گروه جهان
این روزها و در حیص و بیص بحران تروریستی که اروپا و مخصوصا فرانسه را دربرگرفته است، بحث ائتلاف برای جنگ با داعش در سوریه بالا گرفته است و آینده بشار اسد، به موضوع بحثی در رسانهها و تحلیلگران غربی برای بررسی رابطه ایران و روسیه تبدیل شده است. بسیاری از تحلیلگران غربی، منافع ایران و روسیه را در سوریه متضاد میدانند و به همین دلیل همکاریهای این دو کشور را نامحتمل میدانند. در همین ارتباط بحثی میان دو تحلیلگر روسی و امریکایی درگرفته است. سرگئی آلکساشنکو، تحلیلگر اقتصادی روس، مقالهیی در مورد زمینههای محتمل همکاری میان ایران و روسیه نوشته و ساموئل رمانی در واشنگتن پست به او جواب داده و با اشاره به تاریخ پیچیده روابط دو کشور و نیز رقابت آنها در انرژی، این تحلیل را رد کرده است. الکساشنکو، در پاسخی تحلیل خود از زمینههای همکاری میان دو کشور را توضیح داده است.
مطلبی که در زیر میخوانید، پاسخ الکساشنکو به ساموئل رمانی است که از چند جهت جالب و حائز اهمیت است. یکی بحث بر سر اهمیت کشور ما ایران و همکاریهای آینده آن با قدرتهای بزرگ، دوم آنکه در این مقاله الکساشنکو به پتانسیل همکاریهای اقتصادی بین ایران و روسیه اشاره میکند. این در حالی است که همکاریهای اقتصادی میان دو کشور همواره در سایه روابط سیاسی قرار داشته است، حتی روسیه چند سال قبل پیشنهاد ایران را برای تشکیل اوپک گازی نپذیرفت و حالا سرگئی الکساشنکو معتقد است که ضرورتهای جدید و به ویژه همسایگی میتواند تاریخ را تغییر دهد. متن این مقاله با عنوان روسیه و ایران: گذشته لزوما پیش در آمد آینده نیست که موسسه بروکینگز باز نشر کرده است را در زیر میخوانید:
ساموئل رمانی در یکی از وبلاگهای روزنامه واشنگتنپست این تلقی را که روابط روسیه - ایران بهبود یافته است، یا حتی پیشبینی بهبود این روابط در آینده را رد کرده است. او در مخالفت با مقالهیی که من در این وبلاگ نوشته بودم، مدعی است «بیاعتمادی عمیق، رقابت اقتصادی در حوزه نفت و گاز و دستورهای ایدئولوژیک متضاد در سوریه... ائتلاف روسیه-ایران را کاملا ناپایدار میکند.»
اما ساموئل رمانی در چند جا به خطا رفته است. این خطاها تا حدودی به این دلیل است که حرف مرا بد بیان کرده است. من درباره روابط روسیه-ایران با جزییات کامل بحث نمیکردم این روابط تاریخچهیی طولانی و پیچیده دارد و موضوع بحث من نبود. من بر اوضاع سوریه متمرکز شده بودم. حرف اصلی من اینها بود:
1- سه بازیگر کلیدی بیرونی هستند که پول زیادی در قمار سوریه به میان آوردهاند؛ امریکا، روسیه و ایران. هر یک از اینها میخواهند بر چگونگی و شرایط پایان یافتن جنگ داخلی سوریه و نیز ترسیم مسیر آینده این کشور تاثیر بگذارند.
2- منافع این سه بازیگر با هم متفاوت است، اما از دید من هنوز امکان همکاری، بهویژه در امتداد خطوط دوجانبه (امریکا-روسیه، امریکا-ایران، روسیه-ایران) وجود دارد.
3- ائتلاف روسیه-ایران محتملترین ائتلاف میان این سه بازیگر است که علت اصلی آن تحمل دیپلماتیک اندک امریکا در برابر بازیگران دیگر است.
به نظر نمیرسد که ساموئل رمانی بهویژه مخالف این سه نکته باشد. من هم با رمانی موافقم که روسیه و ایران منافع متفاوتی در سوریه دارند و این را در مطلب ارسالی قبلیام هم نوشته بودم. اما نمیتوانم از این نتیجهگیری دفاع کنم که این منافع واگرا دو کشور را در «مسیر برخورد» قرار میدهد یا اینکه بلندپروازیهای آنها «با یکدیگر برخورد کرده است.» او مناسبات اقتصادی نزدیک روسیه و ایران و همسویی سیاسی آنها را (یعنی خواست مشترک هر دو برای حفظ بشار اسد در قدرت و محدود کردن نفوذ امریکا در خاورمیانه) نادیده میگیرد و مهمتر از همه اینکه، او این واقعیت ساده را نادیده میگیرد که روابط کشورها همیشه ممکن است به شکل غیرقابل پیشبینی تغییر کند.
البته هیچ مقام روسی یا ایرانی مدعی نشده است که یک مشارکت رسمی میان کشورهای آنها وجود دارد. اما بدون توجه به این مساله، دو کشور مشترکات زیادی دارند که آنها را با هم متحد کند. روابط اقتصادی روسیه-ایران به عنوان دو کشور همسایه نزدیکتر از روابط اقتصادی کشورهای دورافتادهتر است. آنچه این مناسبات اقتصادی را بیشتر تقویت میکند، داشتن بازاری است که محصولات دو کشور آن را تکمیل میکند: روسیه بسیاری از انواع محصولات را که ایران وارد میکند یا به زودی وارد خواهد کرد، مانند مواد مرتبط با هوانوردی، فناوری تولید برق (از جمله نیروگاههای هستهیی) و خودرو، تولید میکند.
