قیمتهای نفت حتی میتواند منفی شود
گروه انرژی نادی صبوری- حمید مظفر
در تمامی حوزهها در جهان افرادی وجود دارند که در پی شکستن ساختار و حد و مرزهای سابق و بنا نهادن راه و روشی جدید هستند. بازار نفت و کارشناسان این حوزه نیز از این قاعده مستثنا نیستند. اگر اکنون از یک کارشناس کلاسیک این حوزه درباره آینده قیمت نفت و دلایل ضعف فعلی آن پرسش کنیم به طور قطع پاسخهای او از چارچوب خاصی خارج نخواهد شد اما اگر این کارشناس کریستوفر کوک باشد ماجرا متفاوت خواهد بود. یک انگلیسی که منتقد اساسی سیاستهای انگلیس و غرب محسوب میشود و با هواپیماهای ارزان قیمت و قطار از لندن تا تهران میآید تا با مسوولان ایرانی درباره راه و روشهایی که در دوران بعد از تحریم باید در پیش گرفت، صحبت کند. در یکی از روزهای آفتابی زمستان سال گذشته با او در هتل استقلال قرار داشتیم، در لابی هتل نشستیم، قهوه خوردیم و گپ زدیم. هیچ چیز شبیه به گفتوگوهای عصا قورت دادهیی که عموما صورت میگیرد نبود و بالطبع مباحث طرح شده نیز ساختارشکنانه محسوب میشدند.
کوک معتقد است آنچه در وضعیت فعلی در بازار نفت تاثیرگذار است، وضعیت بازارهای مالی دنیاست. او پیشنهاد میکند که ایران دوباره وارد تله فروش نفت در ازای دریافت دلار و یورو نشود و در عوض به طرحی که او مبدع آن محسوب شده و ایران را به یک سوآپکننده بزرگ انرژی تبدیل میکند، روی بیاورد. کریس کوک از ایده خود دفاع کرده و با نگاهی متفاوت و هستیشناسانه به مفهوم «پول» اعتقاد دارد که صنعت نفت ایران در وضعیت فعلی نه به پول بلکه به چیزهایی که با پول فراهم میشوند، احتیاج دارد و میتواند آنها را از طرق دیگر به دست آورد. او در نهایت از ما میخواهد تا 3 پیام را به سیاستگذاران حوزه انرژی ایران مخابره کنیم. پیامهایی که مهمترین فصل مشترک آنها افزایش قیمت انرژی در ایران برای تبدیل شدن مردم به توزیعکننده انرژی است. پایهگذار انگلیسی بورس نفت ایران از چالشهایی که برای مشاوره دادن به وزارتخانهها در ایران با آن مواجه شده میگوید، از پولهایی که وعده داده شد و به او پرداخت نشد. کوک میگوید که دستمزد او برای مشاوره دادن در زمینه بورس نفت ایران نیز هنوز به او پرداخت نشده است. این گفتوگوی تفصیلی را در ادامه میخوانید.
بدون هیچ مقدمهای، آقای کوک، این گوشهای ما آماده است برای شنیدن تحلیل شما از بازار نفت.
بازارهای مالی و گردش پول بر بازار نفت تاثیر بسیار زیادی دارند. مثلا همین مساله که عربستان معاملات خود را با یورو انجام میدهد. اکنون دیگر دوران پترودلار به انتهای خود رسیده است. اروپاییها همیشه خواستار این بودند که پشتیبانی نفت از یورو را داشته باشند. پس آنها بسیار خرسند بودند که تسهیلات لازم را به عربستان اعطا کنند. این مساله سبب شد که قیمتهای نفت مجددا بالا برود. در میانه ماه ژانویه سال گذشته در عرض 6 هفته قیمتها از 35دلار به60دلار رسید. این مساله ارتباطی به عرضه و تقاضا در بازار نفت نداشت. این پول عربستان بود که برای بار دوم به بازار نفت سرازیر شد. اما مشکل اینجا بود که مازاد عرضه ادامه پیدا کرد. در این بین انبار، عامل محدودکننده است. وقتی که انبارها پر باشد، فرقی ندارد که چه میزان پول داشته باشید در نهایت قیمتها پایین خواهد آمد. این همان اتفاقی است که در سال گذشته رخ داد. نهایتا سعودیها متوجه شدند که نفت زیادی در بازار وجود دارد و قیمتها پایین خواهد آمد و همین هم شد. حتی ممکن است قیمت نفت منفی شود. همان اتفاقی که در مورد برق رخ داد و اکنون دیگر در بازار برق انبار معنی ندارد. البته رک بگویم که
من با بازار برق مخالفم و پیشنهاد مشارکت در بازار برق بریتانیا را رد کردم. وقتی که از سازمان توانیر نیز در مورد توسعه بازار برق در ایران با من صحبت شد من دو بار به آنها نه گفتم چراکه معتقدم بازار برق بر خلاف منافع عمومی است. انرژی یک کالا نیست بلکه یک خدمت است.
