زهرا کاویانی| یکی از چالشهای اساسی که سیاستگذاری در یک کشور میتواند به آن گرفتار باشد، حاکمیت تفکر پوپولیستی بر سازوکار تصمیمگیری در بخش عمومی است که منجر به اجرای سیاستگذاری اقتصادی پوپولیستی شده و درنهایت نتایج قابلقبولی برای رشد اقتصادی و بهبود وضعیت اقتصاد را در پی ندارد. این نوع سیاستگذاری منجر به اتلاف منابع شده و درنهایت افزایش نرخ بیکاری؛ افزایش تورم و دست نیافتن به رشد اقتصادی مورد انتظار را بهدنبال داشته است. نتایج آن در کشورهایی که به آن دچار بودهاند به حدی مخرب بوده که این موضوع را به یکی از اصلیترین و مهمترین موانع بر سر راه رشد اقتصادی کشورها تبدیل کرده است. براساس مطالعات صورت گرفته، سیاستگذار پوپولیست بیشتر در کشورهایی که در آن توزیع درآمد نابرابری شدید دارد بروز میکند، نابرابریهایی که در بسیاری موارد ناشی از اجرای سیاستهایی همچون تعدیل ساختاری از نوع تعدیلات صندوق بینالمللی پول بوده است. بارزه اصلی این سیاستگذاریها؛ توجه ناکافی به محدودیتهای ذاتی اقتصاد و محدودیت منابع است. آنچه خواهد آمد نباید به معنای پوپولیست بودن تمام سیاستمدارانی که با شعارهای عدالتخواهانه بر سر
کار میآیند، قلمداد شود. پوپولیسم اقتصادی رهیافتی به اقتصاد است که بر رشد اقتصادی و توزیع درآمد تاکید داشته و در مقابل محدودیتهای اقتصادی ازجمله ریسک ناشی از تورم و کسری بودجه، محدودیتهای خارجی و واکنش عاملان اقتصادی و سیاستهای جمعی غیربازاری را نادیده میگیرد. در واقع چنین تعریفی از اقتصاد پوپولیسم تعبیری تغییر شکل یافته از اقتصاد محافظهکارانه نیست، بلکه هشدار میدهد که سیاستگذاریهای پوپولیستی بهطور معمول درنهایت منجر به شکست میشوند و زمانی که شکست میخورند، همان گروهی که قرار بود از این سیاستها سود ببرند درنهایت متضرر میشوند.
همچنین بررسیها نشان میدهد که تورم و بیکاری بالا، کسری بودجه و کسری تراز تجاری از پیامدهای اجرای چنین سیاستهایی بوده و در بیشتر کشورهای مورد بررسی، یک فروپاشی یا انقلاب سیاسی پایاندهنده دوره سیاستگذار پوپولیست بوده است.
نکته قابلتوجهی که درخصوص اقتصادهای پوپولیستی وجود دارد و بهعنوان ایده اصلی در ادبیات اقتصادی دنبال میشود، آن است که اقتصاد کلان همه این اقتصادها تا حدود زیادی به هم شبیه است، اگرچه از نظر سیاسی ممکن است با هم بسیار تفاوت داشته باشند. اهداف سیاستگذاران پوپولیست عموما شبیه یکدیگر است، همه آنها بهبود وضعیت توزیع درآمد و حمایت از طبقه فرودست را در دستور کار قرار میدهند. بنابراین شاید از این منظر تفاوت چندانی بین سیاستگذاران پوپولیست و سایر سیاستگذاران محافظهکار غیرپوپولیستی نباشد، اما تفاوت در شیوه دستیابی به اهداف است، بهطوریکه سیاستگذار پوپولیست بدون درنظر گرفتن محدودیتهای ذاتی اقتصاد و سیاستهای پولی و مالی انبساطی و درنتیجه کسری بودجه به غیره قصد دارد تا به اهداف تعیین شده دست یابد. آنچه گفته شد نباید به معنای پوپولیست بودن تمام سیاستمدارانی که شعارهای عدالتخواهانه سر میدهند، قلمداد شود.
از مجموع موارد عنوان شده درخصوص ویژگیهای سیاستگذاری پوپولیستی، مهمترین خصوصیات الگوی یک اقتصاد پوپولیستی را میتوان در سه ویژگی و شرایطی که در ادامه عنوان میشود، خلاصه کرد.
