کاهش جاذبه و افزایش دافعههای گردشگری خارجیان در کشورمان و به موازات آن فرصتطلبی کشورهایی در پیرامون برای توسعه این صنعت در چند دهه اخیر موجب آسیبهای چند سویه برای ما شده است. کشور بالقوه پرجاذبه ایران از نظر توریسم نه تنها بخش عمدهیی از انبوه گردشگران دیرین خود را از دست داده که متاسفانه از آن سو نیز به موج گردشگری فلهیی ایرانیان به کشورهای دیگر افزوده شده است.
ایکاش گزارشهایی مستند از مجموعه سفرهای هوایی و زمینی سالانه به آن سوی مرزها و برآورد ارزی که از چرخه رونق داخلی خارج میشود توسط رسانهها تهیه شود، مسافرانی که گاه انگیزه سفر آنان حتی خرید لباس برای ایام نوروزی بوده است.
اما در مدار گردشگری داخلی نیز جز افزایش تخریب منابع، آلودگی، تصادفات و مصرف افراطی بنزین دستاوردی نداشتهایم. در خلال سه دهه گذشته به یمن تولید انبوه کارخانجات خودروسازی و اشتهای سیریناپذیر شرکای خارجی آنها، سخاوت تسهیلات بانکی و تعطیلات پرشمار، گردشگری داخلی به بزرگترین تهدید منابع طبیعی و اراضی کشاورزی تبدیل شده است. انبوه مسافرانی که هرگونه دور شدن از خانه و کاشانه خود و بدون لحاظ مناسبت تعطیلات را تفریح تلقی کرده و با محدودیتهای مقصد و یک محاسبه سرانگشتی حتی گاه به ساخت ویلایی نیز مبادرت میکنند، چگونه میتوانند بر رونق بیفزایند؟ اینگونه گردشگری داخلی اگر که به رونقی کوتاهمدت در منطقه مورد نظرهم بینجامد اما با تغییر کاربری اراضی، تخریب جنگل و فردای خشک و بیزمینی که برای آنان رقم میزند، جهت خلاف توسعه پایدار برای منطقه و تمام کشور عمل میکند.
به گزارش روزنامه سایه، جبار کوچکینژاد، نماینده مجلس شورای اسلامی در ارتباط با نوع امرار معاش بومیان ساکن در مناطق هیرکانی (شمال کشور) و تشویق گردشگران برای حضور در این مناطق گفته است: برای بودجه سال 1395 و برنامه ششم توسعه سعی شده است که با مشارکت سازمان حفاظت محیط زیست علاوه بر افزایش منابع مالی گردشگری در مناطق شمالی کشور تسهیلات پربارتری برای این بخش در نظر گرفته شود.
شگفتا از نمایندگانی که در هیجان آخرین ایام دوره مجلس هنوز برای آن مردمی نوید توسعه گردشگری میدهند که بر پای تفریحات زودگذرشان هزاران هزار از درختان همین جنگلهای هیرکانی به مسلخ رفتهاند. توسعهیی که اگر قرار باشد در بقایای آسیب دیده جنگلهای هیرکانی و بر فراز انبوه ویلاهای خالی صورت بگیرد همچون تیر خلاصی بر پیکر نیمه جان این مناطق تلقی خواهد شد.
ای کاش نمایندگانی از تبار سلیقهیی امثال آقای کوچکینژادها و سازمان صرفا نظارهگر حفاظت محیطزیست در سرانجام این تخریب به دگرگونی در نگاه خود به رونق گردشگری داخلی مبادرت کنند.
این نماینده در پایان این گزارش افزوده است که در صورت ادامه پروژه جنگلهای هیرکانی برای مدیریت چند منظوره جنگلها شاهد استفاده بهینه از ظرفیتهای کلان گردشگری و بهرهوری در انرژیهای گرمایشی و سرمایشی بوده و از سوی دیگر شاهد بروز فرصتهای شغلی چشمگیری خواهیم بود که شمال کشور را دارای ظرفیتهای کلان اقتصادی و اکوتوریسم نیز کرده است. اگر که پوشش جذاب این جملات را از پیشبینی آنچه (و در ادامه روند گذشته) رخ خواهد داد، برگیریم متاسفانه فاجعه تخریب بیشتر را از همین حالا میتوانیم حس کنیم.
جثه آسیب دیده بقایای جنگلهای هیرکانی در خطه شمالی که در انباشت ویلا و ساختمان در حال دفن شدن است دیگر رمقی ندارد که بتواند موجب جذب گردشگری چند منظوره شود و فرصتهای شغلی ایجاد کند. اگر اشتغالزایی را در این مسیر انتظار داشته باشیم شاید که از زمره و مثال افزایشهایی باشد که در طغیانهایی از مرگومیر هم رخ میدهد. اگر که ایشان و دیگر صاحبان تریبون و تصمیم دغدغهیی برای پیکر محتضر امثال جنگلهای هیرکانی دارند باید که دگرگونی نگاه به گردشگری داخلی صورت بگیرد.
افزایش جاذبههای عمومی و ارزان قیمت در کانونهای کم جاذبه، فرهنگسازی دیگر بار برای مردمی که خوی میهمانپذیری خودرا با استفاده تز اتومبیل به میهمان گریزی تبدیل کردهاند و نیز جلوگیری از گسترانیدن فرش قرمز بیشتر پیش پای به ظاهر گردشگران ویلاساز از جمله پیشنهادها است.
به خاطر داشته باشیم تعطیلات نوروزی و دید و بازدیدهای این ایام فرصت مغتنمی بود که اجزای جامعه با چسبهای عاطفی بهم پیوستهتر میشدند اما سالهاست بر واژه گریز از همدیگر و سفرهای افراطی داخلی لباس گردشگری پوشانیده و برای هجوم بر آخرین کانونهای زیستی، انباشتی از
آلودگی میآفرینیم.
چنین مسافرانی در بازگشتی خسته از ترافیک و هزینه، هم بر سانحهها و هم بر جدالهای خانوادگی میافزایند. باید که مسوولان محترم با باز تعریف از گردشگری، فراروی این چرخه فرساینده فرش قرمز نگسترانند که دیگر نه از تاکنشان مانده است و نه از تاکنشان.