مطلب پیشرو برگرفته از مقاله هزینههای اقتصادی یارانه سوخت در جهان است که در دسامبر 2013 توسط مرکز تحقیقات اقتصادی امریکا منتشر و توسط همت قلیزاده و زهره طایفینصرآبادی، از کارشناسان سازمان مدیریت و برنامهریزی و وزارت نیرو ترجمه شده است. نکته قابلتوجه در این گزارش، بررسی قیمت فرآوردههای نفتی در 10کشور نفتخیز جهان است که آمار قابل تاملی در آن (مربوط به سال 2012) وجود دارد.
اما قبل از ارائه ترجمه، مقدمهیی درخصوص مفهوم یارانه انرژی و اینکه اتلاق «یارانه» به ارقام محاسباتی صحیح است یا نه، تحلیل اجمالی ارائه شده است. یکی از مباحث ساده و در عین حال مهم علم اقتصاد، مبحث «هزینه فرصت» است. هزینه فرصت مفهومی انتزاعی است که ارزش بهترین فرصتهای از دست رفته را به نمایش میگذارد و به استفاده از منابع به بهینهترین شکل ممکن اشاره دارد. در درک از هزینه فرصت نیاز به محدویت زمان و مکان نبوده و بهترین گزینه همیشه قابلیت ارزیابی را دارد. در اصل، هزینهیی است آرمانی که عمل کردن به آن هیچوقت آسان نبوده است. در کلاسهای آموزشی علم اقتصاد از هزینه فرصت به نرخ جانشینی میرسیدیم. به بیان دیگر، هزینه فرصت موضوع قابلیت جانشینی بین عوامل (یا کالاها) را تبیین کرده و اشاره میکند که عوامل قابلیت جانشین شدن دارند. عمل کردن به هزینه فرصت به این دلیل مشکل است که گزینههای پیشروی هر تحلیل، محدود است و ممکن است همیشه گزینهیی بهتر برای مقایسه در محیط بیرونی اقتصاد ظهور کند. هزینه فرصت که در اقتصاد خرد مطرح میشود، جزو مفاهیم پایهیی اقتصاد است اما یارانه مربوط به اقتصاد بخش عمومی است. موضوع هزینه فرصت
مربوط به تصمیمگیری در امور اجرایی اقتصادی است. به عبارت دیگر، این موضوع یکی از مراحل فرآیند تصمیمگیری است، هزینه - فرصت به جهت اخذ اقتصادیترین و منطقیترین تصمیم مدنظر قرار میگیرد و هدف آن تخصیص بهینه منابع کمیاب در اقتصاد است. وضع یا حذف یارانه موضوعی است که مربوط به حوزه سیاستگذاری است. در عمل وقتی سیاستگذاران اقتصادی به نتیجه میرسند که به دلایل متفاوت و برای تقویت یکی از بخشهای اقتصادی در آن بخش یارانه پرداخت کنند تا آن بخش تقویت شود یا برعکس، بنابراین این موضوع مربوط به فرآیند سیاستگذاری است. در نگاه نخست، هزینه فرصت مفهومی ثابت و ذاتی برای یک متغیر است اما یارانه مفهومی است که برای یک متغیر تعیین میشود و هر لحظه امکان حذف یا افزودن آن به هر متغیری وجود دارد. ضمن اینکه یارانه به حوزه سیاستگذاری مربوط میشود در راستای هدایت جامعه برای حرکت به سمت خاصی در اقتصاد پیشبینی میشود. دومین وجه قابل اعتنا درخصوص اختلاف هزینه فرصت و یارانه این است که نتیجه محاسبات هزینه فرصت اگر چه قابلیت تغییر در شرایط متفاوت را دارا است اما نتیجه محاسباتی آن بسیار دقیقتر از یارانهها است. به این جهت که با اتخاذ سیاست
پرداخت یارانه برآورد یا پیشبینیهایی از رفتار مردم به دست خواهد آمد که این رفتار وابستگی جدی به فرهنگ، تربیت و تمدن آن جامعه دارد اما محاسبات مربوط به هزینه فرصت کاملا شفاف و دقیق خواهد بود و با نتایج حاصل شده از آن محاسبات تصمیم بهینه اتخاذ میشود. نکته بعدی این است که در مقوله هزینه فرصت میتوان هزینههای پنهان را هم درنظر گرفت (externality) اما در مورد یارانه، کمکها کاملا نقدی هستند و جهت رسیدن به هدفی مشخص تعیین میشود. ضمن اینکه هزینههای پنهانی و اثرات غیرمستقیم آن به راحتی قابل مقایسه نیستند. هدف از عنوان مطالب، صرف پرداختن به تفاوت مفهوم «هدف فرصت» و «یارانه» نیست، بلکه اشاره به موضوعی است که سالهاست در اقتصاد ایران رخ میدهد و به عنوان اصل اقتصادی پذیرفته شده است. برای روشن شدن مطلب، نحوه محاسبه یارانه انرژی (نفت خام) مثال خوبی است.