پس شما میگویید زمانی که پول فدرال رزرو و پول عربستان وارد بازار شد باعث افزایش قیمت شد و اکنون که قیمتها سقوط کرده به خاطر خروج این پولها از بازار است.
تفاوت اساسی بین تقاضای مالی و تقاضای فیزیکی برای نفت وجود دارد. شما نمیتوانید تمام گذارهای بازار نفت را مشاهده کنید چراکه بسیاری از آنها شفاف و واضح نیستند. آنچه عربستانسعودی انجام میدهد، استفاده از تکنیک پیشپرداخت است. آنچه سرمایه عربستان سعودی درحال انجام دادن است، تامینمالی سهام است. تنها راهی که شما میتوانید قیمتهای نفت را بالا ببرید این است که نفت را از بازار خارج کنید و منابع مالی آن را تامین کنید. نکته مسلم این است که اگر تولیدکنندهها توانایی حمایت از قیمت را داشته باشند آن را عملی خواهند کرد. این همان هدفی است که باعث شکلگیری کارتلها میشود. اگر شما قیمتها را بالا نگه دارید، تولیدات جدیدی وارد بازار میشود و در نهایت شما نیاز به جیبی با عمق بینهایت خواهید داشت که مردم چنین چیزی ندارند. این همان اتفاقی است که در مورد کارتل ماده قلع اتفاق افتاد. در 1985 با خروج پول از بازارهای قلع، قیمت قلع در یک شب از 8هزار دلار به 4هزار دلار به ازای هر تن رسید. من معتقدم بازار نفت نیز طی 10سال تا سال 2008 توسط بانکهای سرمایهگذاری به خصوص BP و گلدمنساکس دستکاری میشد. اما آنها مانند عربستان سعودی
جیب با عمق بینهایت نداشتند. از 2009 به بعد عربستان بود که تامین مالی را انجام میداد و در این زمینه حریص هم بود. امریکا نیز میگفت خیلی متشکرم شما بفرمایید این کار را متقبل شوید. درحالی که شما مشغول این کار هستید ما به سراغ ساخت محصولات جدید برای امنیت انرژی میرویم و الان امریکاییها از عربستان بینیاز شدهاند.
در این بازه زمانی که ایران قصد بازگشت به بازار را دارد با قیمتهای نفت چه باید کرد؟
من مطمئنم که شما پاسخ پرسش خود را میدانید ولی من میخواهم آن را تایید کنم. بازار درحال حاضر با مازاد عرضه مواجه است. اگر بیش از این نفت وارد بازار شود، قیمتها با سرعت بیشتری پایین میآید. قیمتها آنقدر پایین میآید تا اینکه کاهش تولید محقق شود. قضیه به همین سادگی است. پس دیر یا زود یک نفر باید تولید خود را کاهش دهد. بنابراین اگر ایران 500 هزار بشکه یا هر عدد دیگری را تولید کند و آن را در بازار به فروش برساند قطعا قیمت پایینتر نیز خواهد آمد.
به نظر شما قیمت نفت تا کجا کاهش خواهد یافت؟
قیمتهای نفت حتی میتوانند منفی شوند. در صنعت برق ما این موضوع را مشاهده کردهایم که قیمتها منفی شدهاند و مردم به تولیدکنندگان برق مبلغی را پرداخت میکنند تا تولید نداشته باشند. البته من نمیگویم که این موضوع در بازار نفت نیز اتفاق خواهد افتاد اما اگر قرار باشد نفت جایی برای رفتن نداشته باشد عدهیی باید متحمل هزینه آن شوند.