هرچند روسیه و ایران در بازار بینالمللی نفت رقبای هم هستند، هزینه تولید نفت هر دو آنها پایین است و برای همین آنها میخواهند قیمتهای پایین تا حد معقول و منطقی، موجب حذف رقبای امریکای شمالی از میدان بشود. با توجه به نیاز ایران به احیای صنعت نفت خود، این کشور ممکن است مثل عراق در گذشته از حضور همه بازیگران بینالمللی برای رقابت در مناقصههای دولتی استقبال کند. همانطور که در عراق مشاهده کردیم، برخی شرکتهای روسی ممکن است در مناقصهها برنده شوند اما هیچکس در روسیه انتظار ندارد این شرکتها سلطه بلامنازع بر نفت ایران را به دست آورند.
همکاریهای متقابل تجاری و اقتصادی لزوما موجب مشارکت سیاسی نمیشود به تاریخچه روابط شوروی/ روسیه- فنلاند نگاه کنید. اما روسیه و ایران در بسیاری جهات همسویی دارند. هیچگونه تضاد منافع میان روسیه و ایران در سوریه وجود ندارد که این دو کشور را در آنجا محکوم به شکست کند. برخی از دلایل آن اینها هستند:
- هر دو کشور از مفهوم «حوزه نفوذ» به عنوان مبنایی برای سیاست خارجی خود استفاده میکنند، و هر دو میخواهند نفوذ امریکا را به ترتیب در سطح جهانی و در منطقه کاهش دهند.
- هم روسیه و هم ایران، بشار اسد رییسجمهور سوریه را شریکی مهم میدانند و میخواهند او در آینده حاکم یک سوریه یکپارچه باشد.
- دولت ایران به مدت نزدیک به 40 سال توانایی چشمگیر خود را برای حفظ ثبات و نظم داخلی در میان اوضاع و شرایط نامطلوب محیط بیرونی نشان داده است. افزون بر آن، ایران روند جانشینی رهبری را به خوبی مدیریت کرده است تغییرات در رهبری مذهبی و مدنی به بیثباتی کشور نینجامیده است. این در حالی است که این یک چالش همیشگی برای بسیاری از کشورهای منطقه بوده است و کمتر کشوری سابقه موفقی در این زمینه دارد. برای ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه که معتقد نیست دموکراسی سبک غربی در همه کشورهای جهان قابل اجراست، موفقیتهای ایران در این حوزهها این کشور را به شریکی جذاب برای روسیه تبدیل میکند. از دید پوتین، ایران میتواند متحدی مهم در برقراری ثبات درازمدت در کشورهایی مانند سوریه، عراق و لبنان باشد.
- منافع عملی روسیه یعنی پایگاههای نظامی و قراردادهای تسلیحاتی منافع ایدئولوژیک ایران یا تمایل این کشور را برای تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه تضعیف نمیکند. ایران، بهویژه پس از لغو تحریمها، بهدنبال نوسازی نیروهای مسلح خود خواهد رفت. روسیه ممکن است بهترین شریک ایران در این حوزه باشد.
این نیز مهم است که توجه داشته باشیم هرچند معمولا میتوان با اطمینان تصور کرد که روندهای کنونی ادامه خواهند یافت، تقریبا همه اینها روزی به پایان میرسد. یک رویکرد قطعینگر -- با تاکید بر اینکه گذشته نمیتواند در آینده تغییر کند -- در روابط بینالملل رویکردی پرمخاطره است. روابط میان کشورها، خلاف مثلا فرایندهای اقتصادی، تا حدود زیادی بر شخصیتها، دیدگاههای شخصی، عادات شخصی و شخصیتها بستگی دارد. اگر فقط بر حکم و سنت تاریخ اتکا کنیم، چگونه میتوانیم تجاوز آلمان نازی به شوروی در سال 1941 میلادی را توضیح دهیم؟ دو کشور در دهه 1930 روابط سیاسی و اقتصادی بسیار خوبی داشتند. اگر فقط به میراث دهه 1950 و 1960 بنگریم، دست دراز کردن هنری کیسینجر به طرف چین در دهه 1970 را چگونه میتوانیم توضیح دهیم؟
در حالی که روسیه و ایران مناسبات و روابط خود را تقویت میکنند، امریکا نیاز دارد که منافع خود را در سوریه (و منطقه بزرگتر خاورمیانه) شناسایی کند و بر اساس آن به یک سیاست دراز مدت برسد. اگر امریکا نتواند این کار را انجام دهد، ممکن است به زودی با تحول بسیار نامطلوبی مواجه شود. شکلگیری یک ائتلاف عملگرایانه و سودمند دوجانبه میان روسیه و ایران که روابط بینالملل را تکان خواهد داد. ساموئل رمانی میگوید: چنین ائتلافی نمیتواند پایدار باشد؛ من مخالف هستم. اما حتی اگر استدلال او را بپذیریم، این کار نیاز امریکا را برای یافتن یک رویکرد جامعتر برای مواجهه با اوضاع خاورمیانه کم نمیکند.