایران از نظر چین کشوری است که میتواند نقش مهمی در جاده ابریشم جدید بازی کند.
همپوشانیهای امنیتی
ایران و چین در موضوعات نهادی منطقهیی و در حوزههای چندجانبه و در سپهر امنیت با یکدیگر همکاریهایی داشتهاند. سازمان همکاری شانگهای نمونهیی روشن در این زمینه است که چین به عنوان یکی از اعضای موسس اصلی آن نقش مهمی در ورود ایران به عنوان عضو ناظر در این سازمان ایفا کرده است. اهمیت مساله از آنجاست که سازمان همکاری شانگهای از چند جهت امنیتی واجد اهمیت اساسی برای ایران است. از یکسو آسیای مرکزی به عنوان منطقهیی شکننده در شمال ایران، نیازمند مدیریت امنیتی است. از سوی دیگر، کانونهای اصلی تروریسم و بحران امنیتی در شرق و جنوب شرقی کشور (افغانستان و پاکستان) نیز تحت پوشش سازمان همکاری شانگهای قرار دارند. این مناطق تهدیدات امنیتی مشترک برای ایران و چین بهشمار میآیند که مدیریت آنها جز در پرتو همکاریهای نهادینه چندجانبه امکانپذیر نیست. بنابراین، همسویی ادراکات امنیتی دو طرف آنها را به سوی همکاریهای امنیتی دوجانبه و چندجانبه سوق میدهد.
علاوه بر این، ظرفیت نهادی چندجانبه در تقویت همکاریهای امنیتی، معاملات نظامی و قراردادهای فروش تسلیحات از نمونههای مهم تعاملات استراتژیک تهران و پکن است. دستیابی به سلاحها و تجهیزات جدید به همراه وارد کردن تکنولوژی تسلیحاتی ازجمله مزایای امنیتی - نظامی است که ایران از آن در جهت تقویت بنیه دفاعی خود بهره جسته است.
مقابله با افراطگرایی و تروریسم
از مهمترین دغدغههای امنیتی و سیاسی دو کشور ایران و چین افراطگرایی و تروریسم است که هر یک به نوعی در معرض آسیبها و تهدیدهای آن قرار دارند. ایران که از نظر جغرافیایی در محیط بلافصل تحرکات نظامی و تروریستی جریانها و گروههای تروریستی قرار دارد، مبارزه با افراطگرایانی چون داعش را سرلوحه سیاستهای امنیتی خود قرار داده است. در همین جهت، چین نیز بهدلیل همسایگی با کشورها و مناطقی که مستعد پرورش تروریسم هستند همچنین با توجه به نگرانیهای امنیتی این کشور در استان سینکیانگ استراتژی مبارزه با تروریسم را برگزیده است. طبعاً دو کشور براساس اهداف و منافع مشترک، ضدیت با افراطگرایی را در دستور کار فوری خود قرار دادهاند که این امر میتواند به نزدیکی بیشتر مواضع و سیاستهای آنها در موضوعات مبتلابه غرب آسیا مانند بحران سوریه بینجامد.