تحلیلگران معتقدند که یک نقطه کمینه برای قیمتهای نفت وجود دارد که با اصابت به آن قیمتها شروع به افزایش پیدا میکند. به نظر شما این سطح قیمت کجاست با توجه به اینکه اظهار میکنید که ممکن است قیمتها منفی نیز شود؟
در کوتاهمدت قیمتها میتوانند به هر سطحی و حتی منفی برسند. مگر اینکه تولید کاهش پیدا کند. با تحقق کاهش تولید شما مشاهده خواهید کرد که به اصطلاح بازار تصفیه خواهد شد. به این معنی که عرضه و تقاضا به تعادل نزدیکتر خواهند شد و زمانی که تقاضا باعث افزایش عرضه شود منجر به رشد قیمت خواهد شد. اساسا در بازار دو سطح قیمت بالا و پایین وجود دارد. سطح قیمت بالاتر آن است که فروشندگان به آن تمایل دارند.
در ادامه این روند، وضعیتی فرا میرسد که خریداران توان پرداخت قیمتها را ندارند و تقاضای خود را کاهش میدهند یا ممکن است کالاهای دیگر را جانشین کنند یا سیاستهای بهینهسازی انرژی را پیش بگیرند. بنابراین یک حدی برای قیمتها وجود دارد. در نتیجه این روند تولیدکنندگانی که نفت را با هزینههای بالا استخراج میکنند از صحنه خارج میشوند سپس قیمتها افزایش مییابند. این چرخه را Boom & Bust یا نوسانات بازار مینامند. این فرآیندی است که فعلا ساختار بازار را شکل میدهد مگر اینکه تغییر ساختاری در بازار اتفاق بیفتد و این آن چیزی است که به نظر من درحال رخ دادن است و من آن را به ایران پیشنهاد میدهم. ایران این انتخاب را دارد که به بازار برگشته و از این شرایط رنج ببرد و داراییهای ارزشمند خود را بفروش برساند یا راه دوم را انتخاب کند. به نظر من ایرانیها باهوشتر از این هستند که راه اول را اجرایی کنند. به دلیل اینکه درحال حاضر که در مورد این موضوع صحبت میکنیم، گزینههای دیگری نیز پیش روی ایران وجود دارد که من و همکارم در دیدارهایی که داشتیم با مسوولان ایرانی مطرح کردیم.
چه پیشنهادی و در چه زمینهیی مطرح کردید؟
پیشنهاد ما به ایران این است که نفت خود را نفروشید بلکه آن را عرضه کنید. به این مفهوم که وارد سوآپ شوید. همکار من آقای خاقانی این ایده را مطرح کرد هر چند که وی مسوولیت آن را به عهده نگرفت و آقای کاظمپور(نماینده ایران در اوپک) و آقای زنگنه مسوولیت این ایده را به عهده گرفتند. صحبت همکار من بر این اساس بوده که بگذارید نفتی که از شمال ایران میآید با نفتی که از حاشیه خلیجفارس تولید میشود، مبادله شود. این همان چیزی است که من نام آن را سوآپ منطقهیی میگذارم یعنی نفت یک منطقه با نفت منطقه دیگری مبادله شود.
البته ایران این کار را در گذشته انجام میداده است.
