شاید در برابر اقدام تازه شهرداری تهران مبنی بر اختصاص بیلبوردهای تبلیغاتی به مسائل سلامت و بهداشت شهروندان آن هم به صورت گذرا و در یک بازه زمانی محدود این سوال پرسیده شود که آیا عدم استمرار تبلیغ پیامهای اینچنینی میتواند در تغییر روند زندگی مردم تاثیرگذار باشد یا خیر؟ سوالی که پاسخ به آن مثبت است اما چند نکته را میتوان در مورد چرایی آن مطرح کرد. معتقدم در این باره باید یک بار از نگاه دیگری به این مساله پرداخت؛ نگاهی که توجه به شرایط زندگی مردم در روزگار کنونی را مد نظر قرار میدهد. این اقدام برای کشورهای درحال گذار یا درحال توسعه بسیار مفید است چراکه در این کشورها مردم به شدت گرفتار مشکلاتی ازجمله بیکاری کسبه و جوانان تحصیلکرده هستند، دغدغه زیست خود را دارند و به دلایل گوناگون حواسشان پرت این مسائل است.
مردم به شدت گرفتار این جوامع به دلایلی که این گفتار مجال پرداخت به آن نیست اغلب مطالعهیی ندارند که منجر به افزایش آگاهی آنان شود تا سطح سلامت زندگی خود را ارتقا دهند. از سوی دیگر ما جزو آن دست جوامعی هستیم که درکمان از تکنولوژیهای ارتباطی دچار نقصان است. ما 224سال دیرتر از غرب صاحب روزنامه شدیم آن هم روزنامههایی که تحت استبداد بودند. تا آمدیم متوجه کارکردهای مطبوعات شویم، رادیو و سپس تلویزیون وارد صحنه زندگی اجتماعیمان شد و تا همین حالا که زندگیمان تحت سیطره فضاهای مجازی قرار گرفته است، کارکردهای آموزشی این رسانههای ارتباطی جایگاه خود را پیدا نکرده است. البته شاید در نخستین نگاه این طور به نظر برسد که بیلبوردهایی با محتوای سلامت در سطح شهر نصب شدهاند تاثیری بر فرهنگ مردم ندارند و حتی اقدامی نمایشی تلقی شود اما واقعیت این است که به دلایلی که عنوان شد، تبلیغات محیطی تاثیر خود را بر برخی اقشار جامعه خواهد گذاشت.
بیلبوردهای تبلیغاتی در حوزههایی که با زندگی مردم سر و کار دارد برای آن بخش از جامعه که اصلا در این وادی نیستند، مفید است. در واقع اینگونه پیامها برای مردمی که همیشه گرفتار مشکلات هستند و سطح سواد بالایی هم ندارند یک تلنگر است برای اصلاح شیوه زندگی. البته خیلی هم مهم نیست که پیامها استمرار داشته باشند درحالی که گاهی تداوم در مقوله تبلیغ خود عاملی برای کاهش اثرگذاری آن است.
راهبردهای رسانههای صوتی و تصویری ما در کل دنیا نادر است به طوری که هیچ کدام از رسانههای سمعی و بصری که در سایر کشورهای جهان فعال هستند تا این اندازه مخاطب خود را نصیحت نمیکنند. اما در ایران از بچه کوچک تا جوان 23ساله، که برنامه کودک اجرا میکنند، جامعه را نصیحت میکنند و خود نیز به عنوان مخاطب نصیحت میشنوند. متاسفانه 30سال است که این رویهها در رسانههای ما ادامه دارد. به همین دلیل معتقدم که اگر تبلیغ از طریق بیلبوردهای شهری بخواهد استمرار داشته باشد تاثیر آن نامناسب و حتی منفی خواهد بود؛ درحالی که تا همین میزان پرداخت گذرا به مسائل، تصویر بهتری را برای مردم ایجاد میکند با این شرط که بیلبوردها فقط در مناطق مرفه و برای یک قشر خاص از جامعه نباشد و تمام اقشار جامعه در کل سطح شهر از آن بهره ببرند، همیشه یک واریانس توزیع پایین میتواند مفیدتر واقع شود. معتقدم نوع پیامهایی هم که در این بیلبوردها انتخاب شده کاملا درست، منطقی و هوشمندانه است. شخصا پیامهایی از این قبیل که «بهتر است دو سوم مواد غذایی در هر وعده گیاهی باشد» یا «تحرک کم موجب افزایش وزن یا چربی خون میشود» را میپسندم چون در میان طبقات مسنی که
وقت و حوصله مطالعه ندارند اصولا آگاهی به اینگونه مسائل وجود ندارد.
با این حال نصب بیلبوردهای اینچنینی هم مانند همه اقداماتی که در دنیا انجام میشود برای خود روش و فرمولی دارد. نفس وجود تابلوهای تبلیغاتی در بزرگراهها اشکالی ندارد اما اندازه و رنگ این بیلبوردها باید متناسب با فضایی که برای آنها در نظر گرفته میشود، طراحی شده باشند. اندازه این تابلوها باید به قدری بزرگ باشد که با سرعت مجاز 80کیلومتر برای رانندگی بدون اینکه فرد را تحت فشار قرار دهد آرام خوانده شود از سوی دیگر به جای استفاده از رنگ قرمز یا سفید همواره بهتر است از رنگ سبز استفاده شود چون رنگ قرمز چشم را به زور میدزدد و رنگ آبی نیز با رنگ آسمان کنتراست خوبی ندارد تا متن تبلیغات به خوبی دیده شود با این حال در استقرار هر نوع عامل محیطی در سطح شهر باید از افراط و تفریط جلوگیری کرد تا اثرگذاری خود را از دست ندهد.