بر اساس آمار رسمی دولت باکو، حجم تجارت خارجی ایران و آذربایجان از سال 2009 بهشدت کاهش یافت و با افتی دو برابری به کمی بیش از 300میلیون دلار رسیده است، در حالی که دو کشور فقط بیش از 600 کیلومتر مرز خاکی دارند. این رقم، حتی یکدرصد از تجارت خارجی آذربایجان نیز نیست، کشوری که طی هشت سال ریاستجمهوری احمدینژاد تولید ناخالص ملی خود را تقریبا 10برابر افزایش داد و از رقم 8 میلیارد به 70 میلیارد دلار رساند
روز شنبه خبری منتشر شد که بر اساس آن یادداشت تفاهمی میان شرکت نفتی دولتی آذربایجان (سوکار) با شرکت اکتشاف و تولید خزر ایران امضا شده است. این یادداشت در مورد همکاری در زمینه اکتشاف و تولید نفت در دریای خزر بوده است. این در حالی است که تمام فعالیتها برای کشف نفت در دریای خزر در کشور بهدلیل عمق زیاد آب در قسمت ایرانی این دریا تاکنون به در بسته خورده است. «تعادل» در خصوص چگونگی همکاری تجاری ایران و آذربایجان بهویژه در بخش انرژی در وضعیت کنونی و وجود تحریمها به سراغ دالغا خاتین اوغلو تحلیلگر حوزه انرژی در باکو رفته است. وی تحلیل خود از این خبر را به صورت اختصاصی در اختیار روزنامه«تعادل» قرار داد. او معتقد است: « بحث اکتشاف نفت در خزر فصلی نو اما محدود در روابط تهران و باکو محسوب میشود.»
***
بعد از هشت سال کشوقوسهای سیاسی میان جمهوری آذربایجان و ایران که اوج آن در دور دوم ریاستجمهوری محمود احمدینژاد دیده شد، نهایتا با انتخاب حسن روحانی رییسجمهور اعتدالگرا، دوباره روابط دو کشور به صورت ناگهانی و با شتاب بالایی رو به بهبودی نهاد. طی یکسال گذشته، چندین مقام عالیرتبه آذربایجان، از جمله الهام علییف رییسجمهوری دولت باکو به ایران سفر کرده و هیاتهای دهها نفری تجاری و اقتصادی ایران در دو نوبت به باکو سفر کردهاند، از جمله سفر هیات اتاق بازرگانی تهران در اواخر زمستان که طی این سفر بر افزایش دو برابری تجارت دوجانبه تاکید شد. بر اساس آمار رسمی دولت باکو، حجم تجارت خارجی ایران و آذربایجان از سال 2009 بهشدت کاهش یافت و با افتی دو برابری به کمی بیش از 300میلیون دلار رسیده است، در حالی که دو کشور فقط بیش از 600کیلومتر مرز خاکی دارند. این رقم، حتی یکدرصد از تجارت خارجی آذربایجان نیز نیست، کشوری که طی هشت سال ریاستجمهوری احمدینژاد تولید ناخالص ملی خود را تقریبا 10برابر افزایش داد و از رقم 8 میلیارد به 70میلیارد دلار رساند.
چشمانداز در حوزه تجارت دو جانبه
آذربایجان فقط در سال گذشته 12میلیارد دلار در خارج سرمایهگذاری کرده که عمده مقصد این سرمایهها کشور ترکیه بود. اگرچه با وجود تحریمهای غرب، امکان سرمایهگذاری آذربایجان در ایران عملا وجود ندارد، اما در حوزه تجارت دوجانبه چشمانداز خوبی میتوان متصور شد. حتی آذربایجان میتواند در حوزههای غیرحساس ایران مانند حوزه معادن سرمایهگذاری محدود انجام دهد، یا صادرات خود به عراق را از طریق ایران افزایش دهد و دهها مورد دیگر میتوان نام برد که در بهبود روابط دو کشور همسایه میتواند نقش ایفا کند.
