گروه اقتصاد کلان|
اشتباه از نداشتن شناخت میآید و تکرار آن از معرفتی که شاید گمشده جامعه ایرانی بوده است. اعتراف به اشتباه اما داستان دیگری دارد، یا سوی دانشی میگیرد که نفع اجتماعی دارد یا سوی بیاعتمادی که ناکارامدی در پی دارد. شاه در سال 1356 و در اواخر دوران عمر حکومت خود اعتراف کرد که اگر مشارکت کارشناسان در مدیریت کشور را جدی تلقی میکرد کار تا بدین حد به بیاعتمادی نمیرسید.
اپیزود نخست
نمونه گرفتن روی ناکارامدی اعتراف شاه، جدی نگرفتن اعترافش توسط مردم در سال 1356 بود. شاه اواخر عمر حکومت خود در پاسخ به کارشناسانی که به او میگفتند طرحهای آرمانگرایانهاش را به زمان دیگری واگذارد میگفت شما این را برای بعد از مرگ من میخواهید؟ این روایت دست اول را حسنعلی مهران که رییس کل بانک مرکزی شاه بوده، در کتابش میگوید.
محمد هاشم پسران هم که در آن زمان وارد بانک مرکزی شده بود معتقد است: «دعوای مدافعان هزینهکرد درآمدهای نفتی در داخل کشور با آنها که توصیه میکردند درآمدها باید به خارج از کشور منتقل شود، در سال 52 به نفع گروه اول تمام شد و شاه جانب آنها را گرفت. کارشناسانی که نگران عواقب سیاستهای شاه بودند، از عرصه کنار گذاشته شدند.» یا حتی در کتاب حسنعلی مهران آمده: «خداداد فرمانفرماییان یک بار به من گفت که به شاه هشدار داده اگر این سیاستها ادامه پیدا کند، در ایران انقلاب میشود و استنباط این بود که برکناری او به دلیل گفتن همین جمله بوده است. خداداد فرمانفرماییان آن زمان در سازمان برنامه فعالیت میکرد.»
به هر ترتیب شاه حرف کارشناسان در مدیریت کشور را جدی نگرفت و 15 آبان 57 پس از ماهها اعتراض و اعتصاب بر پرده تلویزیون ظاهر میشود و در چند دقیقه متنی را میخواند و در آن اعتراف میکند که «من نیز صدای انقلاب شما ملت ایران را شنیدم». شنیدن صدای ملت و اعتراف به اشتباه، شاید قدری برای شاه ایران دیر شده بود که اینبار این اعتراف، روی بیاعتمادی و ناکارامدی بهخود گرفت.
اپیزود دوم
برنامهریزی در اقتصاد ایران سابقهیی 70 ساله دارد. پنج برنامه پیش از انقلاب و پنج برنامه پس از انقلاب نشان از استقرار نظامی در اقتصاد ایران دارد که برنامهریزی را در سرفصل امور خود میپنداشته است. برنامه نخستی که در اقتصاد ایران تدوین شد به دلیل حضور ایران در جنگ هشت ساله تحمیلی هیچگاه رنگ اجرا بهخود ندید و توسط مجلس تصویب نشد. برنامه بعدی که در میان اقتصاددانان ایران، به برنامه اول موسوم شده حاوی اصلاحات ساختاری اقتصاد بوده است. این برنامه که در فاصله سالهای 68 تا 72 اجرایی شد، به دلیل نبود بسیاری از زیر ساختها به فرجام مناسبی نرسید و درپی آن برنامه دوم توسعه ایران برای 4سال بعدی دولت نوشته شد. اصلاح نظام قیمتگذاری و در مقطعی تکنرخی کردن ارز از اجزای اصلی و مناقشه برانگیز این برنامه محسوب میشوند. نحلههای متفاوتی در اقتصاد ایران این برنامه را به نقد گذاشتند و باور داشتند سیاستهای برنامه دوم از کارایی چندانی برای اقتصاد ایران بهره نمیبرد. تورم بالای سال 74 سیاستگذاران را از اصلاح نرخ ارز منصرف کرد تا کنترل تورم در این سالها به سیاست اصلی بدل شود. تدوین برنامه دوم توسعه کشمکشهای فراوانی را با خود
داشت و تدوینکنندگان اصلی این برنامه تااندازهیی به اشتباهات خود اعتراف کرده بودند. به همین خاطر سیاستهای اقتصادی دهه هفتاد که به سیاستهای تعدیل معروف شد، تااندازه بسیاری در برنامه سوم اصلاح شد. برنامه سوم توسعه در ایران، بهزعم تمام اقتصاددانان ایران قدرتمندترین برنامه پس از انقلاب محسوب میشود.