وزارت نفت قیمت جهانی نفت را (که با هر اتفاق سادهیی و حتی با نطق رییسجمهور کشوری کوچک یا وقوع زلزلهیی در نقطهیی از جهان دایم در نوسان است) در نرخ ارز ضرب میکنند و مابهالتفاوت آن با قیمت نفت خام (فرآوردههای اصلی) در داخل را به عنوان یارانه تلقی میکنند. باید به این نکته توجه شود دلیل توسل به قیمت جهانی، عدم امکان توانایی محاسبه قیمت تمام شده فرآوردهها به عنوان قیمت واقعی است و نکته مهمتر اینکه قیمت جهانی خود از بهای تمام شده به علاوه هزینههای سربار بازار تشکیل شده است که براساس نیروهای بازار جهانی (نه فعل و انفعالات بازار داخل) شکل میگیرد. به دلیل عدم آگاهی از این محاسبات، اغلب افراد تصور میکنند دولت پولی را به عنوان یارانه برای انرژی پرداخت میکند که در واقع چنین نیست. آمار محاسباتی صرفا هزینه فرصت مصرف نفت خام و فرآوردههای مربوطه در داخل کشور است و اساسا همانطور که به اختصار اشاره شد ارتباطی به مفهوم یارانه ندارد. منتقدین شاید عنوان کنند که همیشه تقاضا برای نفت خام و فرآوردهها با قیمتی جهانی وجود دارد و میتوان آنها را به فروش رساند اما در عمل با تحریمهای انجام شده و عدم توانایی در فروش بخشی
از نفت خام بهطور مطلق اختصاص کلمه «یارانه» اشتباه است و با این توصیف باید شاهد تغییرات اساسی در محاسبات مربوطه در ترازنامه هیدروکربوری باشیم که بررسیها عکس این مطلب را نشان میدهد یعنی کماکان یارانه (محاسباتی) افزایش یافته است. حال سوال درست اینگونه مطرح میشود که «در اقتصاد ایران چهکسی به چهکسی یارانه میدهد»؟ ذکر مطلبی به روشن شدن مساله کمک خواهد کرد:
دولت باید دستمزد جهانی را که توسط سازمان جهانی نیروی کار اعلام میشود در نرخ ارز ضرب کند و در نهایت محاسبه شود که هر شاغل چه میزان به کشورش یارانه پرداخت میکند. پس، محاسبهیی که دولت در مورد یارانه انرژی به ویژه نفت خام انجام میدهد در اصل همان هزینه فرصت مصرف نفت خام در داخل کشور است، همانطور که توضیح داده شد این دو موضوع از ریشه با هم تفاوت دارند. حال با چنین نگرشی، تمامی سیاستهای نفتی به شکل جدیدی قابلیت بحث پیدا میکند. بهطورکلی، جدای از کششناپذیری تقاضای انرژی (بهویژه فرآوردههای نفتی) نسبت به تغییرات قیمت، نحوه اجرای فاز نخست هدفمندسازی یارانهها تا حد قابلتوجهی موجب برهم زدن تعادل اقتصاد کشور شد. این مطلب زمانی روشن میشود که به یاد بیاوریم با اجرای این سیاست در مرحله اول در مجموع حدود 98هزار میلیارد تومان برای دولت عایدی داشته اما دولت حدود 140هزارمیلیارد تومان پول بین مردم توزیع کرده است و عملا حدود 42هزارمیلیارد تومان برای اجرای این سیاست به منابع خزانه (خارج از منابع ناشی از افزایش قیمتها) واریز شده است. به بیان سادهتر بدون اجرای این سیاست، علاوه بر اینکه این همه تنش و استرس به جامعه