1. شرایط اولیه: سیاستگذار پوپولیستی از عملکرد اقتصادی راضی نیستند و این اعتقاد بهطور جدی وجود دارد که شرایط میتواند بهتر از این شود. همچنین شرایط اقتصاد بهگونهیی بوده که پیش از آن رشد اقتصادی پایین را تجربه کرده یا یک دوره رکود را گذرانده که در برخی موارد ناشی از اجرای یک سیاست تعدیل بر اثر برنامههای اجرایی IMF بوده و نارضایتی عمومی را به همراه داشته است. سیاستهای تثبیت پس از سیاست تعدیل، عموما منجر به بهبود کسری بودجه و تراز پرداختهای خارجی شده و بنابراین منابع کافی را برای سیاستگذار پوپولیست، برای اجرای سیاستهای پوپولیستی فراهم آورده است. یکی دیگر از شرایط اولیه مشترک در این کشورها، این است که توزیع درآمد بسیار نابرابر بوده و همین نابرابری توزیع درآمد نارضایتی را ایجاد کرده و درنتیجه یک تغییر رادیکالی در سیاستهای اقتصادی را در پی دارد.
2. وجود نداشتن قیود اقتصادی در سیاستگذاری: سیاستگذار پوپولیستی بهطور معمول رویکرد محافظهکارانه را رد کرده و هرگونه قیود اقتصادی را نادیده میگیرد. از دیدگاه این سیاستگذار ظرفیتهای اقتصادی راهی برای توسعه و انبساط بیشتر هستند. داراییهای خارجی موجود و توانایی برای نرخگذاری ارز، راهحلی برای توسعه و انبساط بیشتر بدون درنظر گرفتن ریسک و محدودیتهای خارجی، استفاده میشود. از نظر سیاستگذار پوپولیست انبساطهای ایجاد شده، تورمزا نیستند، زیرا همواره این امکان وجود دارد که با کنترلهای قیمتی و فشار هزینهیی، قیمتها را کنترل کرد.
3. نسخههای سیاستی: باتوجه به شرایط اولیه، برنامههای پوپولیستی به سه نکته تاکید دارند: باز فعالسازی اقتصادی، بازتوزیع درآمد و بازسازی اقتصادی. بهطوری که رشته مشترک در همه نسخههای سیاستی «باز فعالسازی از طریق توزیع مجدد درآمد» است. سیاست پیشنهادی همه این نسخهها در درجه اول، افزایش دستمزد حقیقی است، بهطوری که افزایش دستمزد بتواند افزایش سطح عمومی قیمتها را جبران کند. در چنین شرایطی اگر اجرای این سیاست تورمزا باشد، سیاستگذار هرگونه تلاش برای کاهش تورم را بهعلت کاهش سطح استاندارد زندگی مردم رد میکند. همچنین سیاستگذار به بازسازی اقتصادی برای ذخیره ارزهای خارجی و دسترسی به رشد اقتصادی بالاتر نیز دست میزند. تجربه کشورهای دارای نظام سیاستگذاری پوپولیستی نشان داده است که این کشورها در چهار مرحله به فروپاشی اقتصادی و سیاسی خواهند رسید. در مرحله اول سیاستگذار پوپولیست با افزایش مخارج و اجرای سیاستهای یارانهیی سعی بر افزایش محبوبیت و دستیابی به رشد اقتصادی کوتاهمدت دارد در این مرحله منابع ارزی به علت افزایش واردات بهشدت رو به کاهش میرود.
در مرحله دوم محدودیتهای منابعی اقتصاد تحمیل شده و تورم و کاهش ذخایر خارجی خود را به اقتصاد تحمیل کرده و نرخ تورم رو به افزایش میگذارد. در مرحله سوم فروپاشی اقتصادی رخ میدهد، بازار ارز به یکباره فرو میپاشد و محدودیت منابع ارزی منجر به افزایش شدید نرخ ارز میشود. دولت با محدودیت منابع مواجه شده و مجبور به کاهش هزینهها و یارانهها میشود. در مرحله چهارم سیاستهای ارتودوکسی یا اصلاحات IMF به اجرا گذاشته میشود، نارضایتی شدید اجتماعی و بهخصوص طبقه فرودست، منجر به فروپاشی نظام سیاسی شده و دولت با خشونت برکنار میشود. این تجربه که در بیشتر کشورهای پوپولیستی مشاهده شده ناشی از افزایش شدید هزینهها در ابتدای دوره سیاستگذاری است.