اپیزود سوم
اگر اقتصاددانان لیبرال که راه را در حذف قیمتگذاری و سیاست نرخ ارز باز میدانند، در دولت اکبر هاشمیرفسنجانی سکان اقتصاد دولت را در دست داشتند، نحلهیی دیگر در اقتصاد ایران موسوم به نهادگرایان در دولت محمد خاتمی به تصدی اقتصادی دولت رسیدند. مهمترین اختلاف این دو جریان اقتصادی در عین داشتن اشتراکات فراوان شاید به همان اختلافات برنامههای تعدیل اقتصادی بازگردد. این دو طیف به لحاظ سیاسی در بسیاری موارد همپوشانی داشتند اما بر سر زمان اجرای سیاستهای تعدیل ساختاری و آزادسازی هرگز نتوانستند گفتوگوی سالم انجام دهند. برنامه سوم و چهارم توسعه اقتصادی در فاصله سالهای 76 تا 84 اجرایی شد و از قضا در سال 84 نخستین برنامه بلندمدت اقتصاد ایران موسوم به برنامه چشمانداز اقتصادی نیز تهیه شد. دولت نهم در فضای سیاسی ایران به قدرت رسید و در ابتدای مسوولیت خود، دیگر خبری، نه از اجرای برنامه چهارم بود که اعتراف به اشتباهی داشته باشد و نه خبری از اجرای احکام برنامه بیستسال که تدوینکنندگان آن برای اشتباهات آن مجبور به اعتراف شوند. دولت محمود احمدینژاد بر اساس داشتهها و اعتقادات خود برنامه پنجم توسعه را تدوین کرد و هرگز
نگران اعتراض اقتصاددانان ایران نبود. تقریبا 40 نفر از اقتصاددانان ایران که عمدتا از جریان نهادگرایی بودند در نامهنگاریهای متعددی به انتقاد از سیاستهای اقتصادی دولتهای نهم و دهم پرداختند. یکی از بندهایی که مورد اعتراض این اقتصاددانان قرار گرفت، وضعیت حاکم بر اقتصاد ایران و اجرای پروژه هدفمندی یارانهها بود. محسن رنانی در مناظرهیی با جمشید پژویان به ناکارامدی دولت در اجرای این سیاست پرداخت. جمشید پژویان که تقریبا پدر معنوی اقتصادی دولت محمود احمدینژاد بود بعدها و در سال 93 در حاشیه مناظرهیی با سعید لیلاز در دفتر حزب اسلامی کار به زمان اجرای سیاست هدفمندی یارانهها اشاره کرد و معتقد بود هم در تعیین زمان اجرای این پروژه و هم در اطلاق نام هدفمندسازی به این پروژه اشتباه کردیم. این اعتراف جمشید پژویان از آن جهت اهمیت بیشتری پیدا کرد که پژویان کاملا دخالت خود در سیاستگذاری هدفمندی یارانهها در دولت نهم و دهم را تکذیب کرد.
پرده آخر
در هفته گذشته، برنامه برجام اجرایی شد و مقام معظم رهبری حکم مشروط به تایید آن صادر کردند. حالا که پس از برجام و به تاکید بانک جهانی فرصتی تاریخی برای اقتصاد ایران شکل گرفته تا وضعیت خود را در دایره کشورهای درحال توسعه قدری سامان دهد، آیا دولت یازدهم مثل گذشته در بهرهبرداری از فرصتها اشتباه خواهد کرد و نهایتا با اعترافی قائله ختم بهخیر خواهد شد یا با ایجاد گفتوگو میان چهرهها و نحلههای متنوع اقتصاد ایران، فضای دیگری را رقم خواهد زد. روزنامه تعادل بنابر مسوولیت خود در این خصوص و نیز ضعف ساختاری نهادهای تحلیلی-اطلاعرسانی در کشور در نظر دارد تا برای تدوین سیاستهای اقتصادی در دوره پساتحریم فراخوانی را صورت دهد. از این رو از تمامی اندیشمندان اقتصادی و سیاسی کشور میخواهد تا نقطه نظرات خود را پیرامون نقشه راه دولت در این دوران برای ما ارسال کنند. ایمیل ما(taadolkalan94@gmail.com)
آماده دریافت نظرات اندیشمندان است.