وارد نمیشد، با حدود 48هزارمیلیارد تومانی که دولت از منابع خزانه برداشت کرد، میتوانست برای بهبود مشکل اقتصادی کارهای درخور توجهی انجام دهد. این در صورتی است که باز براساس آمار میدانیم براثر اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها، نه مصرفی کاهش یافته (البته از شکلی به شکل دیگر تغییر یافته) نه قاچاق فرآورده کاهش یافته و نه حتی ترافیک کاهش یافته است. بلکه صرفا با افزایش قیمت فرآورده به عنوان نهاده تولید و به عنوان یک مزیت در صنایع فرسوده کشور با افزایش هزینه تولید، اقتصاد دچار رکود شده است البته تکانههای تحریم و سپس تغییرات ارزی بر شدت این مساله افزوده است و باید نیمنگاهی هم به این مسایل داشت. بنابراین، مدیریت قیمت کالایی را که نه جانشین دارد و نه بازار کارآمدی دارد، نمیتوان تنها با اتکا به تحلیلهای رقابت کامل در مورد قیمت انرژی در ایران ارزیابی کرد.
شاید اساسیترین مفهوم در اقتصاد، هزینه فرصت یک عمل، ارزش عمل گزینه دیگر در گذشته است. هزینه فرصت فقط در دنیایی میتواند بالا برود که منابع موجود در آن برای رفع نیازمندیها محدود است بهگونهیی که ممکن نیست همه خواستها برآورده شوند. هزینه در اقتصاد دقیقا و همیشه به هزینه فرصت اشاره دارد. از اینرو، حسابداران و اقتصاددانان میتوانند هزینه یک عمل را بهگونهیی کاملا متفاوت تعریف کنند. از نگاه یک حسابدار آن مخارج از منابع گوناگون مطرح است که برای تولید یک محصول نیاز است. از نگاه اقتصاددان، این قیمتهای پولی ممکن است خودشان بازتاب نادرستی از هزینه فرصت منابع باشند در صورتی که به دلایلی نتوانند ارزش این منابع را مورد استعمال دیگر در بالاترین ارزش منعکس کنند. افزون بر این، اقتصاددان، اگر به تصمیم مالی علاقهمند است، میخواهد همه مزایای موجود در اقدام به یک عمل قهرمانی را در نظر بگیرد. بهطور مثال، ممکن است به منبع طرح گزینه در گذشته توجه کند، حال آنکه حسابدار معمولا این کار را انجام نمیدهد. اندیشه اقتصاددان وسیعتر است هزینه فرصت مناسبترین قیمتی است که برای یک عامل تولید میتوان عرضه کرد. سوبسید پولی است که
توسط دولت برای کمک به یک صنعت، برای حمایت از هنر یا پایین نگه داشتن قیمتها میپردازد.