اکنون، چند ماهی بعد از دعوت مقامات ایران از شرکت نفت دولتی آذربایجان (سوکار) برای بازدید از ایران، هیات اعزامی این شرکت به رهبری خوشبخت یوسفزاده معاون اول رییس سوکار با چندین مقام نفتی ایران دیدار کرده و تفاهمنامهیی نیز در زمینه همکاری در حوزه اکتشاف و تولید نفت در دریای خزر با ایران امضا کردند. البته تفاهمنامه برخلاف قرارداد الزامآور نیست و تنها پیشزمینهیی برای همکاریهای آتی و عقد قرارداد است. همکاری ایران و جمهوری آذربایجان در حوزه انرژی خزر سابقه طولانی، اما محدود دارد.
تناقض در آمارها
بخش ایرانی دریای خزر تاکنون دوبار، یکی قبل از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و بار دیگر در سالهای 1994 و 1995 توسط تجهیزات لرزهنگاری آذربایجان برای بررسی احتمال وجود منابع هیدروکربوری مورد مطالعه قرار گرفت و چندین چاه آزمایشی نیز حفر شد، اما نتیجهیی در پی نداشت و تا سال 2011 اصولا وجود نفت یا گاز در آبهای شمالی ایران در هالهیی از ابهام بود، اگرچه خود ایران نیز با کشتی اکتشافی پژواک چند سالی در دهه گذشته مشغول عملیات اکتشافی در دریای خزر بود، اما این کشتی در آغاز ریاستجمهوری محمود احمدینژاد دچار حریق شد و پروسه اکتشاف تاکنون ناتمام باقی مانده است. آذربایجان هنوز هم کشتیهای لرزه نگاری با تجهیزات مناسب در اختیار دارد که میتواند در اختیار ایران قرار دهد. جمهوری اسلامی در سال 2011 اعلام کرد که در پی حفاری یک حلقه چاه در عمق 1000 متری آبهای خزر به مقدار 700متر از زیر دریا، یک میدان گازی پیدا کرده است، یک سال بعد از این واقعه مقامات نفتی ایران اعلام کردند که این میدان گازی نیست و نفتی است، اگرچه لایه گازی نیز دارد.
میدان گازی که تایید نشد
در دوران احمدینژاد آمار و ارقام متناقضی درباره میدان سردار جنگل اعلام شد، میدانی که تاکنون نه کشورهای ساحلی خزر آن را تایید کردهاند و نه سازمانهای بینالمللی درباره آن اظهارنظر کردهاند و هر چه گزارش شده، با استناد به گفتههای مقامات ایران بوده است.
این مجال کوتاه فرصت مناسبی برای پرداختن به میدان یاد شده، امکانات، منابع مالی و تکنولوژی ایران در راستای برداشت نفت از آن نیست، اما به داوری من، ایران میتواند ریگ حفاری امیرکبیر خود در دریای خزر را به کشورهای دیگر در حوزه خزر، خصوصا ترکمنستان اجاره دهد، یا کلا بفروشد. ایران قبلا نیز سالهاست که دو ریگ حفاری خود در خزر را به ترکمنستان اجاره داده است و کسب درآمد میکند. لازم به ذکر است که ریگ حفاری نیمهشناور امیر کبیر، تنها قادر به حفر چاه است، نه استخراج نفت.
اینکه آیا سکوی امیرکبیر به درد جمهوری آذربایجان بخورد یا نه، موضوع مبهمی است، اما در مقام مقایسه، بد نیست به وضعیت میدان شاه دنیز جمهوری آذربایجان که شبیه سردار جنگل است، اشاره کنیم.
تاج امیرکبیر بر شاه دنیز خواهد نشست؟
عملیات تولید از فاز دوم میدان گازی شاه دنیز آذربایجان که در آبهای عمیق قرار دارد، با حضور شرکتهای غول غربی و با اپراتوری شرکت بریتیش پترولیوم چندین سال است که با تاخیر مواجه شده است.
هزینه عملیاتی کردن این پروژه 25میلیارد دلار تخمین زده میشود. البته 15میلیارد دلار دیگر، هزینه انتقال آن به بازارهای اروپایی است که مجموعا به 40 میلیارد دلار بالغ میشود.