بله. اما آن را متوقف کرد. مثال دیگری برای این موضوع برقی است که از ایران به ترکیه میرود و در مقابل با برقی که از ترکیه خارج میشود و به یونان میرود، مبادله میشود. ایران موافقت میکند که برق ترکیه را تامین کند و در عوض منفعت حاصل از این معامله را دریافت کند. این همان سوآپ جریان است. این سوآپ جغرافیایی است. مشابه این مبادله را امریکا با مکزیک دارد. در این حالت شما به خط لوله نیاز نخواهید داشت. شما فقط جریان را سوآپ میکنید. نوع دوم سوآپ، سوآپ طبقهبندی است. شما ممکن است بخواهید که نفت را با کالا سوآپ کنید. نفت وارد پالایشگاه میشود و کالا از آن خارج میشود. ممکن است برای این موضوع یک موافقتنامه مشارکت ایجاد کنید که براساس آن ایران به پالایشگاهها نفت بفروشد و بر محصولاتی که از آن خارج میشود، محق باشد. این سوآپ را میتوان برای انرژی نیز استفاده کرد و این موضوعی است که ما سالها در مورد آن با شرکت ملیگاز ایران بحث کردهایم. گاز به ایستگاههای برق وارد میشود و برق تولید میشود. در اینجا نیز میتوان سوآپ راه انداخت. درحال حاضر مجادلات زیادی بین شرکت ملی گاز و وزیر نفت و وزیر نیروی ایران بر سر قیمت گاز
وجود دارد. تمام تولیدکنندههای خصوصی برق اعلام میکنند که ما گاز ارزان میخواهیم و زنگنه اظهار میکند که شما همین حالا هم گاز ارزان دارید. من اما عقیده دارم که مشکل در فروش گاز به عنوان یک «کالا»ست. شما باید یک جریان معامله ایجاد کنید. در مورد CNG نیز در کنفرانسی که در این مورد در تهران برگزار شد این مسائل را مطرح کردم. CNG وارد وسایل حمل و نقل میشود و خروجی آن حمل و نقل است. تصور کنید که سوخت نفت وارد تانکر شود و آن تانکر آن را به جای دیگری ببرد. در اینجا شما میتوانید نفت را برای حملونقل تصور کنید. انسانهای باهوش که در ایران نیز فراوانند به راحتی میتوانند به این فکر کنند که به جای فروش نفت و گاز و حتی محصولات پتروشیمی میتوان بیشمار معامله سوآپ راه انداخت. مشکل در اینجاست که ایران نفت خود را در مقیاسهای بزرگ و میلیونی به فروش میرساند و در نتیجه آن ممکن است که در مقابل آن نیازی به آن حجم از محصولات پالایشی و... نداشته باشد. بنابراین نیاز است که معاملات سوآپ را به بخشهای کوچکتر تقسیم کرد. از همینجاست که ایده پیشپرداختهای اعتباری
Prepay credits یا اعتبارات انرژی
Energy credits مطرح میشود. به عنوان مثال یک تکه کاغذ به شما اجازه استفاده از 10کیلووات برق را میدهد. نه اینکه شما 10کیلووات را دریافت میکنید بلکه برای استفاده از آن مبلغی را پرداخت میکنید. بنابراین به جای پرداخت ریال به سازمان توانیر یا هر سازمان دیگری، ژتونی که به این واسطه در اختیار شما قرار گرفته را پرداخت میکنید. پیشپرداخت برای هزاران سال و پیش از بدهی، پیش از بانک، پیش از سهام شرکتها و پیش از هر گونه ابزار مالی در جریان بوده است.
شما این ایده را در وزارت نفت مطرح کردید یا در وزارت نیرو؟
من این ایده را در وزارت نیرو مطرح کردم. درحال حاضر وزارت نفت مملو از افرادی است که گستره وسیعی از علایق دارند و آن چیزی که من میگویم برای آنها مناسب نیست. این افراد با کنار رفتن زنگنه از مرکز قدرت وارد این وزارتخانه شدند و درباره چیزهایی که فکر میکنند میدانند چیزی نمیدانند. وقتی که زنگنه وزارت نفت را ترک کرد 85هزار نفر در وزارت نفت مشغول به کار بودند که اکنون این رقم به 225هزار نفر رسیده است.
نظر مقامات وزارت نیرو در این مورد چه بود؟ شما با چه کسی صحبت کردید؟
ما با مهندس دایمی، معاون وزیر نیرو صحبت کردیم که آدم دوراندیشی است. هر چند که مسوولیت اجرایی این مساله با آقای فلاحتیان است. البته ما با سایر معاونان وزیر نیز صحبتهایی کردیم. البته ما نمیتوانیم وارد قراردادی بشویم که به صورت مستقیم به وزیر مشاوره بدهیم لذا با موسسات دیگری وارد مذاکره میشویم و آن موسسات به وزیر مشاوره خواهند داد. البته ما قراردادی را هنوز به امضا نرساندهایم اما ایده کار به این صورت خواهد بود.