پیشبینی میشود در سال 2015 مصرف نفت خام به 90میلیون بشکه در روز افزایش یابد با این مصرف کشورهای زیادی فرآوردههای نفتی را با قیمتهای یارانهیی عرضه میکنند. در مقاله پیشرو، یارانه سوخت با استفاده از آخرین آمار بانک جهانی مورد ارزیابی قرار گرفته و نتایج نشان میدهد که در سال 2012 در بخش حمل و نقل و مصرف فرآوردههای نفتی بنزین و گازوییل 110میلیارد دلار یارانه پرداخت شده است. قیمتگذاری پایینتر از هزینه به دلیل «بیشمصرفی» منجر به ناکارآمدی اقتصادی میشود. براساس مفروضات پایه در نمودارهای عرضه و تقاضا کل ارزش، ارزش خالص از دست رفته با قیمتگذاری یارانهیی 44میلیارد دلار در سال 2012 ارزیابی شده است.
قیمت سوخت
در نمودارهای شماره یک و 2 مصرف سرانه بنزین و گازوییل برای 128 کشور جهان ارایه شده است. قیمتهای ارایه شده، قیمت داخلی فرآوردهها به علاوه مالیات سوخت است. اندازه دایرهها نیز متناسب با میزان جمعیت هر کشور است. میانگین قیمت بنزین برای این کشورها 26/5 دلار برای هر بشکه است که از دامنه 09/0دلار برای هر بشکه در کشور ونزوئلا تا بیش از 9دلار در کشور ترکیه و نروژ استخراج شده است. قیمت نفت گاز اندکی کمتر از بنزین است. بهطوری که با میانگین قیمت 12/4دلار برای هر بشکه از دامنه قیمت 04/0دلار تا بیش از 7دلار برای هر بشکه به دست آمده است. اختلاف قیمت در کشورها، دلایل متعددی از قبیل هزینههای پالایش، الگوهای متفاوت حمل و نقل و هزینههای توزیع و... است. اما یکی از دلایل اصلی تفاوت قیمتها، اختلاف در مالیات و یارانه سوخت است. در کشورهای OECD، مالیات بنزین برای هر بشکه در دامنه 49/0 دلار امریکا تا بیش از 4 دلار در آلمان و هلند قرار دارد. این نرخ در سایر کشورها بیش از 4دلار است. 12 کشور هم این فرآوردهها را با قیمتهای یارانهیی ارایه میکنند. مالزی، اندونزی، مصر، نیجریه، الجزایر، ونزوئلا، اکوادور، بولیوی و بیشتر کشورهای
خاورمیانه جزو این دسته هستند.
بررسیها نشان میدهد قیمتگذاری یارانهیی منجر به افزایش مصرف فرآوردهها در این کشورها شده است. بهطور مثال، مصرف فرآوردههای نفتی عربستان از 1971 الی 2012 به میزان 9 برابر افزایش یافته است و به ششمین مصرفکننده فرآورده در جهان تبدیل شده است. مصرف سرانه در ونزوئلا 40درصد بیشتر از سایر کشورهای امریکای لاتین است. نمودار(3) کشورهایی که بیشترین یارانه را در قیمت سوخت لحاظ میکنند نشان میدهد. میزان یارانه، از تفاوت قیمت داخلی مصرفکننده و قیمت بینالمللی در حجم مصرف فرآورده در بخش حمل و نقل به دست آمده است. با این روش، در سال 2012 تعداد 24 کشور برای بنزین و 34 کشور برای گازوییل یارانه منظور کردهاند. ایالات متحده به هیچکدام از این فرآورده یارانه اعطا نمیکند. نکته قابل ذکر اینکه، یارانه مورد بحث، یارانه مصرفکننده است و ممکن است کشوری یارانه مصرفکننده ندهد ولی یارانه به تولیدکننده اختصاص داده شود. ایالات متحده از طریق کاهش مالیات در سال 2012 به میزان 4میلیارد دلار یارانه به تولیدکنندگان نفت و گاز اختصاص داده است. کل یارانه محاسباتی در 2012 در جهان برای دو فرآورده بنزین و گازوییل در حدود 110میلیارد دلار بوده
که سهم هر کدام 55میلیارد دلار است. 10کشور تولیدکننده نفت 90درصد از یارانه محاسبه شده را به خود اختصاص دادهاند. البته باید به این نکته توجه کرد که همه کشورهای نفتخیز شرایط مشابهی ندارند. بهطور مثال، قیمت بنزین در عراق 95/2دلار برای هر بشکه، مکزیک 26/3دلار، روسیه 74/3دلار و کانادا 5دلار برای هر بشکه است. چنانچه شرایط کامل اقتصادی با سیستمهای حمل و نقل، درآمدها و سایر شرایط هر کشوری در نظر گرفته شود، کشورهای با قیمتهای بالا از قبیل انگلیس 21/8دلار برای هر بشکه، ایتالیا 63/8دلار، هلند 82/8دلار و ترکیه 62/9دلار برای هر بشکه نیز مشمول کشورهای یارانهدهنده میشوند. نمودار(3) ارزش یارانه سوخت را نشان میدهد.