خود ایران در این میدان گازی با ذخایر 1.2تریلیون مترمکعب، 10درصد سهم دارد. ذخایر این میدان دقیقا 30 برابر کمتر از ذخایر گازی ایران است. بنابراین توسعه سردار جنگل حداقل در کوتاهمدت نمیتواند اولویت ایران باشد و این کشور میتواند ریگ حفاری خود را به کشورهای دیگر اجاره دهد.
برای نمونه هماکنون آذربایجان سه ریگ حفاری قدیمی خود را به شرکت دراگون اویل اجاره داده که در آبهای بخش ترکمنستان خزر فعال است. درباره اجاره سکوی امیرکبیر به آذربایجان اما و اگرهای زیادی وجود دارد، برای نمونه میادین تحت توسعه آذربایجان معمولا فشاری معادل 10 تا 15 هزار «بار» دارند که بعید است سکوی امیرکبیر بتواند چنین فشاری را تحمل کند. بار نام یکایی برای کمیت فیزیکی فشار، معادل ۱۰۰ کیلوپاسکال است و با اختلاف حدود یکدرصدی معادل فشار جو است. درست یک سال قبل در ماه آگوست میدان گازی «بوللا دنیز» آذربایجان به خاطر عدم تحمل فشار گاز توسط ریگ حفاری فاجعهساز شد و آتشسوزی به مدت یک ماه ادامه داشت و با خروج گاز با چنان فشاری انجام میشد که عملا به غیر از نظاره شعلههای دهها متری و هدررفتن منابع گازی، کار دیگری ممکن نبود. ریگ حفاری فعال در این میدان نیز کلا ذوب شد و از بین رفت. اما شرکت سوکار میتواند از ریگ حفاری امیرکبیر در حفاریهای تا عمق 100متر از ته دریا استفاده کند تا در کار ریگهای گران قیمت غربی صرفهجویی کند.
راهاندازی سوآپ در گرو تحریمها
به غیر از موارد یاد شده، آذربایجان میتواند بخشی از نفت تولیدی خود را به ایران دهد و معادل آن را در خلیج فارس تحویل بگیرد (سوآپ نفت)، این موضوع برای هر دو کشور صرفه اقتصادی دارد، اما با وجود تحریمهای غرب عملا این موضوع منتفی است.
ایران با آذربایجان هماکنون سوآپ گاز انجام میدهد که روزانه 1.2میلیون مترمکعب است و متولی این پروژه، خود شرکت سوکار آذربایجان است، اما افزایش حجم این مقدار گاز نیز غیرممکن است، چرا که نخجوان چندان نیازی به گاز اضافی ندارد و از طرفی آذربایجان سالهاست که درصدد انتقال گاز به نخجوان از طریق مسیر ترکیه است و توسعه این پروژه با تمام توان ادامه دارد. موضوع دیگری که احتمالا در سفر هیات آذربایجانی به ایران مطرح شده است، موضوع تامین مالی فاز دوم میدان شاه دنیز است. ایران باید با توجه به سهم 10درصدی خود در این میدان، 2.5 میلیارد دلار سرمایهگذاری جدید انجام دهد، اما ظاهرا در شرایط فعلی، ایران قادر به ارایه این مبلغ نیست. دهها پروژه نفت و گاز خود ایران سالهاست که به خاطر مشکل نقدینگی با تاخیر مواجه شده و بعید است که ایران بدون لغو تحریمها بتواند سرمایهگذاری میلیاردی در خارج انجام دهد. فعلا، آنچه که مهم است، بعد از نزدیک به یک دهه، دو کشور همسایه دوباره مصمم به گسترش روابط در حوزه تجاری و انرژی هستند. منافع مالی و تجاری همیشه وزنهیی برای بالا بردن قدرت تحملپذیری کشورها در مواقع بحرانی یا مشکلساز است و میتواند به عنوان اهرمی برای نزدیکی هر چه بیشتر دو کشور همسایه به همدیگر عمل کند و باید به فال نیک گرفت.