در هر صورت آنچه ما پیشنهاد میکنیم شامل سه پیام مهم است که من علاقهمندم شما آنها را مخابره کنید. نخستین پیام که ما به همه دولتها میگوییم این است که شما باید کاری را کنید که دانمارکیها از سال 1973 انجام دادند. دانمارک در آن سال که قیمت نفت با 300درصد رشد از 3دلار در هر بشکه به 12دلار رسید برای تامین سوخت مورد نیاز خود نفت را میسوزاند. این رشد قیمت برای دانمارکیها به مثابه تلنگری جدی بود. دانمارکیها در آن تاریخ بسیار عملگرایانه با موضوع برخورد کردند و تصمیم به تغییر سیاستهای خود گرفتند. این سیاست بر این پایه بنا نهاده شد که به ازای هر واحد از تولید حرارت باید میزان استفاده از سوختهای کربنی حداقل شود. من اسم این کار را «اصل سازمانی حداقل هزینه سوخت کربنی» میگذارم. این تصمیم منجر به این شد که دانمارکیها به سمت استفاده از سوختهای تجدیدپذیر بروند. به همین منظور آنها به اسکاتلند رفتند و جدیدترین تکنولوژی توربینهای بادی که در آن روزها به تازگی مورد توجه قرار گرفته بودند، خریدند. سپس آن را با توربینهای بادی ساخت داخل تلفیق کردند و از آن روز به بعد تبدیل به بزرگترین تولیدکننده توربینهای بادی
جهان شدند. اکنون دانمارک، کشوری با 6 میلیون نفر جمعیت، صاحب بزرگترین کارخانه تولید توربینهای بادی جهان است. در واقع چنین عنوانی باید نصیب شرکتهای اسکاتلندی میشد اما دانمارکیها موفق به انجام آن شدند.
روش دیگر دانمارکیها، کاهش مصرف بود. آنها مشاهده کردند که در ایستگاههای تولید برق مقدار زیادی از انرژی حرارتی درحال هدر رفتن است و با خود فکر کردند که چرا؟ به همین منظور آب گرمی که از ایستگاهها خارج میشد را جمعآوری کردند و درحال حاضر زیر شهر کپنهاگن 150کیلومتر لولهکشی آب گرم وجود دارد که آب گرم را به منازل میرساند. بنابراین دانمارکیها از یک واحد تولید نیرو نه تنها برق تولید میکنند بلکه از حرارت تولید شده در آن نیز استفاده میکنند. این بدین معنی است که بهرهوری یک واحد تولیدی از 30درصد به 60درصد میرسد. دانمارکیها پول سوختهای هیدروکربوری را دریافت کردند و در توسعه حمل و نقل و استفاده از دوچرخه خرج کردند. من حتی یک نفر را در تهران ندیدم که سوار دوچرخه باشد.
البته اتخاذ چنین سیاست کاهش آلایندگی سبب پیچیدهتر شدن بازار نفت میشود.
در حقیقت بازار از این پیچیدهتر نمیتواند شود.
اما این مساله سبب کاهش بیش از پیش تقاضا میشود.
قطعا همین طور است. حرف من این است که حالت ارزانی سوختهای کربنی، صرفهجویی در استفاده از سوختهای کربنی است. اما مشکل اینجاست که این مساله با موجودیت موضوعی که من آن را هزینه دلاری مینامم، تناقض دارد. هیچ تولیدکننده انرژی حاضر نیست مقدار کمتری از محصولات خود را بفروشد منظور شما هم همین است بنابراین تمام تولیدکنندگان از کاهش مصرف انرژی بیزارند.
این مساله تنها منحصر به ایران نیست بلکه این مشکل تمام کشورهای عضو اوپک نیز هست.
قطعا همین طور است. اما من راهحلی برای این مساله پیشنهاد میکنم. فرض کنیم که شما قیمتهای گاز و برق را بسیار بالا ببرید اما به جای پرداخت یارانه نقدی به ریال که توسط بانک مرکزی تولید میشود و تورمزاست به مردم کارت اعتباری انرژی بدهید. مردم این اختیار را دارند که مقدار اعتبار خود را مصرف کرده یا آن را ذخیره کنند. در این حالت مردم با خود فکر میکنند که این اعتبار انرژی ارزشمند است و همین مساله آنان را بیش از پیش به فکر صرفهجویی در مصرف سوخت میاندازد. بنابراین پیشنهاد من به دولت ایران از این قرار است: قیمتهای انرژی را بالا ببرید سپس این ایده ساده پیشپرداخت اعتبارات انرژی را عملیاتی کنید. در این حالت مردم اگر خواستند میتوانند این اعتبار را هدر بدهند اما اگر کسی چنین کاری کند، احمق است. بنابراین در این حالت میتوان از منابع حاصل از صرفهجویی در توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و کاهش میزان آلایندهها مستقیما سرمایهگذاری کرد.
ادامه در صفحه 12