رفاه از دست رفته
کل «رفاه از دست رفته» بستگی به کشش منحنیهای عرضه و تقاضا دارد. براساس مطالعات متعدد صورت گرفته در کشورهای مختلف و سازمانهای مربوطه بینالمللی میتوان گفت هر دو منحنی عرضه و تقاضای انرژی بیکشش هستند. هرچند، هزینههای اقتصادی یارانهها بستگی به کششهای بلندمدت دارند، این مطالعات نشان میدهند که کشش قیمتی بلندمدت تقاضا برای بنزین و گازوییل در بازه 6/0- 8/0 قرار دارد. محاسبه رفاه از دست رفته با کشش 6/0 در حدود 18درصد بیشتر از ارزش خالص از دست رفته با کشش 8/0 است. براساس مطالعات، در بلندمدت منحنی عرضه کاملا با کشش در نظر گرفته شده است. براساس مفروضات اشاره شده، رفاه از دست رفته بابت قیمتگذاری یارانهیی به میزان 44میلیارد دلار ارزیابی شده است که سهم بنزین 20 و گازوییل 24میلیارد دلار است. (نمودار4) عربستان سعودی با 12میلیارد دلار رفاه از دست رفته در رتبه نخست و ونزوئلا با 10میلیارد دلار در مقام دوم قرار دارد. این دو کشور در حدود 50درصد از رفاه از دست رفته را به خود اختصاص دادهاند.
نتیجهگیری
بررسیها نشان میدهد که تداوم قیمتگذاری یارانهیی برای فرآوردههای بنزین و گازوییل براساس مفروضات اشاره شده درخصوص کششهای قیمتی، منجر به بیشمصرفی و تحمیل هزینههای اقتصادی در ابعاد وسیع خواهد شد. یارانه سوخت همچنین اثرات قابل توجهی بر بودجه دولتها، میزان مالیاتها و سایر اهداف اقتصادی - اجتماعی دارد. مخارج یارانه انرژی در بیشتر کشورهای مورد مطالعه بر مخارج در حوزههای سلامت، آموزش و سایر اجزای کلیدی جامعه پیشی گرفته است. درک این آثار مالی میتواند در اولویتدهی سهم بخشها از منابع عمومی در آینده موثر باشد. همچنین براساس مطالعه حاضر و سایر مطالعات میتوان گفت یارانه انرژی از اثر مثبتی بر بهبود باز توزیع منابع برخوردار نیست. یارانه سوخت تنها بخشی از مجموعه یارانه انرژی است. برای مثال، زغالسنگ، گاز طبیعی و برق بهطور وسیعی از طرف کشورها براساس قیمتگذاری یارانه مدیریت میشود. مطالعات اخیر نشان میدهد کل یارانه انرژی در حدود 500میلیارد دلار است که زمینههای توجه و مطالعه بیشتر را میطلبد.